• 1404 شنبه 3 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6051 -
  • 1404 شنبه 3 خرداد

نگاهي به حال و آينده

سارا كريمان

هر ساله در ۱۸ مه، جامعه جهاني موزه‌ها گردهم مي‌آيند تا به مناسبت «روز جهاني موزه»، نقش اين نهادها را در حفظ ميراث بشري گرامي بدارند. شعار امسال كميته بين‌المللي موزه‌ها (ايكوم) «آينده موزه‌ها» است؛ آينده‌اي كه قرار است با نوآوري، فراگيري و ارتباط عميق‌تر با جامعه تعريف شود، اما پرسش اينجاست: آيا موزه‌هاي امروز، به ويژه در جغرافياي فرهنگي ما، واقعا براي ساختن اين آينده آماده‌اند؟ يا همچنان در دامنه سنت‌هاي واپس‌گرايانه، كاركرد اصلي خود يعني «ايجاد پلي بين گذشته، حال و آينده از طريق تعامل با اجتماع»را به فراموشي سپرده‌اند؟ موزه‌ها تقريبا آرشيوهايي سرد شده‌اند تا فضاهاي زنده موزه، در تعريف كلاسيك، «مكاني براي جمع‌آوري حفظ و نمايش آثار تاريخي و فرهنگي» است. اما اين تعريف، مانند بسياري از مفاهيم ديگر، در جهان امروز نيازمند بازنگري است. مشكل زماني آغاز مي‌شود كه موزه‌ها خود را صرفا به عنوان «انبارهاي اشياي قديمي» تعريف كنند و از نقش پويايي اجتماعي و تحول‌آفرين خود غافل بمانند. در بسياري از موارد، موزه‌ها به جاي آنكه ميزبان گفت‌وگو و پرسشگري و بازانديشي انتقادي باشند، به فضايي ايستا و گاه حتي ترسناك براي عموم تبديل شده‌اند. ديوارهاي بلند، ويترين‌هاي قفل شده تابلوهاي «لطفا دست نزنيد» و توضيحات خشك و يك‌طرفه، همگي نشان‌دهنده نوعي نگاه اقتدارگرايانه به مخاطب است؛ گويي موزه‌ها مي‌خواهند بگويند: «اينجا حقيقت مطلق است، تو فقط تماشا كن.» 
اين رويكرد نه تنها ارتباط موزه‌ها با نسل جوان و اقشار مختلف جامعه را قطع مي‌كند، بلكه آنها را به نهادي حاشيه‌اي تبديل مي‌نمايد كه تنها براي گروهي خاص مثلا پژوهشگران يا گردشگران گذري جذابيت دارد. درحالي كه موزه‌ها مي‌توانند به كانوني براي گفت‌وگوي بينانسلي، تقويت هويت جمعي و حتي مقابله با بحران‌هايي مانند نابرابري، نژادپرستي يا تغييرات اقليمي تبديل شوند، درحالي كه به نوعي موزه‌ها واپس‌گرايانه در عملكردشان نسبت به مسائل اجتماعي مي‌گريزند.
يكي از بزرگ‌ترين انتقادها به موزه‌هاي سنتي، بي‌ميلي آنها به درگير شدن با مسائل روز جامعه است. براي مثال، در بسياري از كشورها، موزه‌ها همچنان بر نمايش «تك روايت‌هاي تاريخي» تمركز دارند؛ روايت‌هايي كه معمولا توسط قدرت‌هاي حاكم ساخته شده و صداي گروه‌هاي حاشيه‌اي، زنان، اقليت‌ها يا اقوام ستمديده در آنها غايب است. اين نگاه تك‌بعدي نه تنها تاريخ را تحريف مي‌كند، بلكه فرصت‌هاي آموزشي موزه‌ها را نيز نابود مي‌نمايد. 
ازسوي ديگر، مقاومت در برابر فناوري‌هاي نوين، نشانه ديگري از واپس‌گرايي است. در عصري كه هوش مصنوعي، واقعيت مجازي و پلتفرم‌هاي ديجيتال، مرزهاي ارتباطي را دگرگون كرده‌اند، بسياري از موزه‌ها هنوز به شيوه‌هاي سنتي نمايش آثار چسبيده‌اند، هر چند پروژه‌هاي ديجيتال‌سازي اخيرا رشد يافته‌اند، اما اين اقدامات اغلب سطحي و فاقد خلاقيت هستند. مثلا محدود كردن نوآوري به اسكن سه‌بعدي يك مجسمه، بدون آنكه روايتي جديد يا تعاملي با كاربر ايجاد شود، چه سودي دارد؟  نكته تلخ‌تر غفلت از مشاركت دادن جامعه در مديريت و برنامه‌ريزي موزه‌هاست. موزه‌هاي پيشرو در جهان مانند موزه‌هاي اسكانديناوي يا برخي نمونه‌هاي امريكاي لاتين از طريق برگزاري كارگاه‌هاي مشترك با شهروندان، نمايشگاه‌هاي سيار در محل‌هايي محروم، يا حتي واگذاري بخشي از فضاي موزه به پروژه‌هاي اجتماعي، خود را به قلب جامعه پيوند زده‌اند، اما در مقابل، بسياري از موزه‌ها هنوز نگاه «از بالا به پايين» دارند و مخاطب را «شيء منفعل» مي‌بينند، نه شريكي فعال. 
شعار «آينده موزه‌ها» تنها زماني محقق مي‌شود كه اين نهادها جسارت بازتعريف خود را داشته باشند. نخستين گام، پذيرش اين واقعيت است كه موزه‌ها نمي‌توانند از تحولات اجتماعي، سياسي و فناورانه جهان جدا بمانند. آنها بايد به پرسش‌هاي امروز بشر پاسخ دهند: چگونه مي‌توان تاريخ استعمار را بدون رومانتيزه كردن آن روايت كرد؟ چگونه مي‌توان آثار باستاني را در دنيايي كه با بحران محيط‌زيست روبه‌رو است، به‌گونه‌اي نمايش داد كه آگاهي زيست محيطي را تقويت كند؟ چگونه مي‌توان موزه‌ها را به فضايي امن براي گفت‌وگوي بين اديان و فرهنگ‌ها تبديل كرد؟ 
دوم آنكه، موزه‌ها بايد از برج عاج نخبه‌گرايي پايين بيايند و به خيابان‌ها بيايند. اين به معناي ايجاد شعبه سيار در روستاها، همكاري با مدارس براي طراحي برنامه‌هاي آموزشي تعاملي يا ميزباني از رويدادهايي است كه جامعه محلي را درگير مي‌كند؛ مثلا نمايش آثار هنري كودكان يك منطقه محروم. 
سوم، ضرورت بازانديشي در شيوه‌هاي مالي و مديريتي است. بسياري از موزه‌ها به دليل وابستگي به بودجه‌هاي دولتي يا اسپانسرهاي خصوصي، جرات پرداختن به موضوعات چالش‌برانگيز را ندارند. استقلال مالي مثلا از طريق جذب حمايت‌هاي مردمي يا ايجاد مدل‌هاي درآمدزايي خلاقانه مي‌تواند موزه‌ها را از بحران‌هاي مالي نجات دهد. موزه‌ها در آستانه يك انتخاب تاريخي قرار دارند: يا به ديروز بچسبند و كم‌كم به گورستان‌هاي زيباي تاريخ تبديل شوند يا با آغوش باز به استقبال فردا بروند. آينده موزه‌ها نه در انباشت هر چه بيشتر اشياي قديمي، كه در توانايي آنها براي الهام بخشيدن، ايجاد همدلي و تبديل شدن به «خانه مشترك انسان‌ها» تعريف مي‌شود. 
اگر موزه‌ها نتوانند خود را از قيد سنت‌هاي خشك رها كنند و پلي بين گذشته و اكنون و البته بين اقشار مختلف جامعه بسازند، شعارهايي مانند «آينده موزه‌ها» تنها تكرار كليشه‌اي خواهد بود بدون هيچ اثري در واقعيت. روز جهاني موزه فرصتي است براي يادآوري اين پيام ساده: موزه‌اي كه با اجتماع نفس نكشد، محكوم به خاموشي است. شعار «آينده موزه‌ها» تنها زماني محقق مي‌شود كه اين نهادها جسارت بازتعريف خود را داشته باشند. نخستين گام، پذيرش اين واقعيت است كه موزه‌ها نمي‌توانند از تحولات اجتماعي، سياسي و فناورانه جهان جدا بمانند. آنها بايد به پرسش‌هاي امروز بشر پاسخ دهند: چگونه مي‌توان تاريخ استعمار را بدون رومانتيزه كردن آن روايت كرد؟ چگونه مي‌توان آثار باستاني را در دنيايي كه با بحران محيط‌زيست روبه‌رو است، به‌گونه‌اي نمايش داد كه آگاهي زيست محيطي را تقويت كند؟ چگونه مي‌توان موزه‌ها را به فضايي امن براي گفت‌وگوي بين اديان و فرهنگ‌ها تبديل كرد؟ 


موزه‌ها يا مي‌ميرند يا متحول مي‌شوند  موزه‌دار

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون