صداي پايداري طنين هويت
حسين عليجاني
نقش موسيقي در ماندگاري مقاومت ملت ايران با نگاهي به آثار استاد مجيد انتظامي
در حافظه جمعي ملتها، برخي صداها هرگز خاموش نميشوند؛ چراكه نه تنها پژواك روزگار خود هستند، بلكه حاملان رسالتي تاريخي براي نسلهاي آيندهاند. در ميان هنرهاي متعددي كه در سالهاي دفاع مقدس در كنار مردم ايستادند، موسيقي جايگاهي منحصربهفرد دارد؛ هنري كه از درون رنجها برخاست و شكوه ايستادگي را با زبان احساس و فرم، به تاريخ سپرد. از منظر جامعهشناسي هنر، موسيقي در دوران بحران، كاركردي فراتر از زيباييشناسي دارد؛ آنگاه كه واژهها از بيان ناتواناند، موسيقي زبان مشترك درد و اميد ميشود، زباني كه انسجام اجتماعي، همبستگي ملي و بازتوليد هويت را تسهيل ميكند. در دوران دفاع مقدس، اين هنر، نه در حاشيه، كه در متن روايت مقاومت قرار داشت. در اين ميان، نام استاد مجيد انتظامي چونان ستارهاي درخشان در آسمان موسيقي مقاومت ميدرخشد. آثار او چون «سمفوني خرمشهر»، «سمفوني مقاومت» و موسيقي ماندگار فيلمهايي نظير «عقابها»، «گذرگاه»، «از كرخه تا راين»، «روبان قرمز»، «آژانس شيشهاي» و «بوي پيراهن يوسف» نهتنها تجربهاي شنيداري، كه روايتي شنيدني از تاريخاند؛ تاريخ مردماني كه در غبار جنگ، معنا را گم نكردند. موسيقي انتظامي، تلفيقي است از تكنيك و تعهد، از انديشه و احساس. او با بهرهگيري از ظرفيتهاي موسيقي سمفونيك و الهام از ملوديهاي بومي ايراني، توانست مقاومت را از قالب شعار به زبان هنر منتقل كند. هر قطعهاش، گويي خاطرهاي جمعي است كه بهجاي فراموشي، به بازخواني دعوت ميكند؛ به يادآوري اينكه ايستادگي يك مفهوم انتزاعي نيست، بلكه تجربهاي زيسته و پرهزينه است. از ديدگاه نظريهپردازاني چون پير بورديو، هنر زماني ميتواند به سرمايه نمادين بدل شود كه در خدمت خلق معنا و هويت جمعي قرار گيرد. مجيد انتظامي، بيآنكه به دام تصنع يا شعار گرفتار شود، توانست صداي مردم را به موسيقي بدل كند و موسيقي را به ابزار بازتوليد سرمايه نمادين ملت ايران.
امروز كه در آستانه بازخواني و بازآفريني فرهنگي مقاومت قرار گرفتهايم، يادآوري و تكريم هنرمنداني چون انتظامي، تنها اداي دين نيست، بلكه بازشناسي يك الگوي فرهنگي موفق است؛ الگويي كه نشان ميدهد چگونه هنر ميتواند حافظ تاريخ، تقويتكننده هويت ملي و تداومبخش فرهنگ مقاومت باشد.