• 1404 پنج‌شنبه 8 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6054 -
  • 1404 سه‌شنبه 6 خرداد

درنگي بر «موسيقي مردمي» ايران به مناسبت سالروز درگذشت ابراهيم سلمكي

طنين‌هاي آشنا به گوش‌هاي كوچه و بازار

او كه از پايه‌گذاران موسيقي مردمي بود خرداد 1397 در 86 سالگي از دنيا رفت

هاتف شرار

ابراهيم سلمكي متولد آبان‌ ماه ۱۳۱۱ و درگذشته خرداد ماه ۱۳۹۷، يكي از پايه‌گذاران موسيقي مردمي يا اصطلاحا كوچه ‌بازاري بود. به اين مناسبت در ادامه درباره اين نوع موسيقي و افراد تاثيرگذار در آن و همچنين تاريخچه و اهميت آن خواهم گفت.

 

شكل‌گيري موسيقي كوچه‌بازاري

موسيقي مردمي از ديرباز جايگاه ويژه خود را داشته است. اگر از اوايل قرن گذشته شروع كنيم، سيدجواد بديع‌زاده حدود نود و اندي سال پيش، آثار فكاهي را در صفحات ضبط كرد كه به پيروي از آن، خوانندگان ديگري چون ظلي و بسياري از خوانندگان ديگر شانس خود را در اين زمينه آزمودند. پس از افتتاح راديو در سال ۱۳۱۹ و ارتباط بيشتر مردم با كشورهاي همسايه، ارتباطات فرهنگي، گوش دادن به راديوهاي عربي همچون راديو مصر، باعث شد افرادي با الهام و گاه اقتباس از موسيقي عربي و تلفيق آن با موسيقي ايراني و حتي آوازهاي كوچه‌باغي يا بيات تهران، موسيقي جديدي را به منصه ظهور رساندند.

شاپوري و سلمكي نوازندگان ويولن بودند. اگرچه ساز اصلي ابراهيم سلمكي سنتور بود، اما هر دو ساز را ماهرانه مي‌نواخت و آهنگ‌هاي بسيار زيبايي هم ساخت. صفحاتي با صداي روح‌بخش و قاسم جبلي از ساخته‌هاي ابراهيم سلمكي و عباس شاپوري، شروع اين نوع موسيقي بود. عزت روح‌بخش ترانه «گشته خزان نوبهار من» با شعري از محمد شب‌پره را در صفحات ضبط كرد كه در مايه افشاري بود. چند سال بعد، ابراهيم سلمكي با ساخت ترانه‌هاي «دنيا» و «كارون» با صداي قاسم جبلي اين سبك را ميان مردم رواج داد. اگرچه در آن زمان منتقدان فراواني از موسيقي‌دانان اصيل مخالفت‌هايي را در اين زمينه اعلام كردند، اما به دليل جذابيت اين نوع موسيقي و ترانه‌هايي با اشكال ساده‌تر و اجراي بدون تحرير، مردم به اين نوع موسيقي روي آوردند. سازهاي كوبه‌اي چون تمپو، درام (يا اصطلاحا جاز) ويولن، قانون و عود كه بيشتر نواختن آنها حال‌ و‌ هواي عربي داشت و همان طور كه پيش‌تر گفته شد، با استفاده از آوازهاي كوچه‌باغي و لحن مردم تهران و كوچه و بازار، اين نوع موسيقي به شكلي نوين ارائه شد و مورد استقبال قرار گرفت. بعدها موسيقي‌دانان سبك كلاسيك ايراني، براي اين نوع موسيقي اصطلاح «كوچه‌بازاري» را گذاشتند، در كنار موسيقي پاپ و موسيقي اصيل ايراني، اين موسيقي حدود سه دهه، رواج بسيار زيادي پيدا كرد.

اگر بخواهيم اولين خواننده رسمي اين فرم موسيقي را قاسم جبلي بدانيم، بعدها خوانندگاني چون داوود مقامي، امان‌الله تاجيك، نعمت‌الله آقاسي، مريم روح‌پرور و بسياري ديگر اين سبك را ادامه دادند. گاهي اين سبك نيز به بيراهه رفت، اما فراموش نكنيم كه شروع آن بسيار موسيقي دلنشيني بود. هنرمنداني چون مجيد وفادار، پرويز ياحقي، فرهنگ شريف، اسدالله ملك و ترانه‌سراياني چون بيژن ترقي، تورج نگهبان و ناصر رستگار‌نژاد با اين فرم موسيقي خود را آزمودند. همچنين قاسم جبلي آثار فراواني را با مجيد وفادار و پرويز ياحقي در راديو اجرا كرد، اگرچه اين نوع موسيقي در راديو جايگاه ويژه‌اي نداشت، اما مورد استقبال عموم قرار گرفته بود. پرويز ياحقي و فرهنگ شريف در اركستر ابراهيم سلمكي بودند. آثار «دنيا» و «كارون» به گفته ابراهيم سلمكي، قاسم جبلي و نزديكان‌شان، اوايل دهه سي بيش از يك ميليون تيراژ صفحه فروش داشتند و به كشورهاي همسايه و حتي كشورهاي عربي هم صادر شدند، به ‌طوري كه ام‌كلثوم خواننده شهير عرب، بعدها ديداري با قاسم جبلي داشت. توجه داشته باشيد كه متاسفانه با وجود اين همه محبوبيت وقتي در مراسم تشييع قاسم جبلي در اسفند ماه 1391 حضور داشتم، فقط 50 نفر از دوستداران هنر و خانواده ايشان شركت داشتند، خواننده‌اي كه روزي تيراژ آثارش ميليوني بود. ناگفته نماند بسياري از آهنگسازان كه بعدتر از بزرگاني كه نام آنها را بردم، آمدند؛ به‌ طور معمول آثار عربي را اقتباس مي‌كردند و بر آنها شعر فارسي مي‌گذاشتند و در كافه‌ها و مجامع عمومي كه مردم عامي در رفت‌وآمد بودند، اجرا مي‌كردند و مورد استقبال قرار مي‌گرفتند. از جمله ترانه «دنيا» با مطلع «دنيا زِ تو سيرم/ بگذار كه بميرم» و ترانه «كارون» با مطلع «در شبي مهتاب بنگر/ در زير نور ماه/ امواج كارون را» اجرا و ضبط شدند.

 

از اقبال تا فراموشي

مردم كوچه و بازار، به ‌خصوص پايين‌‌شهر و بعدها مردم شهرهاي ديگر، خود را با اين نوع موسيقي بيشتر مشغول مي‌كردند. همذات‌پنداري و نزديكي احساسات مردم با اين نوع موسيقي چند دليل عمده داشت:

اول، اجراي راحت‌تري داشت كه مردم مي‌توانستند آن را زمزمه كنند. دوم، به كار بردن اسم‌هاي رايج آن دوران كه آن خوانندگان در آثارشان مي‌آوردند، مانند: «محبوبه»، «منصوره»، «ليلاجان» و بسياري ديگر كه مردم براي معشوقه‌هاي خود اين ترانه‌ها را به ‌سادگي زمزمه مي‌كردند و گاهي اين ترانه‌ها بسيار ساده، رها و بدون تكلف زمزمه مي‌شدند. سوم، در كافه‌ها كه بسياري از كلاه‌مخملي‌ها و ديگر افراد شركت مي‌كردند، اين نوع موسيقي اجرا مي‌شد. چهارم، موسيقي بيشتر به ‌صورت ريتميك و شاد اجرا مي‌شد و اگر هم ترانه‌ها غمگين بودند، مردم در خلوت خود صفحات را مي‌گذاشتند و با آنها مي‌گريستند. به‌ طور كلي بهتر است بگويم كه مردم با اين ترانه‌ها و اين نوع موسيقي، عاشقي كردند، گريستند، شادي كردند و رفتند. اوايل دهه پنجاه، با بالا گرفتن و شكل‌گيري موسيقي پاپ كه البته از دهه‌هاي قبل شروع شده بود اما بعدها رواج بيشتري پيدا كرد، موسيقي مردمي آرام‌آرام به انزوا رفت و بعد هم با وقوع انقلاب، كاملا ممنوع شد. اكنون هم مگر پيرمردها يا پدربزرگان، آن را گاه‌گاهي زمزمه كنند وگرنه عملا آرام‌آرام به فراموشي سپرده شد.

نبايد فراموش كنيم كه بخش بزرگي از اين آثار ترانه‌هاي پرمغز و ملودي‌هاي زيبايي داشتند و حتي از بسياري از موسيقي‌هاي به اصطلاح جدي امروزي بسيار ارزنده‌تر بودند. اگر بخواهم به يكي از آنها اشاره كنم، ترانه «بس كه تو آزردي مرا» با صداي داوود مقامي است كه در دستگاه نوا اجرا شده و فقط اركستراسيون آن به شكل موسيقي عربي است، اما ملودي كاملا ايراني است. يكي از افرادي كه دهه‌ها پس از ابراهيم سلمكي و عباس شاپوري بسيار فعال بود، استاد سعيد مهناويان است كه در قيد حيات هستند و آثار عاشقانه‌اي را بيشتر براي داوود مقامي ساخته‌اند. ناگفته نماند كه تولد داوود مقامي هم دوازدهم خرداد ماه ۱۳۱۷ بود و در ۲۲ اسفند ۱۳۵۰ در گذشت.

سه دهه در اوج

يكي از اعتراض‌ها و ناراحتي‌هاي فعالان اين ژانر از موسيقي اين است كه ما هم موسيقي مردمي و پاپيولار اجرا كرديم. موسيقي پاپ يعني «مردمي بودن». چرا با تحقير عنوان «كوچه ‌بازاري» را به اين نوع موسيقي دادند؟ به‌واقع، موسيقي كوچه ‌بازاري نام زيبنده‌اي براي اين فرم از موسيقي نيست. اين نوع موسيقي، بيان رنج‌ها و دردهاي دهه‌هايي بود كه از طبقات پايين‌دست جامعه بيشتر مورد استقبال قرار مي‌گرفت. هنوز مردم آن دهه‌ها، با خاطرات آن نوع موسيقي زندگي مي‌كنند. ناگفته نماند آهنگسازان و خوانندگان اين نوع از موسيقي، هم در مراسم شادي مانند عروسي‌ها و هم عزاداري‌ها براي مردم پايين ‌شهر برنامه‌هاي زيادي اجرا مي‌كردند. اگرچه شايد بسياري از آنها سواد آكادميك يا سواد رديفي و دستگاهي كاملي را نداشتند، اما آثاري توليد مي‌كردند و در كنار مردم زندگي مي‌كردند و با آنها يكدل و يكصدا بودند. براي مثال سعيد مهناويان خاطره‌اي تعريف مي‌كند و مي‌گويد كه با يكي، ‌دو تا از خوانندگان آن زمان كه كار مشترك داشتم، آنها در قهوه‌خانه‌ها يا در كافه‌ها و حتي در خيابان براي مردم عادي مي‌خواندند. استاد گلپايگاني هم مي‌گفتند قاسم جبلي يك مغازه خرازي داشت كه جوان‌ترها، به بهانه خريد هم كه شده، به آنجا مي‌رفتند و يك شيء ارزان‌قيمت مي‌خريدند و از جبلي درخواست مي‌كردند كه برايشان بخواند؛ او هم آهنگ‌هاي عاشقانه‌اش را اجرا مي‌كرد. اين افراد از جمله ابراهيم سلمكي و عباس شاپوري واقعا بين مردم زمانه خود محبوب بودند و البته سلمكي و شاپوري كاملا با ظرايف و لطايف موسيقي اصيل ايراني آشنا بودند، رديف‌ها را به ‌خوبي مي‌شناختند و از شاگردان بزرگاني چون ابوالحسن‌خان صبا بودند. پدر ابراهيم سلمكي هم از نوازندگان قديمي دوره قاجار بود و خود نيز موسيقي را در محضر صبا درك كرده بود و خاطرات بسيار زيبايي از او نقل مي‌كرد. من مصاحبه‌اي با ابراهيم سلمكي داشتم، كه ايشان در آن مصاحبه مي‌گفت: وقتي در نوجواني نزد استاد صبا رفتم و ايشان فرم موسيقي‌ام را شنيد، برعكس بسياري از هنرمندان كه من را نفي مي‌كردند، ايشان مشوقم بودند و بسيار از اين نوع موسيقي استقبال مي‌كردند. شادروان بديع‌زاده هم من را در اين نوع موسيقي بسيار تشويق كردند.عباس شاپوري از شاگردان برجسته صبا در ويولن، آثار بسيار زيبايي ساخت كه از معروف‌ترين آنها مي‌توان به ترانه «نيلوفر»، «تك‌درخت» و آهنگ «گشته خزان نوبهار من» اشاره كرد كه در راديو اجراهاي خوبي داشته است. عباس شاپوري با قاسم جبلي آثاري را در راديو بيشتر به‌ صورت زنده اجرا كرده بود. امروز صفحات آنها گاهي در برخي خانه‌ها پيدا مي‌شود و در فضاي مجازي شنوندگان بسيار كمي دارد، چرا كه اين نوع موسيقي مهجور شده و جاي خود را به موسيقي‌هاي ديگر داده است. مي‌دانيم كه موسيقي ملي ما با پيشينه ديرينه، در انزوا نشسته است، چه برسد به اين نوع موسيقي نوظهور كه از اواخر دهه بيست شروع شد و حدود 30 سال به كار خود ادامه داد و در نهايت مسكوت ماند. شايد هم دليلش اين بود كه فقط مختص آن دهه‌ها بود. جامعه آن روز اين نوع موسيقي را پسنديد، به منصه ظهور رساند و با آن زندگي كرد. همچون موسيقي امروز كه گاهي با شكل‌ها و فرم‌هاي مختلف ارائه مي‌شود و پس از چند سال، حتي كمتر از يك دهه فراموش مي‌شود؛ اما از ياد نبريم كه بسياري از آن موسيقي‌ها و ملودي‌هاي ارزنده‌اي كه در آن دهه‌ها به نام موسيقي اصطلاحا «كوچه ‌بازاري» ساخته شدند، هنوز در اذهان بسياري از مردم و حتي جوانان ما وجود دارند و در ناخودآگاه جمعي مردم ما نشسته و حتي نسل‌هاي بعدي برخي از آنها را زمزمه مي‌كنند.

 

اين موسيقي، «مردمي» است

اگر آسيب‌شناسي اين آثار را بخواهم به ‌صورت دقيق و جامع بيان كنم، زمان بسيار زيادي را مي‌طلبد؛ چراكه اين موسيقي نبايد فقط در يك بُعد با ساير موسيقي‌هاي مختلف مقايسه شود، بلكه بايد با جامعه‌شناسي و مردم‌شناسي آن زمان و مخاطبانش هم، بررسي شود. بخش اعظم مردم آن روزگار اين آثار را مي‌پسنديدند و سال‌ها آن آثار را زمزمه مي‌كردند. در جمع‌بندي بايد يادآور شوم كه اين نوع موسيقي صرفا مختص عامه مردم يا بخش كم‌برخوردارتر يا حتي به اصطلاح كم‌سوادتر جامعه محسوب نمي‌شد. گاهي افرادي كه از نظر مشاغل اجتماعي در جايگاه خاصي قرار داشتند، يا بسياري از موسيقي‌دانان ملي ما، اين نوع موسيقي را بسيار ارزنده مي‌دانند و براي آن جايگاه خاصي قائل هستند. در اين باره بايد بحث‌هاي بسيار گسترده‌اي صورت بگيرد و مطالعه درباره اين نوع موسيقي جدي گرفته شود و البته اينكه بهتر آن است كه به جاي به كار بردن اصطلاح «كوچه ‌بازاري» عنوان «موسيقي مردمي» را به اين فرم و ژانر موسيقي بدهيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون