• 1404 پنج‌شنبه 8 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6054 -
  • 1404 سه‌شنبه 6 خرداد

گزارش «اعتماد» از جلسات دادگاه متهمان يك پرونده جنايي

ماجراي قتل پسر جوان با تزريق سم مار

عموي مقتول كه به خاطر اختلاف مالي افرادي را براي اين اقدام اجير كرده بود در دادگاه، منكر دخالت در قتل شد

گروه حوادث

اواخر ارديبهشت‌ماه امسال، آخرين جلسه محاكمه متهمان قتل پسر جواني كه با تزريق سم مار افعي او را كشته‌اند، در حالي برگزار شد كه عموي مقتول همچنان منكر دخالت در قتل است. ۳۰ ارديبهشت‌ماه مردي ميانسال به خاطر كشيدن نقشه قتل برادرزاده‌اش در شعبه ۱۳ دادگاه كيفري از خود دفاع كرد. جلسه اول و دوم اين پرونده با دفاعيات سه متهم ديگر يك هفته قبل از آخرين جلسه دادگاه برگزار شده بود، اما در جلسه آخر دادگاه عموي مقتول به جايگاه رفت و با رد اتهامش گفت: «من هيچ نقشي در ماجراي مرگ مقتول نداشتم و نمي‌دانستم كه اين افراد؛ متهمان ديگر پرونده در دفتر من مشغول طراحي نقشه براي آسيب رساندن به برادرزاده‌ام هستند. من بيش از 100 روز در بازداشت تحت فشار رواني بودم و درآنجا هم تاكيد كردم كه بي‌گناهم.»

اواخر مهر‌ماه سال ۱۴۰۲، پسري جوان از مغازه‌اش كه حوالي ميدان هفت‌تير بوده خارج مي‌شود، اما در بين راه اتفاقي عجيب رخ مي‌دهد؛ دو نفر با شتاب از كنار او رد مي‌شوند و به پسر جوان تنه مي‌زنند! پسر جوان در چند قدمي خانه‌اش بي‌هوش روي زمين مي‌افتد. همسايه‌ها موضوع را به خانواده او اطلاع مي‌دهند و خانواده‌اش، او را به بيمارستان مي‌رسانند، ولي اين جوان در بيمارستان جانش را از دست مي‌دهد.

 

اختلافات مالي ۴۰ ميليارد توماني

طبق گزارش پليس؛ تيم جنايي در گام بعدي سراغ افرادي مي‌رود كه با مقتول خصومت شخصي داشتند. در يافته‌هاي پليس مشخص مي‌شود عموي او نقش پررنگي داشته است. او از مدت‌ها قبل با مقتول و پدر او دچار اختلاف شده بود. پدر مقتول يك تاجر ثروتمند و صاحب چندين ملك و مغازه در پايتخت بود. بررسي‌هاي ماموران پليس حاكي از آن بود كه پدر مقتول با برادرش اختلاف ۴۰ ميلياردي داشته است. اين اختلاف مالي باعث شده بود كه سال گذشته در يك مهماني عمو و پدر مقتول با يكديگر درگير شوند و در آن درگيري مقتول در دفاع از پدرش يك سيلي به گوش او بزند. به اين ترتيب ماموران اداره دهم پليس آگاهي تهران، عموي مقتول را زيرنظر گرفتند و سرنخ‌هايي به دست آوردند كه نشان مي‌داد او طراح نقشه اين جنايت بوده است. بنابراين ماموران متوجه مي‌شوند كه او با فرد و افراد ديگري در ارتباط بوده كه تحقيقات تيم جنايي نشان مي‌داد كسي كه شب حادثه به مقتول تنه زده بود، يكي از همين افراد بوده است. همين كافي بود تا دستور بازداشت اين فرد و مظنونان ديگر كه در اين ماجرا نقش داشتند به همراه عموي مقتول صادر شود. طولي نكشيد فردي كه به مقتول سم مار تزريق كرده به همراه همدستش در شهر شيراز دستگير شدند. ماجرا از اين قرار بود كه آنها راهي شهر شيراز شده بودند تا فردي را به قتل برسانند، اما پيش از جنايت، پليس به آنها مشكوك شده و چون همراهشان شوكر، گاز اشك‌آور و سرنگ بوده دستگيرشان كرده بود. با به دست آمدن اين اطلاعات آنها براي انجام تحقيقات به اداره آگاهي تهران منتقل شدند و تحت بازجويي قرار گرفتند. آنها ابتدا اصرار بر بي‌گناهي داشتند و منكر اين اتفاقات بودند تا اينكه فردي كه با تزريق سم مار به مقتول حمله كرده بود به جنايت اعتراف كرد و گفت با تزريق سم مار، جان مقتول را گرفته است. متهم گفت كه از سوي عموي مقتول اجير شده و براي اجراي اين جنايت دستمزد گرفته است. به اين ترتيب با اعتراف اين متهم و دستگيري سه نفر از متهماني كه در اين پرونده نقش داشتند راز اين جنايت عجيب برملا شد.

اولين جلسه دادگاه

در ابتداي جلسه پدر و مادر مقتول درخواست اشد مجازات كردند و معتقد بودند كه عموي مقتول نيز بايد قصاص شود. پس از آن يكي از متهمان اجير شده از سوي عموي مقتول به جايگاه رفت و گفت: «مادرم بيمار بود و به پول نياز داشتم تا اينكه عموي مقتول به من گفت كه در ازاي مبلغ 2 هزار دلار مي‌خواهم پسر جواني را بترساني، من هم پذيرفتم. از آنجا كه به مسائل محيط زيستي علاقه‌مند بودم و با مارها و سمومشان آشنا بودم، مي‌دانستم كه سم مار افعي چند روزي او را زمينگير مي‌كند. من سم مار را گرفتم و با مقداري آب نمك رقيق كردم و در داخل سرنگ انسولين ريختم. در نهايت روز حادثه وقتي فهميديم كه مقتول از مغازه‌اش خارج شده سراغش رفتيم و در يك لحظه سرنگ را به پشتش وارد كردم. بعد هم 2 هزار دلار را نقد گرفتم و بلافاصله مار را داخل يك گوني گذاشتم و به شمال رفتم تا آب‌ها از آسياب بيفتد. بعد از 10 روز به تهران برگشتم. البته چون مار مربوط به اكوسيستم ايران نبود و نمي‌شد آن را در شمال رها كرد، مار را به همدان بردم و در آنجا رها كردم. بعد هم فهميدم پسر جوان مرده است. در حالي كه من فقط مي‌خواستم او چند روزي زمينگير شود.»

در ادامه متهم ديگر به جايگاه رفت و گفت: «من در باشگاه بدنسازي كار مي‌كردم. عموي مقتول معمولا براي ماساژ پيش من مي‌آمد. يك روز ماجراي اختلاف با برادر و برادرزاده‌اش را تعريف كرد و از من خواست برادرزاده‌اش را گوشمالي بدهم. او يك خانه در قيطريه به من داد و گفت بدون اجاره مي‌توانم در آن ملك زندگي كنم.

من هم فردي كه با مارها آشنايي داشت را به او معرفي كردم و پس از آن ديگر به ماجرا ورود نكردم. بعد از اينكه متوجه شدم پسر جوان فوت كرده از ترسم به تركيه رفتم و مي‌خواستم به اروپا بروم كه متوجه شدم از طريق اينترپل برايم اعلان قرمز صادر شده به همين خاطر به عراق رفتم و از ترس دستگيري در عراق به صورت غيرقانوني وارد ايران شدم و خودم را معرفي كردم.» در ادامه وكيل متهم گفت: «موكل من نقشي در ماجرا نداشته و وكلاي عموي مقتول از او خواسته بودند كه به ايران برگردد و به عنوان طراح نقشه خودش را معرفي كند و در ازاي آن ملك قيطريه را به نام او بزنند و يك ميليارد تومان هم پول نقد به او بدهند كه موكلم نپذيرفت.» با پايان اظهارات وكيل، قضات ادامه رسيدگي به اين پرونده و دفاعيات عموي مقتول را به روز بعد موكول كردند.

 

دومين جلسه دادگاه

در جلسه دوم دادگاه يكي از متهمان كه نقش زاغ‌زني را در اين پرونده برعهده داشت به جايگاه رفت و گفت: «من به عنوان نوازنده دوره‌گرد سنتور در خيابان كار مي‌كردم. فردي كه سم مار به مقتول تزريق كرده و عامل اصلي قتل است از من خواست تا در محدوده حادثه كه پدر مقتول مغازه داشت، ساز بزنم. او به من گفته بود مي‌خواهد پسر يكي از همكارانش را ادب كند و از من خواست تا او را به‌طور نامحسوس زيرنظر بگيرم و وقتي از مغازه تنها خارج شد، خبر بدهم. بعد از حادثه هم با دو متهم ديگر كه واسطه بين عموي مقتول و متهمان اجير شده بودند به شمال رفتيم و پس از چند روز به تهران آمدم و با يكي از دوستانم به شيراز رفتيم كه در آنجا به خاطر موتورم كه پلاك نداشت، بازداشت شدم.» او در ادامه گفت: «در بازداشتگاه شيراز بودم كه ماموران پليس با يك عكس از صحنه جنايت سراغم آمدند و پرسيدند آيا كسي كه در اين عكس ترك موتور نشسته تو هستي؟ آنجا بود كه فهميدم آن پسر جوان فوت كرده است. من در ازاي زاغ‌زني يك گوشي آيفون گرفتم و آن را هم بابت بدهي به طلبكارم دادم. واقعا اگر مي‌دانستم كارم منجر به قتل كسي مي‌شود، همكاري نمي‌كردم.» بعد از آن هم نوبت به راننده موتورسيكلت رسيد. او در دفاع از خودش گفت: «من از هيچ چيزي خبر نداشتم و تنها نقشم رانندگي بود.» با پايان دفاعيات دو نفر ديگر از متهمان قضات ادامه رسيدگي به اين پرونده را براي دفاعيات عموي متهم به جلسه بعد موكول كردند.

 

آخرين جلسه دادگاه

عموي مقتول به جايگاه رفت و گفت: «من هيچ نقشي در ماجراي مرگ مقتول نداشتم و نمي‌دانستم كه اين افراد در دفتر من مشغول طراحي نقشه براي آسيب رساندن به برادرزاده‌ام هستند. من بيش از 100 روز در بازداشت تحت فشار رواني بودم و درآنجا هم تاكيد كردم كه بي‌گناهم.»

قاضي از او پرسيد كه اگر نقشي نداشتي چرا روز قبل از حادثه ۲۶ بار با فردي كه راكب موتورسيكلت و تزريق‌كننده سم به مقتول بوده، تماس گرفته بودي؟

متهم جواب داد: «آن روز براي انجام كاري مي‌خواستم به محدوده شوش بروم و به خاطر ترافيك و شلوغي با او تماس گرفتم كه با موتور بروم.»

قاضي در ادامه همين سوال را از متهم اصلي كه با تزريق سم باعث قتل پسر جوان شده، پرسيد. متهم رو به عموي مقتول كرد و گفت: «با من تماس گرفتي تا هماهنگي‌هاي لازم را براي آسيب زدن به برادرزاده‌ات انجام دهي.»

در ادامه قاضي به عموي مقتول گفت: «طبق گزارش پليس، فردي كه واسط شما با متهم اصلي بوده ساعت ۴ روز حادثه با پاكتي كه 2 هزار دلار داخل آن بوده از دفتر شما خارج شده و آن را به متهم اصلي داده است. چطور مي‌گويي در جريان ماجراي نقشه جنايت نبودي؟»

متهم جواب داد: «من پولي به اين فرد ندادم و نمي‌دانم آن را از كجا گرفته و حالا مي‌خواهد من را مقصر نشان دهد.»

قاضي گفت: «آنتن‌دهي تلفن همراه شما و يكي از متهمان نشان مي‌دهد كه در يك ساعت در يك مكان بوده‌ايد.»

در اين لحظه متهم گفت: «بله من پول را از خودش گرفتم.»

قاضي از متهم پرسيد: «شما بعد از بازگشت يكي از متهمان از تركيه و در حالي كه مي‌دانستيد تحت تعقيب پليس است با او قرار گذاشتي و به خانه‌اش رفتي. دليل ملاقات‌تان چه بود؟»

متهم گفت: «قصد داشتم كيف و چمدان وارد كنم و براي اين منظور با او قرار گذاشتم تا كارهاي اداري‌اش را دنبال كند.»

قاضي گفت: «اما وكلاي شما در تماس با اين فرد از او خواسته بودند تا در ازاي گرفتن يك خانه در قيطريه و پرداخت يك ميليارد تومان، اتهام شما را گردن بگيرد كه صداي ضبط شده آنها هم در پرونده موجود است. چه دفاعي داريد؟»

متهم جواب داد: «من نمي‌دانم چرا وكلايم چنين كاري انجام داده‌اند. من نه از آنها خواستم اين كار را انجام دهند و نه موضوع تماس به من ربطي دارد.»

با پايان جلسه، قضات براي صدور راي وارد شور شدند.

 

اظهارات متهمي كه با تزريق سم

موجب قتل پسر جوان شده است

او كه توسط عموي مقتول اجير شده بود پيش از تشكيل جلسات دادگاه در اداره آگاهي به «اعتماد» مي‌گويد كه مي‌خواسته جنايت‌ها را طوري انجام دهد كه هيچ سرنخي از خود به جاي نگذارد. حالا اين متهم به سوالات «اعتماد» به شرح زير پاسخ مي‌دهد.

چرا دست به اين جنايت زديد؟

شرايط مالي خوبي نداشتم و حاضر بودم به خاطر پول هركاري انجام بدهم، حتي آدمكشي.

چه كسي نقشه قتل را كشيد؟

خودم كشيدم. اين نقشه مختص خودم است. قدم به قدم را خودم طراحي و اجرا كردم. مي‌خواستم خاص و ويژه باشد.

چرا براي قتل، سم مار را انتخاب كرديد؟

من سال‌ها قبل در يكي از شهرهاي جنوب غربي كشور آتش‌نشان بودم. اغلب ماموريت‌هايي كه مي‌رفتم مربوط به مارگيري بود، چون علاقه شديدي به مار داشتم. ۶ سال است كه تحقيقاتم روي گونه‌هاي مارهاست. مثلا كدام سمشان كشنده‌تر است. هر اطلاعاتي بخواهيد درباره مارها دارم، چون سال‌هاست كه تحقيق مي‌كنم. از سوي ديگر مي‌خواستم قتلي كه مرتكب مي‌شوم، خاص باشد و لو نروم.

چرا شغل آتش‌نشاني را ترك كرديد؟

ترك نكردم، اخراج شدم. آن هم به خاطر مشكلاتي كه پيش آمد. هرچند كارم را دوست داشتم، اما خب مسوولان سازمان وقتي ديدند مشكل دارم، اخراجم كردند.

مقتول را مي‌شناختيد يا از طرف فردي معرفي شده بود؟

نه، نمي‌شناختم. يكي از دوستانم او را به من معرفي كرد. او مي‌گفت كه مقتول يكي از بستگانش است و با او دچار اختلاف ۴۰ ميلياردي شده است. او در ازاي پرداخت دو هزار دلار، از من خواست تا جان آن جوان را بگيرم. من هم دستمزدم را گرفتم و نقشه را كليد زدم.

از جزييات روز حادثه بگوييد.

۱۰ روز قبل از قتل به حوالي محل كار مقتول رفتم و بساط نوازندگي پهن كردم تا آمار او را بگيرم. مي‌خواستم بدانم چه ساعتي مي‌رود و چه ساعتي برمي‌گردد. يك گيتار دستم گرفته بودم و در خيابان نوازندگي مي‌كردم تا بتوانم اطلاعاتي از مقتول كسب كنم. شب حادثه هم با كمك يكي از دوستانم رفتيم محلي كه قرار بود جان مقتول را بگيريم. از قبل يك مار‌ افعي خريده و زهرش را با روش‌هاي خاصي كه بلد بودم، گرفتم. زهر را داخل سرنگ ريختم و با آب نمك حلش كردم. سپس در فرصتي مناسب به مقتول تنه زدم و سم را به بدنش تزريق كردم. بدون آنكه مقتول متوجه شود. تصور مي‌كردم نقشه‌ام خاص است و هرگز لو نمي‌روم، اما خب ماه هميشه پشت ابر نمي‌ماند.

ماجراي نقشه دومين جنايت در شيراز چه بود؟ توضيح مي‌دهيد.

دومين فردي كه قرار بود به قتل برسد راننده يك جنسيز بود. خيلي پولدار بود و با فردي اختلاف داشت. همان فرد مرا اجير كرد و پيشنهاد چند هزار دلاري به من داد تا نقشه قتل را عملي كنم. من هم پذيرفتم تا او را با سم مار به قتل برسانم. با همدستانم رفتيم تا جان او را بگيريم. با موتور كنار خيابان ايستاده بوديم تا سوژه‌مان برسد و نقشه را عملي كنيم. ناگهان ماموران پليس به ما مشكوك شدند و ما را دستگير كردند. سپس ما را به اداره آگاهي فرستادند تا گوشي‌هايمان بررسي شود. متاسفانه من پيام‌هاي واتس‌آپم را پاك نكرده بودم و با طراح دومين نقشه جنايت پيام‌هايي رد و بدل كرده بوديم كه اين پيام‌ها داخل گوشي‌ام جا مانده بود. ماموران هم متوجه شدند كه من دستمزد گرفتم تا فردي را در شيراز به قتل برسانم. من هم مجبور شدم اعتراف كنم، اما راز قتل پايتخت همچنان فاش نشده بود. چند روز بعد كارآگاهان پليس آگاهي تهران به شيراز آمدند و گفتند كه دست من رو شده است. اين شد كه ناچار شدم به قتل اول نيز اعتراف كنم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون