اخبار
مرگ مشكوك جوان گمشده
تحقيقات جنايي در مورد مرگ مشكوك جوان گمشدهاي كه به دليل اوردوز جان باخته است، آغاز شد.
خانواده اين جوان قبل از آنكه پيكر نيمه جانش پيدا شود با مراجعه به پليس از گم شدن او خبر داده بودند، پس از آن تحقيقات براي يافتن او آغاز شد، اما بينتيجه بود تا اينكه چند شب پيش در پي انتقال پيكر نيمه جان پسري به يكي از بيمارستانهاي تهران مرد جوان جان خود را از دست داد. او در حالي توسط رهگذران در گوشهاي از خيابانهاي شهر پيدا شده كه هنوز زنده بود و نفس ميكشيد، اما اقدامات درماني موثر واقع نشد و پسر جوان جان خود را از دست داد.
بر اساس اين اطلاعات؛ مرگ اين جوان در محدوده كلانتري ۱۱۲ ابوسعيد رخ داد و پس از مرگ او موضوع به بازپرس كشيك قتل پايتخت اطلاع داده شد. ماموران به بازپرس گفتند: «او در حالت ناخوشي توسط رهگذران به بيمارستان منتقل شده بود، اما تلاشها براي نجات او بينتيجه ماند.»
بررسيهاي بعدي نشان داد كه علت مرگش اوردوز بوده است و با توجه به شباهتهايي كه اين جسد مجهولالهويه با پسر گمشده داشت، هويتش تاييد شد. با اين حال، خانواده او در گفتوگو با بازپرس شفيعي، بازپرس جنايي تهران مدعي شدند او معتاد نبود و اين موضوع كه اعتياد باعث مرگ او شده است را رد ميكنند.
در حال حاضر تحقيقات پليس براي روشن شدن ابعاد اين حادثه ادامه دارد و جسد براي مشخص شدن علت دقيق مرگ و جزييات بيشتر به پزشكي قانوني منتقل شده است تا پس از تكميل تحقيقات موضوع به بازپرس جنايي اعلام شود.
قتل برادر ناتني به خاطر پول
مردي كه در اقدامي جنونآميز برادر خود را به قتل رسانده و اقدام به خودكشي كرده بود، بعد از نجات از مرگ در دادگاه حاضر شد.
متهم كه مردي ميانسال است، دي ماه دو سال قبل برادرش را در دفتر كارش به قتل رساند و سپس با چاقو خودزني كرد.
دي ماه دو سال قبل زني جوان با پليس تماس گرفت و گفت در دفتر محل كارش چاقوكشي اتفاق افتاده است. وقتي ماموران به محل رسيدند جسد مردي خونين روي زمين افتاده بود. ضارب كه او نيز خونآلود بود، مقاومت ميكرد و اجازه ورود ماموران را نميداد. در نهايت پليس با پاشيدن اسپري فلفل به صورت متهم موفق شد او را دستگير كند.
پس از انجام كارهاي اوليه و صدور كيفرخواست براي متهم به نام سياوش، پرونده براي رسيدگي به شعبه 5 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسيدگي كه روز ۴ خرداد ماه جاري برگزار شد ابتدا وكلاي اوليايدم كه مادر و سه فرزند مقتول هستند، درخواست قصاص كردند. سپس يكي از وكلاي اوليايدم در جايگاه قرار گرفت و گفت: «شروين مقتول پرونده برادر ناتني متهم بود. آنها به دليل اختلافي كه بر سر زمين داشتند چند باري جروبحث كرده بودند. شروين كه مهندس ساختمان بود روز حادثه در دفتركارش با دو نفر از همكارانش جلسه داشت كه سياوش سر رسيد. شروين قبول كرد برادرش را ببيند و از همكارانش خواست بيرون بروند. سياوش و شروين مدتي در اتاق صبحت كردند و بحث بالا گرفت. بعد سياوش در را بست و سپس صداي درگيري بلند شد. منشي براي اينكه كمك بياورد به طبقات ديگر رفت و يكي از دوستان شروين به نام امين را در راهرو ديد. امين براي كمك به دفتر رفت، اما با در بسته روبهرو شد. او هر قدر تلاش كرد، نتوانست در را باز كند. بعد با شكستن در وارد و با جسد خونين شروين روبهرو شد. سياوش چاقو به دست در محل ايستاده بود. او گفت: حالا كه من شروين را كشتم پس قصاص ميشوم چه بهتر كه خودم را بكشم و ضرباتي را بر شكم و دستهايش زد. او حتي امين را تهديد كرد و اجازه نداد نزديك شود. اين مرد با قصد قبلي وارد اتاق شد و برادرش را كشت و خواسته اوليايدم نيز قصاص است.
وقتي نوبت به متهم رسيد، او گفت: «من به عمد برادرم را نكشتم. ما از مادر يكي و از پدر جدا بوديم. من يك برادر دارم كه زندگي نباتي دارد. از او مراقبت ميكردم. مادرم ديه برادرم را گرفت. شروين گفت پول را بده ملك بخرم تا درآمد داشته باشي. من هم قبول كردم و آن مبلغ را دادم، اما او پول را تبديل به ملك نكرد و وقتي پول را به من پس داد كه ارزشش افتاده بود. بعد من با همان پول زميني به نام مادرم خريدم. برادرم گفت مدارك را بده، من زمين را بسازم. مدارك را از من گرفت و دوباره زمين را نساخت. من ديگر نميتوانستم حتي مدارك را بگيرم ما سر اين موضوع جروبحث داشتيم.» متهم در ادامه گفت: «روز حادثه من مشروب خورده بودم. دوستم هم شيشه كشيده بود و من بخوري شده بودم. حال درستي نداشتم. وقتي وارد دفتر برادرم شدم كه دوباره بر سر پس گرفتن مدارك صحبت كنيم، درگيري بالا گرفت. او به پدر من فحش داد. پدر من فوت كرده است. شروين ميگفت پدر تو اموال مادر من را بالا كشيد. هميشه از اين حرفها ميزد. من گفتم بايد زمين را بدهي و او نميداد. به سمت اتاق پشتي دفترش رفت. فكر كردم ميرود آب بياورد كه ديدم با چاقو آمد و چاقو كشيد. من هم چاقو را از او گرفتم و زدمش.» قاضي گفت: «اما تو در اعترافاتت گفته بودي خودت كارد آشپزخانه برده و در لباست مخفي كرده بودي.» متهم قبول نكرد و گفت: «من اين حرفها را نزدم.» متهم گفت: «من به دليل مشروبي كه خورده بودم و همچنين بخوري شدنم حالت عادي نداشتم. به خاطر اتفاقي كه افتاده به اوليايدم تسليت ميگويم.» در پايان وكيل او در جايگاه قرار گرفت و دفاعيات خود را مطرح كرد. سپس قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.