ادامه از صفحه اول
مصوبه شيك و غيرقابل اجرا
در چنين فضايي، خصوصيسازي نهتنها ممكن نيست، بلكه حذف بودجه عمومي عملا به معناي فروپاشي ورزش حرفهاي و ضربه به بدنه اجتماعي و فرهنگي ورزش است. از سوي ديگر، ورزش حرفهاي ايران با انبوه هوادارانش، همواره بهانهاي براي قدرتهاي سياسي بوده است؛ جايي كه ميتوانند مشروعيت و محبوبيت بخرند. اگر دولت و حاكميت واقعا قصد عقبنشيني دارند، بايد راههاي مشروع درآمدزايي را هم باز كنند، ولو به قيمت افت مقطعي در عملكرد تيمها. اما به نظر نميرسد ارادهاي براي اين تغيير ساختاري وجود داشته باشد. در نهايت اين مصوبه بيش از آنكه گامي در مسير اصلاح باشد، شبيه به «مصوبهاي شيك و غيرقابل اجرا» است. آنچه در ورزش حرفهاي ميبينيم، بازتاب همان بحران ناكارآمدي و فساد در ساير حوزههاي كشور است: بحرانهايي كه هيچ راهحل بخشي و مقطعي برايشان كارساز نيست. حل مساله ورزش حرفهاي، همان راهحلي را ميطلبد كه براي انرژي، اشتغال، رفاه و اقتصاد كشور نياز داريم: اصلاح كلان حكمراني و تغيير نگاه حاكميتي به نقش خود و دولت. فقط در آن صورت است كه خصوصيسازي در ورزش و نهتنها در ورزش، معناي واقعي پيدا خواهد كرد.
خلأهاي قانوني؛ خشونت عليه قضات
قضات به عنوان مجريان عدالت، از چتر حمايتي خاص و ويژه برخوردار شوند. همچنين مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسي، قوه قضاييه موظف به فراهم آوردن امنيت قضايي و اجتماعي براي شهروندان است؛ بديهي است تحقق اين ماموريت بدون امنيت خود قضات ممكن نيست.
چه بايد كرد؟
تهيه و تصويب لايحه جامع حمايت كيفري و اداري از قضات توسط قوه قضاييه و دولت و ارسال فوري به مجلس؛
ايجاد سامانه شناسايي تهديدات قضات در مناطق پرمخاطره؛
اختصاص واحدهاي ويژه ضابطين امنيتي براي مراقبت از قضاتي كه در معرض تهديد مستقيم هستند؛
گسترش آموزشهاي امنيت شخصي براي قضات؛
شفافسازي پرونده قتلهاي مرتبط با قضات در فضاي رسانهاي براي مقابله با فراموشي جمعي.
ترديدي نيست كه هرگونه تاخير در اين زمينه، نهتنها تهديدي جدي براي امنيت قضات، بلكه به منزله ضربهاي مستقيم به ستون عدالت و اعتماد عمومي به دستگاه قضايي خواهد بود.
سنگرسازي ذهني
راهبردهاي صحيح و بومي جامعه مخاطب را مهار، كنترل و مديريت كند .نفوذ در ساختار فكري، بيثباتي در مديريت ادراك و بياعتمادي در باور و ارزش ميدان عملكرد جديد جنگشناختي است.متقاعدسازي به همراه اقناعمحوري، زيست اجتماعي و بلوغ ديجيتال مخاطبان را تحت تاثير قرار ميدهد تا از طريق الگوهاي جديد آموزههاي سكومحوري را بهروزرساني كرده و در نهايت احساسات مثبت، منفي و خنثي را مانند مغز فرماندهي كند .
فوق دكتري رسانههاي اجتماعي