توقف سووشون به سود كيست؟
عباس عبدي
ماجراي توقف سريال سووشون و نماوا و دخالتهاي ساترا در موضوع زواياي گوناگوني دارد كه در اين يادداشت به چند مورد آن اشاره خواهم كرد.
اولين مساله از نظر من وارد كردن پاي دستگاه قضايي در ماجراست. به نظر ميرسد كه به دليل جايگاه و اعتبار نسبي اين دستگاه و با توجه به عملكرد آقاي اژهاي، عدهاي و نهادهايي دنبال آن هستند كه در اين موارد پاي اين دستگاه را به ماجرا باز و خود را پشت اين قوه پنهان كنند. اين رفتار به زيان دستگاه قضايي است، به ويژه آنكه در مرحله دادسرا عمل ميشود. مرحلهاي كه به نسبت سريع و شايد پرخطا انجام ميشود ولي مسووليت آن برعهده دستگاه قضايي ميافتد و بهطور معمول هم اغلب اين پروندهها به دادگاه و صدور حكم ختم نميشود. به نظر ميرسد كه آقاي اژهاي بايد براي اين موارد رويه به نسبت شفاف و روشني را در نظر بگيرند. اينگونه نيست كه يك سريال بزرگ و يك سكوي نمايشي معتبر را با يك دستور و بدون هيچ پيشزمينهاي متوقف كرد. هر كارد تيزي را هم كه مورد استفاده نابجا شود، به سرعت كند ميشود و كارايي اصلي زايل ميشود. دستگاه قضايي هم از اين قاعده مستثنا نيست.
نكته دوم؛ ناامن كردن سرمايهگذاري است. امسال كه سال سرمايهگذاري نامگذاري شده، شايسته است بيش از هميشه از امنيت آن دفاع شود. اين چه دفاعي است كه با يك دستور و به فوريت يك سرمايهگذاري را بلاموضوع و نابود و دهها سرمايهگذاري جديد نيز متزلزل و متوقف میشوند؟ به نظر ميرسد كه راههاي سرمايهگذاري بيش از پيش با موانع خودساخته همراه شده و اتفاقا رياست دستگاه قضايي در اين باره مفصل توصيه كرده و توضيح دادهاند، ولي اين عملكرد هيچ تطابقي با آن توصيهها و سياستها ندارد.
نكته سوم؛ معيارهاي مميزي و سانسور در ايران است. اين معيارها به كلي سليقهاي و مندرآوردي است و به قول يكي از سياسيون اصولگرا اگر قرآن به عنوان يك كتاب عادي براي انتشار داده ميشد، احتمالا مجوز نميگرفت و من ترديد ندارم كه نهجالبلاغه بهطور قطع مشمول اين ممنوعيت ميشد. حتي در موضوعات اخلاقي هم همين قاعده برقرار است.
اساسا اين محدوديتها با هيچ معيار عرفي و عقلي تطابق ندارد، به ويژه در شرايطي كه در ادامه گفته ميشود.
نكته چهارم؛ بيمعني بودن اين محدوديتهاست. از يك سريال طولاني چندين ثانيه را مورد سوال قرار دادن قابل حل است، ولي كشتن سريال و مرجع نمايشدهنده آن بيمسووليتي در برابر حقوق مردم است ولي مهمتر از اين، وجود سريالهاي سراسر مخرب در رسانههاي غير رسمي است كه ميليونها بازديد دارد و فشار آوردن به سريالها و توليدات فرهنگي ساخت داخل، اگر نگوييم با هدف حمايت از سريالهاي ويرانگر تركيهاي است، حداقل بايد گفت نتيجه طبيعي و ناخواسته اين فشارها همين است. اين چه رفتاري است كه زور خود را فقط به توليدكننده داخلي نشان دهيم؟ پيام روشن اين رفتار اين است كه از ايران برويد و هر چه خواستيد بسازيد. مردم هم كه به همه آنها دسترسي دارند. اين ظلم به توليدكننده داخلي است.
نكته پنجم؛ برخي به درستي تصور ميكنند كه فشار به توليدكنندگان مستقل براي اين است كه بازار صدا و سيما كساد نشود. ماجرا اين است كه بازار صدا و سيما از وجود يك بازار مساوي و رقيب كساد نميشود، بلكه اگر بخواهند، از وجود اين بازار قويتر هم ميشوند. نبودن توليدكننده مستقل موجب گرايش مردم به صدا و سيما نميشود، بلكه گرايش به سريالهاي تركيهاي را تقويت ميكند و اين نتيجه قطعي است، زيرا اغلب توليدات صدا و سيما در وضعيت فعلي هيچ گونه مطلوبيتي ندارند، بدون رقابت نميتوان توليد فرهنگي جذاب و آموزنده داشت. سووشون يكي از آثار فاخر ادبيات ايران است، نميتوان روح آن را در نمايش ناديده گرفت و سانسور كرد.
و بالاخره اينكه نگاه اغلب اعضاي جامعه دهها پله از آنچه سياستگذاران خط قرمز خود ميدانند، گذشته است. هم به لحاظ نظري و رفتاري و هم به لحاظ دسترسي به توليدات فرهنگي مطلوب خودشان. «خانه از پايبست ويران است/ خواجه در بند نقش ايوان است». يك نگاهي به توليدات پرمخاطب امروز جامعه ايران بيندازيد تا متوجه شويد كه ممنوعيت چگونه موجب حريص شدن مردم و جوانان به استفاده از توليداتي شده است كه ده سال پيش دسترسي به آنها در ذهن كمتر كسي ميگنجيد. اميدواريم با بازنگري در اين رويكردها و رفتارها، امنيت را به توليدات فرهنگي برگردانند، دستگاه قضايي را از اين ميدان پرخطر خارج كنند، همه توليدكنندگان را در رقابتي سازنده قرار دهند و بالاخره به سود شبكهها و سريالهاي مبتذل تركيهاي اقدام نكنند.