حمايت از محرومان و مستضعفان در انديشه و عمل بنيانگذار (۴)
احمد مازني
چنانكه در يادداشت قبلي اشاره شد، از ديدگاه امام عامل اصلي فقر و زاغهنشيني مردم، فساد حاكمان است. امام با اشاره به فساد دربار ميفرمايند: «مملكت را مهار كنند؛ ما داريم؛ خوردنها زياد است! حلقومها خيلي گشاد است! تمام نفت را در يك حلقوم، دو تا حلقوم فرو ميبرند. البته مملكت [را] ديگر ورشكست ميكند. آنقدر بخور هست كه هر چه درآيد از اين مملكت، اين بخورها زيادتر دهانشان باز است، حلقومشان باز است! ما ميخواهيم اين حلقومها را ببنديم. اين مردمي كه حلقومهايشان خيلي كوچك است، به اينها يك تقسيمي بشود؛ يك چيزي به اينها برسد. ما يك همچو حكومتي ميخواهيم نه حكومتي كه همهاش خودش و عائلهاش ببلعد و بخورد.» (صحيفه امام خميني - ج ۴ ص۴۶۳) امام خميني (ره) با اشاره به طرح به سوي تمدن بزرگ كه در سالهاي آخر سلطنت محمدرضا به صورت كتابي به همين نام برايش نوشته بودند در سخنراني ۱۰ خرداد ۱۳۵۷ در جمع روحانيون و طلاب ايراني در مسجد شيخ انصاري نجف فرمودند: «.... اين آقاي «دروازه تمدن بزرگ» ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله تهران را؟ آنطوريكه آقايان نوشتهاند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغهنشينها، اين چادرنشينها، اينهايي كه خانه ندارند اصلا، يا زيرِزمين يك سوراخي پيدا كردهاند و بيچارهها مثل حيوانات زندگي ميكنند، يا يك چادري درست كردهاند؛ مناطق زيادي، چهل و چند منطقه را اسم بردند، محالّشان را ذكر كردهاند، الان پيش من است صورتش. اين آقاي تمدن بزرگ نگاه نكرده است به اين تهران كه چهل و چند منطقه، بيچاره يعني [محرومند] از همه چيزهايي كه آثار تمدن است: آب ندارند، برق ندارند، آسفالت و اينها كه ديگر هيچ ندارند، هيچ ندارند بيچارهها. اينها را از دهات بيرون كردهاند و اراضي دهات را گرفتند براي خودشان و اينها آمدهاند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشينها و زاغهنشينهايي كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگي ميكنند، با بيچارگي دارند زندگي ميكنند، نوشته است كه اينها وقتي آب براي خودشان ميخواهند تهيه كنند، از يك محلي كه [از] محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست، اين زنهاي بيچاره بايد بيايند سر آن فشاري آب بردارند. كوزه را از اين پلهها... اين آقاي تمدن كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نميداند يا چشمهايش را هم ميگذارد كه نداند؟ همين دو، سه روز، همين سه، چهار روز پيش از اين در مشهد، رفته در حرم مطهر سالوسيهايش را كرده و بعد هم آمده براي اين بيچارههايي كه خودشان جمع كردند آنجا
-يك عدهاي بيچاره را- نطق كرده تمدن بزرگ، گفته ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد...» (صحيفه امام، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، سال ۱۳۷۸، ج ۳ ص ۴۰< و ۴۰۹). پاسخ امام در يادداشت علم آمده كه در شرايط سخت زندگي مردم ايران، محمدرضا ۴۵ روز در سفر خارجي تفريحي بوده است كه صداي علم را درآورده بود. اسدالله علم در خاطرات روز ۳۰ بهمن ۱۳۴۸ مينويسد: «امروز بعدازظهر كه به حضور شاه رفتم، وسط كار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتي با هم صحبت كرديم. عرض كردم به نظر من ايشان هم در ورزش و هم در فعاليتهاي شبانه؛ افراط ميكنند ...به تذكرم خنديد ...بار ديگر پيشنهاد كردم به حد كافي خارج از مملكت بودهايم و اكنون بهتر است برگرديم. مثل اينكه دنيا را بر سرش خراب كرده باشم، اما وظيفه من ايجاب ميكند كه به اطلاع برسانم كه پادشاه ايران نميتواند ۴۵ روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمي بگذراند. مردم اين چيزها را تحمل نميكنند.» (گفتوگوهاي من و شاه، ج ۱، ۲۰۴)
فرشاد مومني، استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي، با اشاره به نطق محمدرضا پهلوي كه در آن گفت: «پيام انقلاب شما را شنيدم»، اعلام داشت كه وي «۷ بار» به وجود فسادي گسترده و عميق در ايران آن دوران اذعان داشته است و فرصتي براي جبران از مردم خواسته بود، اما «ارزيابي مردم» اين بود كه «شاه دير به فكر جبران افتاده است.» وي اضافه كرد: آنها كه به ما ميگويند بايد از انقلاب عذرخواهي كنيد، چقدر خوب بود كه به آثار متفكران ايراني و خارج از ايران، درباره اين فقر خانمانبرانداز و نابرابريهاي مشروعيتسوز نگاهي بيندازند! گويا فيلمهاي گزينش شده كانالهاي سلطنتطلب را پذيرفتهاند و چنان حرف ميزنند كه گويي اكثريت جمعيت ايران، از فرط خوشي انقلاب ميل كردند! فسادي كه نصيب شركتها و افراد خارجي هم ميشد فساد چنان فراگير بود كه شركتهاي خارجي و برخي افراد غيرايراني هم براي اموال ملي ايرانيان كيسه ميدوختند. وي ميگويد: «حقايق را تحريف نكنيد، ملت از فرط خوشي انقلاب نكرد.» ادامه دارد