نظام مردسالاري و ستاندن جان
سميرا بختيار
در ماجراي الهه حسيننژاد شايد خشونت، جرم، فقر، تنگدستي، امنيت زنان، پليس و نظارت وجود دوربين و وسايل حمل و نقل عمومي بيشترين كليدواژه و عامل موثر براي قتل او ذكر شد. دلم ميخواهد در مابين تمام عوامل مهم و موثر، به يك ناهنجاري كه ريشه تاريخي و مذهبي و سنتي در جامعه و فرهنگ ايران دارد، اشاره كنم به نام مردسالاري. از هر زاويهاي كه به قتل الهه حسيننژاد و سرقت و رفتارهاي خشن كه در اين مدت رسانهاي شده بنگريم، حتما ردپاي بزرگ يك مولفه بيش از هر چيزي خودنمايي ميكند و آن نترسيدن مردان و زورآزمايي و زورگويي و استفاده راحت از سلاح سرد و گرم براي رسيدن به هدفشان است. اما اين نترسيدن و داشتن قدرت حتما يك شبه در وجود مردان ما (البته تعميم به تمام مردان سرزمينم نيست ولي مشت نمونه خروار است) شكل نگرفته است. در دهههاي گذشته همواره هم به تجربه تاريخ، هم به تجربه زيسته و هم به گواه فيلم و مستندات، تابعيت بيچون و چراي زنان از مردان يك اصل در نظر گرفته ميشد و البته اين فرهنگ همچنان با قوت در بسياري از خرده فرهنگها و جوامع محلي و بسياري از شهرهاي كردنشين و جنوب كشور و چه بسا در شهرهاي بزرگ همچنان جريان دارد. بله جريان خطرناك مردسالاري كه از تبعات مهم آن ستاندن جان انسان به هر قيمتي است به وضوح رد آن را ميتوان در رفتارهاي پرخطر جامعه ديد. با كمي دقت بايد اين سوالات براي هر شهروندي مطرح شود كه چرا تا به حال بسيار بسيار كمتر زنان به عنوان متهم رديف يك در قتل و سرقت و... ديده شدهاند؟ چرا هميشه براي رفتارهاي پرخطر پاي يك مرد در ميان است؟ چه كساني اين قدرت و دريدگي و زيرپاگذاشتن ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي و اخلاقي را به آنان ياد داده است؟ خانواده، سنت، حكمرانان، مدرسه، دانشگاه، رسانه، تاريخ، محيط كار و... بله سالهاست كه فرهنگ بسيار ناميمون «مردسالاري» نسل به نسل در حال چرخيدن است.
مرداني كه از همان ابتدا گرفتار كليشههاي جنسيتي ميشوند و خانواده و جامعه و... از سرناآگاهي و تعصب كوركورانه در حال تزريق قدرت و زور به مردان بودند بايد هم انتظار رفتار خشن و قتلهاي دلخراش در فرمتهاي مختلف را از مردان بيشتر از زنان داشت.
در بسياري از فرهنگها زنان با تلاش و پشتكار توانستهاند از زير يوغ مردسالارانه پدران و برادران تا حدي رها شوند و به اهداف و روياهاي خود برسند، اما مادامي كه جامعه ما مرداني با تفكرات مردسالارانه دارد، زنان ضعيف، شكننده، مظلوم، بيپناه و قرباني ميشوند.
متاسفانه عمده خشونتهاي خانگي توسط مردان انجام ميشود و زماني كه در ساختاري روحيه مردسالار وجود داشته باشد به كار بردن زور و انجام اعمال خشونتآميز از سوي مردان امكانپذيرتر خواهد بود؛ بنابراين در ساختارهاي مردسالارتر امكان اعمال خشونت و محدوديت روي زنان به شدت افزايش پيدا كرده و عمده خشونت عليه زنان نيز در خانوادههاي مردسالار مشاهده ميشود.
به نظر ميرسد زمان آن رسيده كه متوليان فرهنگي با اصلاح نظام مردسالاري و منفعتي كه اين نظام براي مردان به وجود آورده، باشند.
به قول شاعر «مرد و زن را چو خدا هستی داد/ بينشان هيچ تفاوت ننهاد/ گر رجالند يا نسوانند/
همه در نزد خدا يكسانند/ مرد و زن هر دو به خلقت بشرند/ هر دو از رحمت حق بهرهورند».