تغيير اقليم يا تغيير مسير؟
آنچه در بحران تالابها ناديده گرفته ميشود!
علي ارواحي
بيش از سي سال است كه كارشناسان، پژوهشگران و فعالان محيطزيست درباره آينده مبهم و تاريك تالابها و درياچههاي ايران هشدار دادهاند. اما آنچه در عمل شاهدش بوديم، سه دهه انكار، فرافكني و سرانجام تسليم بود. دهه اول، دهه انكار بود؛ سكوتي سنگين در برابر هشدارها. دهه دوم، خشكسالي شد متهم اصلي و در دهه سوم، پاي تغيير اقليم به ميان آمد تا نقشهاي داخلي پنهان بماند. حالا اما در آستانه دهه چهارم، نشانههايي از تسليم ديده ميشود؛ گويي مسوولان با گفتن اينكه «بارش نيست، اقليم تغيير كرده» از بار مسووليت شانه خالي ميكنند. اما آيا واقعا تنها عامل اين بحران، تغيير اقليم است؟ يا ما با تكرار اين واژه، به نوعي از مواجهه با مسووليتهاي خود فرار ميكنيم؟ آمارها نشان ميدهند كه حدود دوسوم وسعت تالابها و درياچههاي كشور يا خشكيدهاند يا در آستانه تبديل شدن به پهنههايي فصلي هستند. اين اتفاق نتيجه بيتوجهي به هشدارها و تكرار خطاهاست: حكمراني نادرست آب، توسعههاي شتابزده، ناديده گرفتن حقابهها و سياستگذاريهاي بدون ارزيابي راهبردي و آثار محيطزيستي. اين در حالي است كه مطالعات متعدد داخلي و بينالمللي نيز صراحتا تاكيد كردهاند كه تركيبي از دو عامل اصلي يعني حكمراني ناكارآمد منابع آب و تغييرات فاكتورهاي اقليمي در شكلگيري بحرانهاي زيستمحيطي تالابهاي كشور نقش داشتهاند. اما متاسفانه در سياستگذاريها، بار اين مسووليت راغالبا بر دوش اقليم گذاشته و سهم حكمراني ناديده گرفته شده است. در حالي كه ايران بحران را به گردن اقليم انداخته، همسايگانمان مسير متفاوتي پيش گرفتهاند. قزاقستان از سال ۲۰۰۵ ميلادي و با اصلاح سياستهاي آبي و كشاورزي موفق شد بخش شمالي درياچه آرال را احيا كند؛ سطحي بيش از ۳۰۰۰ كيلومتر مربع، يعني ۶ برابر درياچه اروميه امروز. تركيه نيز طي دو دهه گذشته با طرحهايي چون گاپ و داپ، به سوي حكمراني ريسكمحور منابع آب حركت كرده است. در اين ميان، درياچه وان يكي از مثالهاي روشن است؛ در دل تغييرات اقليمي شديد، توانسته به حيات خود ادامه دهد، چون كشورش برنامه داشته، آيندهنگري كرده و با ديدي فعال با اقليم مواجه شده، نه با تسليم. و اين تنها نيمه خالي ليوان نيست. ايران نهتنها قرباني تغيير اقليم نيست، بلكه يكي از عاملان اصلي آن است. بر اساس دادههاي موسسه انرژي، اطلس جهاني كربن و پايگاه داده اتحاديه اروپا، ايران با انتشار ۹۳۷ ميليون مترمكعب دياكسيد كربن، در رتبه ششم جهان از نظر توليد گازهاي گلخانهاي قرار دارد. اين در حالي است كه ايران در ميان ده كشور اول اين فهرست، كمترين ميزان توليد ناخالص داخلي را دارد. يعني نه تنها سهمي از سود اين آلودگي نبردهايم، بلكه منابع طبيعي خودمان و امنيت زيستي منطقه را هم قرباني كردهايم. تغيير اقليم يك مساله جهاني است؛ اما چگونگي مواجهه با آن، ملي است. ميتوان همچون ازبكستان بهانه آورد تا بخش جنوبي آرال به بيابان تبديل شود يا ميتوان همچون قزاقستان و تركيه دست به اصلاح زد تا بخش شمالي آرال احيا شود و درياچه وان زنده بماند. تجربه اين كشورها كه نه پيشرفتهترين اقتصادها را دارند و نه بزرگترين منابع را، اما در مسير ترميم زيستبومهايشان موفقتر از ما عمل كردهاند، نشان ميدهد كه راهحل وجود دارد، به شرط اراده، مديريت ريسك و بازنگري در حكمراني منابع آب، انرژي، اقليم و توسعه. هر روزي كه ميگذرد، نهتنها فرصتي از دست ميرود، بلكه ما به مرحلهاي نزديكتر ميشويم كه ديگر چيز زيادي براي نجات دادن باقي نمانده باشد.
متخصص مديريت زيستبومهاي تالابي