پرونده هستهاي ايران شرايط پيچيده و دشواري را تجربه ميكند. تضاد آشكار در خواستههاي ايالاتمتحده امريكا و ايران دورنماي دستيابي به توافق را تيره و تار كرده است. يكسوي اختلاف، همچنان بر خواسته حداكثري خود يعني توقف غنيسازي پافشاري ميكند و سوي ديگر حفظ حق غنيسازي در داخل را اصلي مصالحهناپذير تفسير ميكند. با برگزاري پنج دور مذاكره، ايران و امريكا هنوز نتوانستهاند به مبنايي مشترك براي حركت در مسير توافق نهايي دست يابند. كوششهاي عمان نيز براي ايفاي نقش ميانجي و طرح پيشنهادهایي براي پلزدن بر شكاف خواستههاي ايران و امريكا هنوز راه به جايي نبرده و گره از كار فروبسته مذاكرات نگشوده است. اظهارنظرهاي مقامات ايران و امريكا چنان نشان از تضاد بنيادين خواستهها دارد كه به نظر ميرسد به دشواري بتوان پديدار شدن توافق نهايي در افق مذاكرات را انتظار داشت، توافق آنچنان پاي گريز دارد كه وصل را دريغ ميدارد. در ميانه اين چشمانداز مبهم، سرعت تحولات حادث و اثرگذار بر مذاكرات ايران و امريكا چنان پرشتاب است كه هر دم سربرآوردن يك بحران در مسير توافق در شُرُفِ زاده شدن است و بيم آن ميرود كه بناي مذاكرات و توافق احتمالي را يكسره ويران كند. نهيب حوادث آنچنان پرطنين است كه گاه مجال شنيدن سخنان منطقي را نميدهد و سيل رويدادهاي ويرانگر چنان پر آب است كه تنها به تنومندتر شدن نهال دشمني ايران و غرب ختم ميشود. به نظر ميرسد همچنان طريق توافق امريكا و ايران پرآشوب و پرفتنه است و اگر دو طرف منازعه قادر به مهار تحولات نباشند، گوهر مقصود كه همان اجتناب از جنگ و برخورد نظامي است حاصل نخواهد شد. با درنظر داشتن شرايط خطير پيشرو، شتاب حوادث و نخوت رقيبان مذاكره و ديپلماسي بايد به حاميان توافق گوشزد كرد كه «صباگر چاره داري، وقت وقت است.» در اين گزارش بر آنيم تا با تأمل در تحولات حادث اثرگذار بر پرونده هستهاي ايران و مذاكرات با امريكا در روزهاي اخير، امكانات پيشروي دو طرف براي حل اين مناقشه را در بوته آزمون قرار دهيم. در ادامه به اين رويدادها ميپردازيم. اظهارات رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي اتمي و طرح اتهامات عليه ج.ا.ايران يكي از مهمترين رويدادهاي مرتبط با پرونده هستهاي ايران در روزهاي اخير بوده است. گرچه گروسي در مصاحبه خبري خود پيوند رسمي بين گزارش آژانس و مذاكرات هستهاي ايران و امريكا را رد كرد اما در ادامه بهصراحت تاكيد كرد كه بيترديد اين گزارش ماهيت مذاكرات را تحتتاثير قرار خواهد داد. در گزارش آژانس، ج.ا.ايران متهم به عدم همكاري با بازرسان، پنهانكاري و دستيابي به اسناد محرمانه اين سازمان بينالمللي شده است امري كه به گفته گروسي بسيار نگرانكننده است و ميتواند همكاريهاي دو طرف را با چالشي بيسابقه مواجه سازد. به گفته گروسي اقدام ايران در جمعآوري اسناد محرمانه اين نهاد، «اعتماد متقابل» ميان اين كشور و آژانس را تضعيف ميكند و بر بازرسيهاي آژانس در ايران تاثير منفي ميگذارد. وي در ادامه طرح اتهامات خود عليه ج.ا.ايران با صراحتي بيسابقه مدعي شد كه ج.ا.ايران بارها به پرسشهاي آژانس پاسخي نداده يا پاسخهاي اين كشور از نظر فني براي آژانس قابلپذيرش نبوده است. به گفته مديركل آژانس، ايران مكانهاي محل پرسش را پاكسازي كرده است؛ اقدامي كه راستيآزمايي از برنامه هستهاي اين كشور را دشوار ميكند. وي همچنين مدعي شد كه انباشت سريع اورانيوم با غناي بالا در ايران بسيار نگرانكننده است. چندي پيش نيز گروسي در مصاحبه با فايننشالتايمز، پرونده هستهاي ج.ا.ايران را «بزرگترين نگراني» خود توصيف كرده بود. گروسي به عنوان نتيجهگيري از گزارش خود بار ديگر اتهامات پيشين را تكرار و تصريح كرد در چنين شرايطي آژانس نميتواند صلحآميز بودن برنامه هستهاي ج.ا.ايران را تاييد كند. در اقدامي همسو با گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي آنگونه كه انتظار ميرفت آلمان، بريتانيا و فرانسه با همراهي امريكا پيشنويس قطعنامهاي را براي تصويب در شوراي حكام تهيه كردند، قطعنامهاي كه در نشست اين شورا تصويب شد. آنگونه كه از محتواي اين قطعنامه و اظهارنظرهاي مقامات غربي ميتوان دريافت، فرانسه، بريتانيا، آلمان و امريكا سعي بر آن دارند تا از مسير تصويب اين قطعنامه براي نخستينبار در ۲۰ سال گذشته، ج.ا.ايران را به عدم پايبندي به تعهدات پادماني خود متهم ميكنند. در پيشنويس قطعنامه كشورهاي غربي كه خبرگزاري آسوشيتدپرس آن را مشاهده كرده، آمده است: «كوتاهيهاي متعدد ج.ا.ايران از سال ۲۰۱۹ درخصوص مواد و فعاليتهاي هستهاي اعلام نشده در چندين مكان اعلام نشده به منزله عدم پايبندي تهران به توافقنامه پادماني است.»
اين قطعنامه از رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي خواسته است كه «به تلاشهاي خود براي اجراي اين قطعنامه و قطعنامههاي پيشين ادامه دهد و بار ديگر درباره هرگونه تحول جديد درباره اين موارد گزارش دهد.» به گفته يك ديپلمات ارشد غربي، قطعنامه پيشنهادي «گامي جدي» و اقدامي اثرگذار بر پرونده هستهاي ج.ا.ايران است، هر چند اين ديپلمات در ادامه تصريح كرد كه عليرغم تصويب قطعنامه ضدايراني در شوراي حكام آژانس بينالمللي، كشورهاي غربي قصد ندارند «درهاي ديپلماسي را يكسره ببندند.» اين ديپلمات هدف قطعنامه را فشار به ج.ا.ايران براي همكاري و همراهي با آژانس توصيف كرد و مدعي شد: به همين سبب است كه اين قطعنامه فورا عدم پايبندي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع نميدهد تا تحريمهاي بيشتري را بررسي كند. ج.ا.ايران همچنان فرصت خواهد داشت تا درنهايت به همه درخواستهايي كه در ۶ سال گذشته مطرح شدهاند، پاسخ دهد. در پيشنويس قطعنامه كشورهاي غربي آمده است كه شوراي حكام «بر حمايت خود از راهحل ديپلماتيك براي مشكلات ناشي از برنامه هستهاي ايران تاكيد ميكند؛ راهحلي كه منجر به توافقي شود كه همه نگرانيهاي بينالمللي مرتبط با فعاليتهاي هستهاي ايران را برطرف كند و از همه طرفها ميخواهد به طور سازنده در مسير ديپلماسي مشاركت كنند.» با وجود اين، براساس ارزيابيهاي موجود و شرايط حاكم بر پرونده هستهاي ايران، انتظار ميرود در صورتي كه كشورهاي غربي پس از صدور اين قطعنامه، بار ديگر ج.ا.ايران را به عدم پايبندي به تعهدات و عدم همكاري با آژانس بينالمللي انرژي اتمي متهم سازند، يك نشست فوقالعاده در تابستان برگزار و پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع شود.
افزون بر اين، سه كشور اروپايي عضو برجام تهديد كردهاند كه ممكن است به سمت فعالسازي بازگشت خودكار تحريمهايي بروند كه در چارچوب توافق هستهاي اوليه سال ۲۰۱۵ لغو شده بودند، تحريمهايي كه پيش از انقضاي رسمي توافق در ۱۸ اكتبر 2025، ممكن است دوباره اعمال شوند. فعال كردن مكانيسم ماشه به معناي بازگشت مجدد تحريمهاي بينالمللي عليه ج.ا.ايران است، اقدامي كه در صورت انجام، ممكن است با اقدام متقابل جدي ايران مواجه شود. در صورت چنين رخدادي، پرونده هستهاي ايران با تنشهاي جدي مواجه خواهد شد. به نظر ميرسد قطعنامه پيشنهادي امريكا و سه قدرت اروپايي و همچنين تهديد به فعال كردن مكانيسم ماشه همگي اقداماتي هماهنگ و مكمل مذاكرات ايران و امريكا هستند.
اين كشورها اميدوارند كه فشار بر تهران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي، رهبران ج.ا.ايران را به عقبنشيني از خواسته و شتاب براي رسيدن به يك توافق نهايي تشويق كند. افزون بر دو تحول فوق كه بيترديد جريان مذاكرات ايران و امريكا را تحت تاثير قرار خواهند داد، در درون امريكا نيز مناظره جدي بر سر نحوه برخورد با مناقشه هستهاي ايران همچنان در جريان است. با تداوم تنشها بر سر برنامه هستهاي ايران و ابهام در امكان دستيابي به توافق نهايي، همزمان، حاميان مذاكره و مدافعان حمله نظامي، تلاشهاي خود براي شكلدهي به تصميم نهايي ترامپ را تقويت كردهاند. از يكسو، حلقه نزديك به ترامپ در پروژه مِگا (بازگرداندن عظمت به امريكا) ميكوشند تا ترامپ را به پايداري در ديپلماسي و مذاكرات براي رسيدن به يك توافق خوب با ج.ا.ايران ترغيب كنند و از سوي ديگر، جنگطلبان داخلي در همسويي با خواستههاي بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل، سعي بر آن دارند تا با بيثمر توصيف كردن مسير ديپلماسي، ترامپ را به انجام يا حمايت از اقدام نظامي عليه ايران متقاعد سازند. هر دو سوي اين مناظره، براي حمايت از نظرگاه خود، استدلالهايي را عرضه ميكنند و اميدوارند از اين طريق، ترامپ را به درپيش گرفتن گزينه مطلوبشان تشويق كنند.
با گذشت زمان و طولاني شدن مسير مذاكرات به نظر ميرسد شدت تلاشهاي دو سوي مناظره افزايش چشمگيري يافته است. با در نظر داشتن اين واقعيت كه در برخورد با موضوع هستهاي ايران، زمان مهمترين عامل تعيينكننده است، طولاني و پيچيدهتر شدن مذاكرات ميتواند استدلال حاميان ديپلماسي را تضعيف و موضع جنگطلبان را تقويت كند. همزمان با انجام مذاكرات، برخي چهرههاي مخالف، با اين استدلال كه هدف ج.ا.ايران تنها خريد زمان براي تداوم توسعه برنامه هستهاي است خواهان اقدام فوري نظامي هستند. كوشش براي تثبيت اين گزاره كه راهحل برنامه هستهاي ج.ا.ايران يا يك توافق خوبِ فوري يا اقدام نظامي است، دو سوي مذاكره بهويژه دولت ترامپ را در تنگناي زمان قرار داده است. تنگنايي كه ميتواند به سرعت سبب تغيير موضع ترامپ و انجام اقدامي خلاف ميل طبيعي وي شود. قالببندي كردن برنامه هستهاي ايران با توصيف چنين شرايطي، امكان تصميمگيري عقلاني را محدود ميسازد. اين تصور كه در صورت عدم دستيابي به يك توافق خوب، برنامه هستهاي ايران از كنترل خارج و به مرحلهاي بازگشتناپذير خواهد رسيد، گزينههاي اقدام امريكا را محدود خواهد كرد. حاميان جنگ در پي آنند كه چنين روايتي را به گزارهاي حقيقي بدل سازند.
در داخل امريكا درحالي كه بسياري از اعضاي تندروي قديمي حزب جمهوريخواه، تلاشهاي ديپلماتيك ويتكاف را با ديده ترديد مينگرند، جناح محافظهكارتر اين حزب، بر كاهش تنشها با تهران اصرار دارد.
در ميانه اين كشمكش، ترامپ قرار گرفته كه با وعده پايان دادن به آنچه پيروانش ماجراجويي و جنگهاي خارجي بيپايان امريكا مينامند، وارد عرصه رقابت شده است. متحدان ترامپ بر اين باورند كه رييسجمهور امريكا بر سر موضع خود براي پرهيز از ورود به جنگ با ايران خواهد ايستاد. ترامپ همچنان به توان خود براي انجام معامله و توافق با ايران اعتماد دارد. به گفته سخنگوي كاخ سفيد، رييسجمهور ترامپ هميشه مايل به گوش دادن به طيف گستردهاي از نظرات در مورد هر موضوعي بوده است، اما درنهايت، او تصميمگيرنده نهايي است. در مورد ايران، ترامپ نظر خود را به روشني بيان كرده است: او مايل به دنبال كردن ديپلماسي و رسيدن به توافق است، اما اگر ايران دستيابي به توافق را ناممكن سازد، ترامپ گزينههاي ديگري روي ميز دارد. جي.دي. ونس، معاون ترامپ نيز از ايده تداوم ديپلماسي در برابر گزينه نظامي بهشدت حمايت ميكند. همين پايداري ترامپ و مقابله وي با تحريكات نظامي جنگطلبان ازجمله بنيامين نتانياهو است كه حاميان ديپلماسي را به موفقيت مذاكرات و حصول توافق نهايي با ايران اميدوار كرده است. گرچه ترامپ همچنان از ايده ديپلماسي و مذاكره با ايران دفاع ميكند اما نبايد يك حقيقت را از نظر دور داشت. سلوك رفتاري ترامپ نشان از آن دارد كه رييسجمهور امريكا فردي بهشدت پيشبينيناپذير است. هر دو سوي مناظره (حاميان ديپلماسي و مدافعان حمله نظامي) درباره تصميم نهايي ترامپ در برابر ج.ا.ايران ترديد دارند. به گفته يكي از مقامات دولت امريكا، ترامپ آنچنان در تصميم خود براي مذاكره با ايران راسخ بوده كه مايكل والتز را از سمت مشاور امنيت ملي بركنار كرده است. اين امر تا حدي به سبب همراهي والتز با طرحهاي اسراييل براي انجام اقدام نظامي عليه ايران بوده است. با وجود اين، حتي در ميان كساني كه بر تداوم ديپلماسي پافشاري ميكنند، اين نگراني جدي وجود دارد كه تصميم ترامپ بسته به اينكه آخرينبار با چه كسي صحبت كرده باشد، ممكن است دستخوش تغيير شود.
اينان نگرانند كه ترامپ با علنيكردن تهديد به حمله نظامي در صورت شكست مذاكرات، آنچه را برخي تنها اعمال فشار براي مذاكرات تلقي ميكردند [يعني تهديد به حمله نظامي] را عملي سازد. به گفته يكي از اين افراد، «ترامپ بر سر خواستههايش بسيار مصمم است، به همين سبب به ويتكاف براي انجام مذاكره با ايران آزادي عمل داده است، اما بسته به اينكه از چه كسي چه استدلالي را بشنود ممكن است تغيير موضع دهد.» بر اين اساس نميتوان بناي تداوم مذاكرات و حصول توافق را تنها بر خواست و انگيزه ترامپ استوار كرد. پيشينه سياستگذاري ترامپ نشان ميدهد وي ممكن است بر اثر يك تغيير كوچك يا شنيدن يك استدلال متفاوت، ديدگاه خود را تغيير دهد. مهمترين نكتهاي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه در تحليل سياست خارجي دولتها ازجمله امريكا نبايد بر نقش انگيزههاي رهبران و تصميمگيرندگان متمركز شد. انگيزهها، عوامل بيثبات و متغير هستند و بنا به تغيير شرايط دستخوش دگرگوني ميشوند.
بناي تحليلي سياست خارجي به ويژه در عرصه مهمي چون موضوعات امنيتي را نبايد بر متغير بيثباتي چون انگيزههاي رهبران استوار كرد. در تحليل سياست خارجي دولتها آنچه از اهميت بيشتري برخوردار است فهم منافع و ابزارهاي در دسترس براي دستيابي به اين منافع است. دولت ترامپ در برخورد با برنامه هستهاي ج.ا.ايران، هدف غايي و منفعت ملي امريكا را جلوگيري از دستيابي تهران به سلاح هستهاي تعريف كرده و پس از مناظرات دروندولتي و گفتوگو با متحدان، مسير مطمئن براي تحقق اين هدف را محروم كردن ايران از حق غنيسازي داخلي ميداند و بر آن پافشاري ميكند. اكنون، دولت ترامپ بدين نتيجهگيري رهنمون شده است كه كوتاهترين، كمهزينهترين و پايدارترين مسير براي اطمينان از صلحآميز بودن برنامه هستهاي ايران و رفع تهديد دايمي امكان دستيابي اين كشور به سلاح هستهاي، تنها محروم كردن تهران از حق غنيسازي است. نه تشديد بازرسيها و نه نظارتهاي آژانس بر فعاليتهاي هستهاي ايران هيچ كدام نميتوانند هدف غايي امريكا و متحدان اين كشور را محقق سازند. بدينسبب انتظار بر آن است كه دولت ترامپ همچنان منع غنيسازي اورانيوم در داخل خاك ايران را به عنوان اصليترين شرط خود براي ادامه مذاكرات مطرح سازد. بيترديد پافشاري دولت ترامپ بر اين خواسته، امكان تداوم مذاكرات را با چالشي بزرگ مواجه ميسازد. در صورتي كه نتوان بين خواسته امريكا براي محرومكردن ج.ا.ايران از حق غنيسازي و پافشاري ايران بر حفظ اين حق، راهي ميانه پيدا كرد، نميتوان به موفقيت مذاكرات اميدوار بود. با مطمحنظر قرار دادن اين واقعيت پرسش مهمتر اين است كه در صورت شكست مذاكرات، نحوه تعامل امريكا و ايران چه مسيري را پيشروي خود خواهد داشت؟ آيا آنگونه كه بسياري انتظار دارند پايان مذاكرات بدون دستيابي به يك توافق، آغازي بر رويارويي نظامي امريكا و ايران خواهد بود؟ يا اينكه ميتوان انتظار گزينه ديگري را داشت؟ شوربختانه نحوه قالببندي پرونده هستهاي ايران در گفتمان سياست خارجي ترامپ به گونهاي است كه شكست مذاكرات به معناي گريزناپذيربودن برخورد نظامي تفسير شده است.
جنگطلبان در امريكا بيش از همه از اين دوگانهسازي حمايت ميكنند. ترامپ نيز خود با طرح اين ادعا كه شكست مذاكرات كاربست گزينه نظامي را اجتنابناپذير ميكرد بر آتش اين دوگانهسازي ميدمد. مدافعان حمله نظامي، اراده ترامپ براي اقدام نظامي عليه ايران در صورت شكست مذاكرات را نشانه خوبي تفسير ميكنند. حاميان اين رويكرد معتقدند تصور اينكه ترامپ ديپلماسي را به هر قيمتي دنبال خواهد كرد، تصور نادرستي است. به گفته يكي از نزديكان ترامپ، «رييسجمهور امريكا از جنگ حمايت نخواهد كرد... اما بايد توجه داشت كه حاميان جنگ، پاسخ منفي ترامپ به حمله نظامي را به عنوان پاسخ نهايي نخواهند پذيرفت.» درنهايت با درنظر داشتن جميع تحولات حادث در پرونده هستهاي ايران، پوياييهاي حاكم بر مناسبات قدرت در محيط امنيتي خاورميانه و برداشت امريكا از شرايط داخلي ايران، ميتوان به طرح اين نظر خطر كرد كه تا زماني كه گزينه نظامي به عنوان امكاني در دسترس براي حل مناقشه هستهاي ايران مطرح باشد، نميتوان امكان انجام آن را از نظر دور داشت. واقع امر آن است كه نميتوان محاسبه دقيق از ضعف يا توان نظامي دو طرف منازعه را به عنوان عاملي براي پيشبيني وقوع يا عدموقوع جنگ درنظر گرفت. چه بسيار جنگهايي كه براساس سوءبرداشت يك طرف از توان نظامي طرف ديگر انجام شده است. بر اين اساس كوشش براي جلوگيري از تشديد تنشها و مهمتر از آن گشودن امكانات ديگري براي حل مناقشه هستهاي و پرهيز از پذيرش اجتنابناپذيربودن دوگانه توافق يا جنگ با محوريت اضطرار زمان مهمترين موضوعي است كه طرفهاي مذاكره امريكا و ايران بايد به آن نظر داشته باشند.
استاديار گروه روابط بينالملل دانشگاه خوارزمي