گزارش ميداني درباره ساعاتی پس از حمله به مناطق مسكوني تهران
اينجا آدمهاي معمولي مردهاند
حوالي 9 صبح جمعه، حدود 6 ساعت از حمله اسراييل به تهران ميگذرد . مجتمع مسكوني اركيده در خيابان شهرآرا، يكي از نقاطي است كه در حمله بامدادي اسراييل، هدف قرار گرفته است . حاشيه شرقي خيابان، ماشينهاي اتش نشاني و امبولانسها ايستادهاند و تصوير ضلع غربي، اوار ساختماني ويران است . مجتمع مسكوني اركيده، مجموعهاي از ساختمانهاي 4 طبقه ديوار به ديوار در خيابان كشيهاي افقي و در فضايي محصور با نردههاي سبز رنگ است و خانهاي كه هدف اين حمله بوده، يكي از واحدهاي مسكوني در طبقه سوم ساختمان نزديك به اين حصار فلزي است . شدت حمله و موج انفجار در حدي بوده كه علاوه بر ريزش ديواره شرقي طبقه سوم ساختمان، اوار همين طبقه روي پياده روي پشت نردهها پرتاب شده و فشار آوار، حصار فلزي را درهم پيچيده و براي ورود به محوطه مجتمع، بايد روي تكههاي درشت سيمان و اجر و فلز و شيشه پا گذاشت . هنوز از بقاياي طبقه سوم ساختمان دود منتشر ميشود . در ضلع شمالي ساختمان، از پنجره و ايوان و تزيينات بنا، هيچ باقي نمانده و كل طبقه، آواري يكدست از خرده سنگ و فلز است . جرثقيلها و لودرها مشغول به كنار زدن خردههاي اوارند تا هم امنيت بقاياي بنا براي ورود نيروهاي امداد برقرار شود و هم از خطر ريزش اوار كاسته شود . در اين ساختمان و غير از واحد مسكوني طبقه سوم كه هدف اصلي حمله بوده، باقي واحدها در طبقات بالاو پايين و كناري هم تخريب شده و اين را از حجم انبوه اوار فروريخته در اطراف ساختمان ميتوان متوجه شد . از سقف طبقات، آب بر كف محوطه و اطراف ساختمان جاري است و سيمهاي برق درون همين حوضچههاي كوچك آب، رها شده است . پشت ضلع غربي ساختمان، فضا جور ديگري است . چند زن جوان روي پياده روي كنار مجتمع بر زمين نشستهاند و ديوانه وار فرياد ميكشند و اشك ميريزند و و « پرنيان » و« سجاد» و « پرويز» را صدا ميزنند، پرنيان و سجاد و پرويز، سه نفر از قربانيان حمله بامدادي اسراييل به مجتمع مسكوني اركيدهاند و چون اوار ساختمان، همچنان درهم پيچيده است، هنوز تعداد واقعي جانباختگان اين مجتمع مسكوني معلوم نيست . امدادگران هلال احمر قلاده سگهاي زنده ياب در دست دارند و از اين سو به ان سو ميروند و از دل اوار و طبقات تخريب شده دنبال جنازه ميگردند . فريادهاي زناني كه پشت ديوار مجتمع روي زمين نشستهاند، از غرش لودرها و جرثقيلها بلندتر است و ضجه شان چنان غم آلود است كه حتي ماموران امنيتي را هم به سكوت واداشته است . زنان، با جيغهاي جنون اميز لابلاي اشكهايشان جملاتي خطاب به قربانيان ميگويند و مرداني كه كنار اين زنان نشستهاند و با شانههاي فروافتاده، لابلاي هق هق گريهها تلاش ميكنند اين زنان را آرام كنند و تسلي دهند . يكي از ماموران امنيتي، اجازه ميدهد كه از بستگان قربانيان عكس بگيرم يا چند كلمهاي با ايشان صحبت كنم و به اهستگي توصيه ميكند: « حرف اين خانوادهها رو كه هيچ گناهي نداشتن، بشنو و بنويس . » لباس و پوشش ظاهري زناني كه زار ميزنند و ديوانه وار، سر تكان ميدهند و به آسمان خيره ميمانند و اشك ميريزند، معمولي و معلوم است كه به محض اولين اخبار ناگواري كه بعد از حملات بامدادي اسراييل به تهران شنيدهاند، سراسيمه به سمت محل حادثه دويدهاند . زنها سرشان را به ديوار ميكويند و در جواب هر تازه واردي كه به جمع سوگواران ميپيوندد، جيغهاي دلخراشتر ميكشند . در اين محوطه و از اين اوار فروريخته كه هنوز بوي اتش و دود دارد، هيچ گماني به تعداد قطعي اجساد ممكن نيست ولي امدادگراني كه از ساعت 4 بامداد در محوطه حاض ر بودهاند ميگويند جسد 11 نفر را از ساختمان بيرون اوردهاند و هنوز هم دنبال جسد ميگردند . تمام همسايگان مجتمع كه به محض انفجار و از حدود 4 صبح به محوطه امد هاند، در حال گريه هستند چون علاوه بر اينكه خانههايشان تخريب شده، آشنايان شان را هم از دست دادهاند . وقتي امبولانس بهشت زهرا با سرعتي كند، روي خردههاي اوار دور ميزند و رانندهاش، در اتاقك امبولانس را باز ميكند تا جسد تازه يافت شده را تحويل بگيرد، زناني كه كنار ديوار نشستهاند، زاري كنان از جا ميجهند تا خود را به امبولانس برسانند ولي با ممانعت ماموران امنيتي و امدادگران مواجه ميشوند . لابلاي همين كشاكش سوگ و ماتم و از لابلاي آرنجها و بازوها، ميشود ديد كه امدادگران، از روي برانكاردي كه به كنار امبولانس رساندهاند، جسدي كوچك و پنهان در كاوري سياهرنگ را؛ جسدِ يكي از دو كودك جان باخته در حمله بامدادي اسراييل به مجتمع مسكوني اركيده را برميدارند و در اتاقك امبولانس ميگذارند . امبولانس بهشت زهرا كه از محوطه خارج ميشود، ميتوان برش ديگري از حمله بامدادي اسراييل به اين مجتمع مسكوني را مشاهده كرد . به قاب هيچ كدام از پنجرههاي ساختمان روبهروي بنايي كه هدف اصلي حمله اسراييل بود، شيشهاي باقي نمانده است . حداقل 10 خودرو در محوطه جلوي ساختماني كه هدف حمله قرار گرفته بود، پارك شده كه شيشه تمام ماشينها از شدت موج انفجار شكسته و اوارپرتاب شده از ساختمان اصلي و همجوار، سقف و بدنه ماشينها را خرد كرده است . ضلع جنوبي ساختمان اصلي نمايي وحشتناكتر دارد . در اين ضلع، نه از شيشه و پنجرهها اثري هست و نه ديوار و نمايي سالم مانده است . هرچه از ساعات حمله اسراييل ميگذرد، به تعداد عوامل امنيتي حاضر در محل و محوطه داخلي مجتمع مسكوني اركيده اضافه ميشود تا اينكه تردد هر غريبه در محوطه را ممنوع ميكنند و لابلاي اين ممنوعيت، فرياد امدادگران شنيده ميشود كه نسبت به ريزش ديوارههاي ساختمان هشدار ميدهند . خيابان اصلي شهرآرا و پياده روي روبهروي مجتمع مسكوني اركيده، وضع بهتري ندارد جز اينكه ساختمانهاي پياده روي شرقي خيابان، قرباني نداشته اما سطلهاي زباله اين سمت پياده رو در اين ساعات از صبح؛ لبريز از خردههاي درشت شيشه است و هر چند دقيقه، ميتوان مردي را ديد كه از ساختمانهاي ضلع شرقي خيابان بيرون ميايد و سطل بزرگي حاوي تكههاي درشت شيشههاي خرد شده را در مخزنهاي بزرگ زباله خالي ميكند . ساكنان اين ضلع خيابان، حرفهاي مشابهي دارند؛ همگي با صداي مهيب خرد شدن شيشهها بعد از اولين انفجار و در ثانيههاي بعد از نماز صبح از خواب پريدهاند و هراسان و وحشتزده به خيابان دويدهاند و اولين تصويري كه ديدهاند، دود و شعلههاي اتشي بوده كه از ساختمان روبهرويي در مجتمع مسكوني اركيده به هوا برميخاسته . احوال ساكنان كوچه آبشوري در خيابان پاتريس لومومبا، بدتر از ساكنان خيابان شهرآراست . شهرارا، خيابان عريضي است با پياده روهاي پهن و ساختمانهايي در فاصلههاي طولاني از يكديگر كه هيچ كدام بيشتر از 5 يا 6 طبقه هم ارتفاع ندارند و پهناي اين فضا، شدت موج و صداي انفجار را تا حد بسيار زيادي تعديل ميكند ولي كوچه ابشوري چنين نيست . كوچه ابشوري كه يكي ديگر از نقاطي بود كه بامداد جمعه هدف حمله اسراييل قرار گرفت، كوچهاي است با عرض حدود 6 متر و ساختمانهاي 5 طبقه و 6 طبقه در دو سمت كوچه . در چنين كوچهاي كه اسمانش به دليل ارتفاع ساختمانها و فشردگي بناها، كم پيداست، صدا و موج انفجار مهيبتر و شكنندهتر است . خانمي كه روي پله جلوي خانهاش در همان ابتداي كوچه آبشوري نشسته، با نگاهي پر از خستگي و ترس به انتهاي كوچه و جايي كه لودر و ماموران اتش نشاني و امدادي مشغول كارند، چشم دوخته است . دختر اين خانم، 6 پلاك جلوتر زندگي ميكند و اينطور كه مادر ميگويد، در زمان انفجار، مهمان داشته و همگي بيدار بودهاند . اين مادر هم در زمان انفجار و در ثانيههاي بعد از اذان صبح، مشغول به نماز بوده كه با شنيدن صداي انفجار، با تصور انفجار گاز، اول نگاهي از پنجره به كوچه مياندازد و با مشاهده دود غليظي كه از ساختمان محل سكونت دخترش برميخاسته، هراسان و فرياد كشان و گريه كنان به كوچه ميدود اما هر چه جلوتر ميرود، ميبيند كه كانون فاجعه، جاي ديگري است . انچه در ضلع جنوبي كوچه ابشوري ميبينيم، ابعادي فراتر و تلختر از “ فاجعه “ دارد؛ ساختمان پلاك 20 در كوچه آبشوري كه بامداد جمعه هدف حمله اسراييل قرار گرفت، بناي 5 طبقهاي در انتهاي كوچه است كه در جاي خود، فروريخته و كل ساختمان 5 طبقه به آواري از سنگ و اجر و ميلگرد و تيراهن تبديل شده است . همسايه شرقي پلاك 20، ساختماني 6 طبقه با روكار اجر قرمز است اما پس از انفجار، نيمي از نماي آجري ساختمان چنان در شعلهها سوخته كه پوك شده و حالا بيلچه لودر به نماي بيروني ساختمان ميكوبد تا تكههاي سست اوار فرو بريزد و از اين ساختمان همسايه، راهي به ساختمان پلاك 20 باز شود . همين ساختمان، در حمله بامدادي اسراييل دو شهید داده؛ جانباختگاني ساكن در طبقه سوم ساختمان؛ پارسا جريبي؛ جوان 27 سالهاي كه اتاق خوابش، ديوار به ديوار ساختمان شماره 20 بوده و پسرك 14 سالهاي ساكن در واحد كناري و هر دو، زير اوار جان دادهاند . همسايههايي كه پارسا را ميشناختند، با چشمهاي سرخ از گريه، در حال ارسال مشخصات براي نيروهاي امدادي هستند و ميگويند پدر پارسا، جلوي ساختمان و در انتظار بيرون امدن جسد تنها فرزندش ايستاده است . دو پلاك دورتر از خانه شماره 20، ساختمان دو طبقهاي است با درهاي باز و پنجرههايي بدون شيشه . ظاهر خانه، شبيه ساختمانهايي در حال احتضارو زني در طبقه اول همين خانه، مشغول بيرون كشيدن خرده وسيلههاي زندگي از زير اوار شيشه و اجر است . نزديك ورودي پاركينگ خانه، امدادگري روي صندلي نشسته و ميگويد اين خانه، به مقر فرماندهي امداد و نجات تبديل شده . در همين لحظه است كه شهردار منطقه از راه ميرسد و ماموران اتش نشاني ميگويند ميلگردهاي درهم پيچيده ساختمان شماره 20، عمليات رهاسازي را دشوار كرده و بايد قيچي شود ولي اين وقت صبح، قيچي برش ميلگرد در دسترس نيست و شهردار مشغول تلفن به اين مقام و ان مقام ميشود تا براي برش ميلگرد قيچي پيدا كند . حالا ميشود ديد كه همان لودري كه اوار نماي بيروني طبقات دوم و سوم ساختمان همجوار پلاك 20 را فروريخت، چطور راه تردد كاذبي براي عبور اتش نشانها از اين پلاك به ان پلاك باز كرده است . لباس قرمز اتش نشانها و نيروهاي امدادي، مثل لكههاي سرخ خوني كه خاك آلود شده باشد، لابلاي آوار هر دو ساختمان پيدا و پنهان ميشود . امدادگران هلال احمر كه بين شان چند خانم هم هستند، با قدمهاي لرزان، روي اواري كه هر لحظه امكان فروريختن دارد، راه ميروند تا ازدل اوار، جسدي بيرون بكشند . يك ربع تا ظهر مانده و حدود 8 ساعت از حمله اسراييل به خانه شماره 20 كوچه ابشوري ميگذرد . يكي از اعضاي گروه عملياتي امداد و نجات، ميگويد تا اين وقت روز، از هر دو ساختمان، 7 جسد بيرون اوردهاند و در اوار پلاك 20 هيچ كسي زنده نمانده و حتي اگر در همان ساعات اوليه بعد از انفجار هم زنده بوده، تا حالا و بعد از 7 يا 8 ساعت، با اين حجم اتش و دود و شعله و خاك، حتما جان داده است . اين امدادگر ميگويد تا اين ساعت عات اطراف كوچه ابشوري مثل اخر الزماني است كه بر سر مردم نازل شده، آسفالت كوچه، فرشي از خرده سنگ و اجر و شيشه است . اتش نشانها همچنان شلنگ آب در دست دارند تا به هر شعله ريز و درشتي كه از گوشهاي از اوار بيرون ميجهد، آب بپاشند . مامووران امدادي ميگويند از همان ثانيههاي بعد از انفجار، برق و گاز كوچه بهطور كامل قطع شده تا از فاجعهاي مهيبتر جلوگيري شود ولي خطر ريزش اوار و تخريب خانههاي اطراف و حتي دو كوچه پس و پيش “ آبشوري “ كه با موج انفجار، سست و لرزان شدهاند، يك تهديد جدي است . در كوچه پاييني، ميشود تصوير اين تهديد را به چشم ديد . كف كوچه، فرشي از خردههاي شيشه است و پنجرههاي ساختمانهاي شمالي هيچ حفاظي ندارد . مردي از خانه پشت داده به پلاك 20 بيرون ميايد در حالي كه چند كاسه و قابلمه و كيسههاي حاوي خوراكي و مواد غذايي در بغل گرفته است . ساختماني كه مرد از ان خارج شد، مثل خانههاي فراموش شده است؛ خانههايي كه انگار سالها متروك شدهاند؛ پنجرههاي بدون شيشه، قاب پنجرههاي از جا كنده شده، پردههاي پاره، ايوانهاي بدون سقف و چارچوب . مرد ميگويد « ميرويم كه در امان باشيم . اين خانهها هيچ امن نيستند . »