آتشبس شكننده
عارف دهقاندار
مقدمه
جنگ اخير ميان ايران و رژيم صهيونيستي كه پس از ۱۲ روز درگيري با اعلام آتشبس به پايان رسيد، يكي از مهمترين تحولات منطقهاي در سالهاي اخير بوده است و نقطه عطفي در تحولات منطقه آشوبزده خاورميانه پس از عمليات توفانالاقصي محسوب ميشود . اين درگيري كه با حملات اسراييل به پايگاههاي نظامي و ترور فرماندهان ارشد نظامي و دانشمندان هستهاي آغاز شد و رژيم صهيونيستي در ابتدا با روش تروريستي، اقدام به شهادت تني چند از فرماندهان نظامي و دانشمندان هستهاي كرد و سپس سطح درگيريها افزايش پيدا كرد تا جايي كه اين رژيم تاسيسات هستهاي ايران را مورد هدف قرار داد و اقدام به هدف قرار دادن تعدادي از زيرساختهاي اقتصادي ايران كرد. آنچه محاسبات آنها يعني اسراييل و امريكا را تغيير داد، احياي سازمان نظامي و سيستم پدافندي كشور پس از شوك اوليه بود و در همان شب حمله، ايران به اقدامات متجاوزانه رژيم صهيونيستي پاسخ داد و در گذر زمان با هدف قرار دادن پايگاهها و زيرساختهاي مهمي همچون پالايشگاه حيفا، ورق را به صورت كامل برگرداند و رژيم را از بسياري از اقدامات خود پشيمان كرد .
آتشبس: ضرورتي پايدار يا فرصتي براي تجديد قوا؟
آتشبس اعلام شده ميان ايران و اسراييل پس از ۱۲ روز درگيري، بيش از آنكه نشانهاي از حلوفصل اختلافات باشد، به نظر ميرسد يك توقف تاكتيكي براي بازسازي توان اسراييل است و به احتمال فراوان اسراييل پس از تجديد قوا و احياي توان پدافندي خود، مجدد دست به اقدامات متجاوزانه عليه كشورمان خواهد زد . تجربه تاريخي نشان ميدهد كه اسراييل به تعهدات خود در آتشبسهاي پيشين با حماس و حزبالله پايبند نبوده و بارها به بهانههاي مختلف، از جمله ادعاي تهديدات امنيتي، اين توافقات را نقض كرده است. به عنوان مثال، در توافقات آتشبس با گروههاي فلسطيني در غزه يا حتي در مذاكرات غيرمستقيم با ديگر بازيگران منطقهاي، اسراييل بارها با حملات ناگهاني يا اقدامات تحريكآميز، آتشبس را زير پا گذاشته است. لازم به ذكر است كه از روز گذشته تاكنون نيز اسراييل چندين بار با حمله به تهران و بابلسر، آتشبس را نقض كرده است.
در اين مورد خاص، به نظر ميرسد كه اسراييل به اين آتشبس نياز مبرم داشت تا سيستمهاي پدافندي خود را احيا كند. سامانههاي چندلايه دفاعي اسراييل، از جمله گنبد آهنين و سامانههاي پيشرفتهتر مانند پيكان و فلاخن داود و همچنين سامانه تاد كه ايالات متحده در اختيار اسراييل قرار داده است، در رهگيري موشكهاي بالستيك و كروز ايران با چالشهاي جدي مواجه شدند. گزارشها حاكي از آن است كه بخش قابل توجهي از موشكهاي ايراني با موفقيت به اهداف خود اصابت كردند كه اين امر نشاندهنده ضعف نسبي سيستمهاي پدافندي اسراييل در برابر توان موشكي ايران بود. اين ناكامي، اسراييل را وادار كرد تا براي بازسازي و تقويت پدافند خود، بهويژه در برابر حملات موشكي دقيق، به آتشبس روي آورد و به نظر ميرسد كه هماهنگيهاي لازم را در اين زمينه با ايالات متحده انجام داده است.
با اين حال، احتمال نقض گسترده آتشبس توسط اسراييل در آينده نزديك بالاست. اسراييل ممكن است پس از بازسازي سيستمهاي دفاعي خود و با تكيه بر حمايت ايالات متحده، بار ديگر اقدامات تجاوزكارانهاي عليه ايران انجام دهد. اين احتمال با توجه به سابقه اسراييل در نقض توافقات و همچنين فشارهاي داخلي در اين رژيم براي حفظ برتري نظامي در منطقه تقويت ميشود. بنابراين ايران بايد با هوشياري كامل، خود را براي سناريوهاي احتمالي آماده كند.
نظام بينالملل آنارشيك: قدرت به جاي حقوق
يكي از مهمترين درسهاي اين نبرد براي ايران، مشخص شدن ناكارآمدي سازمانهاي بينالمللي بود. از منظر رئاليسم، نظام بينالملل ماهيتي آنارشيك دارد و هيچ قدرت فائقهاي قادر به ايجاد نظم پايدار در آن نيست. در اين ساختار، قدرت نظامي، اقتصادي و سياسي مبناي اصلي رفتار دولتهاست و حقوق بينالملل، بهرغم ادعاهاي موجود، ابزار موثري براي تنظيم روابط بينالملل نيست. نهادهاي بينالمللي، از جمله سازمان ملل متحد و آژانس بينالمللي انرژي اتمي (IAEA)، اغلب به ابزارهايي در دست قدرتهاي بزرگ تبديل شدهاند و نميتوانند بهطور موثر از حقوق كشورهاي مستقل دفاع كنند.
آژانس بينالمللي انرژي اتمي نمونه بارزي از اين ناكارآمدي است. اين نهاد كه وظيفه نظارت بر فعاليتهاي هستهاي كشورها را بر عهده دارد، بارها تحت فشار قدرتهاي غربي، بهويژه ايالات متحده و متحدانش، عليه ايران عمل كرده است. اطلاعات حساس برنامه هستهاي ايران كه از طريق بازرسيهاي آژانس جمعآوري شده، در مواردي به دست اسراييل رسيده و براي طراحي حملات عليه تاسيسات هستهاي ايران مورد استفاده قرار گرفته است. اين امر نشاندهنده آن است كه نهادهاي بينالمللي نهتنها در دفاع از حقوق اعضاي خود ناكامند، بلكه گاهي به ابزاري براي پيشبرد منافع قدرتهاي بزرگ تبديل ميشوند.
حقوق بينالملل و اصول اخلاقي نيز در اين نظام آنارشيك كارايي چنداني ندارند. قدرتهاي بزرگ، مانند ايالات متحده و اسراييل به عنوان تنها قدرت اتمي منطقه خاورميانه، بارها با نقض قوانين بينالمللي، از جمله منشور سازمان ملل، به اقدامات نظامي يكجانبه دست زدهاند بدون آنكه با عواقب جدي مواجه شوند. اين واقعيت نشان ميدهد كه در نظام بينالملل، قدرت نظامي و سياسي تعيينكننده اصلي است و كشورهايي مانند ايران بايد براي حفظ منافع ملي خود، بيش از پيش به توان داخلي و بازدارندگي خود تكيه كنند.
پاسخ ايران به امريكا: اقدام محدود در چارچوب دفاع مشروع
اقدام ايران در هدف قرار دادن پايگاه العديد امريكا در قطر، پاسخي به تجاوز ايالات متحده به خاك ايران و حمله به تاسيسات هستهاي كشور بود. اين اقدام در چارچوب حق دفاع مشروع كه در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد به رسميت شناخته شده، انجام گرفت. حملات امريكا به تاسيسات هستهاي ايران، بهويژه تاسيسات فردو، اگرچه آسيب جدي به اين تاسيسات وارد نكرد و بيشتر جنبه نمايشي داشت، اما نقض آشكار حاكميت ملي ايران بود. در پاسخ، ايران با حمله محدود و كنترل شده به پايگاه العديد، پيامي روشن به ايالات متحده ارسال كرد: «هرگونه تجاوز با پاسخ متناسب مواجه خواهد شد.»
اين پاسخ ايران به دقت طراحي شده بود تا ضمن حفظ قواعد بازي، از تشديد مستقيم درگيري با امريكا جلوگيري كند. عدم وجود تلفات در حمله به پايگاه العديد، چه به صورت عمدي يا به دليل ماهيت محدود حمله، باعث شد كه ايالات متحده نيز از اقدام متقابل خودداري كند. دونالد ترامپ، رييسجمهور وقت امريكا، در اظهاراتي اعلام كرد كه اكنون زمان صلح است و پس از آن اعلام شد كه طرفين با آتشبس موافقت كردهاند.
از سوي ديگر، اين اقدام ايران پيامدهاي منفي براي روابط ايران و قطر نميتواند به همراه داشته باشد. همانطور كه در بيانيه شوراي عالي امنيت ملي ايران تاكيد شد، حمله به پايگاه العديد صرفا در پاسخ به تجاوز امريكا بود و اين پايگاه به دليل فاصله زياد از مناطق مسكوني قطر، هيچ خطري براي شهروندان اين كشور ايجاد نكرد. ايران با اين اقدام نشان داد كه قصد خصومت با قطر را ندارد و علاقهمند به حفظ روابط دوستانه با اين كشور است. با توجه به سابقه همكاريهاي ايران و قطر، بهويژه در حوزههاي ديپلماتيك، انتظار ميرود كه روابط دو كشور در گذر زمان به حالت عادي بازگردد.
ضرورت بازنگري در عضويت ايران در NPT
جمهوري اسلامي ايران همواره بر صلحآميز بودن برنامه هستهاي خود تاكيد كرده و فتواي رهبر انقلاب، آيتالله خامنهاي، مبني بر حرام بودن ساخت و استفاده از سلاح هستهاي، به عنوان مبناي سياست راهبردي ايران در اين حوزه شناخته ميشود. با اين حال، شرايط كنوني، بهويژه پس از حملات اسراييل و ايالات متحده امريكا به تاسيسات هستهاي ايران، ضرورت بازنگري در عضويت ايران در معاهده منع گسترش تسليحات هستهاي (NPT) را مطرح ميكند.
بر اساس بند ۱۰ معاهده NPT، هر كشور عضو حق دارد در صورتي كه منافع عالي آن به خطر افتد، از اين معاهده خارج شود. حملات اسراييل، به عنوان يك قدرت هستهاي غيرعضو در NPT، به تاسيسات هستهاي ايران، نقض آشكار خطوط قرمز ايران بود و توجيه حقوقي و منطقي براي خروج احتمالي از اين معاهده را فراهم كرده است. همچنين حملات ايالات متحده به سه سايت هستهاي ايران يعني فردو، اصفهان و نطنز، نيز كاملا برخلاف چارچوبهاي حقوق بينالملل انجام شده است. علاوه بر اين، ناكارآمدي آژانس بينالمللي انرژي اتمي در حفاظت از اطلاعات حساس ايران و استفاده از اين اطلاعات توسط دشمنان ايران، عضويت در NPT را براي ايران عملا زيانبار كرده است.
معاهده NPT كه با هدف جلوگيري از گسترش تسليحات هستهاي و ترويج استفاده صلحآميز از انرژي هستهاي طراحي شده، در عمل به ابزاري براي نظارت گسترده بر كشورهاي غيرهستهاي تبديل شده است. ايران، به عنوان يكي از اعضاي اين معاهده، نهتنها از مزاياي واقعي فناوري هستهاي بهرهمند نشده، بلكه تحت فشارهاي سياسي، تحريمهاي اقتصادي و حملات نظامي قرار گرفته است. در چنين شرايطي، خروج از NPT ميتواند به ايران امكان بازنگري در سياستهاي دفاعي خود و تقويت توان بازدارندگي را بدهد.
خروج از NPT لزوما به معناي حركت فوري به سمت ساخت سلاح هستهاي نيست، بلكه ميتواند به عنوان يك ابزار فشار ديپلماتيك و راهبردي براي كاهش آسيبپذيري ايران در برابر تهديدات خارجي عمل كند. ايران ميتواند با اتخاذ سياست ابهام در مورد اورانيومهاي غني شده خود و كاهش همكاري با آژانس تا زمان فعالسازي مكانيسم ماشه، معادلات را تا حدي تغيير دهد.
بهره سخن:
پس از آتشبس جنگ اخير با رژيم صهيونيستي، اكنون ضرورت بازسازي و تقويت توان پدافندي و قدرت موشكي و آفندي كشور بيش از پيش اهميت يافته است، چراكه اين توانمنديها ضامن بازدارندگي در برابر تهديدات خارجياند. همزمان، سالمسازي ساختار امنيتي و مقابله قاطع با نفوذيهاي مرتبط با سازمانهاي اطلاعاتي دشمن، بهويژه اسراييل، بايد به شكل جدي در دستور كار قرار گيرد .صهيونيستها از طريق اتباع غيرقانوني طي مدت جنگ آسيبهاي جدي به كشور وارد كردند. ساماندهي اتباع و اخراج غيرقانونيها، به عنوان بخشي از تقويت امنيت داخلي بايد با جديت پيگيري شود تا ايران در برابر چالشهاي آينده مصون بماند.
پژوهشگر امنيت بينالملل