ادامه از صفحه اول
ترميم پساجنگ ايران
امروز به جنگهاي تركيبي مبتني بر تكنولوژيهاي نظامي چون انواع هواگردها، ريزپرنده، موشكهاي نقطهزن و ... و جنگ نرم رسانهاي و شناختي هستند. جذب نيروي انساني مورد نياز نهادهاي نظامي بايد بر اساس اين نيازها و تغييرات آنها باشد. همچنين سنت خدمت سربازي بر اساس آموزشهاي آمادگاههاي سنتي نه تنها جوابگوي نيازهاي امنيتي كشور نيست، بلكه خود به مانعي براي آن محسوب ميشود. بر اين اساس نظام سربازي هم در جذب سرباز، هم شيوههاي آموزشي و هم به كارگيري بر اساس نيازهاي روز جامعه بايد متحول شود.
بازآرايي سياست همسايگي و سياست همگرايي منطقهاي: يكي از سرمايههاي مهم جغرافيايي ايران، داشتن 15 همسايه خاكي و آبي است كه امكان تعاملات سياسي، اقتصادي و فرهنگي و امنيتي را افزايش ميدهد. با اين همه در صورت پيش نگرفتن سياست درست همسايگي، اين تنوع و تعدد همسايهها ميتواند به عاملي براي نفوذ دشمنان و تضعيف امنيت ملي تبديل شود. متاسفانه عدم كنترل ورود اتباع بيگانه از كشورهاي همسايه به ويژه افغانستان و اقليم كردستان عراق (در قالب پناهنده، مسافر، تاجر و دانشجو) به تضعيف امنيت كشور منتهي شده است كه در دوره ترميم پساجنگ بايد در آن تجديدنظر جدي شود. از طرف ديگر كشور ما نيازمند تجديدنظر در ورود به تعاملات بين منطقهاي و بينالمللي است كه در مواقع لازم بشود روي كمكهاي آنها حساب باز كرد نه اينكه تنها تماشاگر تجاوزات دشمنان ما باشند.
تحول در سياستهاي رسانهاي و فرهنگي: متاسفانه ما سياست رسانهاي مشخصي به ويژه براي روزهاي جنگ نداريم و پروتكلهاي رسانهاي براي تمايز تهيه و نشر خبر و مخاطب قرار دادن افراد در روزهاي عادي و جنگي تهيه نشده است. عجيب است كه ما حتي يك شبكه ماهوارهاي ويژه ساكنان سرزمينهاي اشغالي (به زبانهاي عبري، عربي و انگليسي) در اختيار نداريم! اگر اين شبكه به علت ملاحظات فني و امنيتي و حتي افراد مسلط به زبان عبري محقق نميشود، بايد راههاي جايگزيني را جستوجو كرد و به ويژه با بهرهگيري از شبكههاي فضاي مجازي، و تكنولوژي هوش مصنوعي (در ترجمه به زبان عبري) و جذب سخنوران زبان عبري از بين منتقدين يهودي ضد صهيونيستي بر اين مشكلات غلبه كرد. سياست رسانهاي ما بايد از تفاوتهاي فكري و عقيدتي بين يهوديان اسراييل، روزنهاي براي بيداري وجدانهاي خفته آنها پيدا كند.
ترميم اقتصادي و رواني جامعه: در نتيجه تحريمها وضعيت معيشتي مردم دچار آسيب شده بود و با وقوع جنگ اين مشكلات افزونتر شده است. با اين همه مردم با درك وضعيت خاص كشور، با نجابت آن را تحمل كردهاند. لازم است با نوسازي زيرساختهاي اقتصادي و افزايش تابآوري معيشتي، ضمن ترميم اقتصادي، زمينههاي حفظ آرامش و ترميم رواني جامعه را نيز فراهم كرد.
جامعهشناس
پرچم مردم بالا است
البته اين را هم ميدانم كه نوع واكنش افراد در جوامع مختلف به پيشينه و سابقه و وضعيت كنوني آنها باز ميگردد. اما در هر صورت، الان كاري به اين موضوع ندارم و حرف اصليام چيز ديگري است.
روي سخنم با همه كساني است كه بدبينانه از فروپاشي اجتماعي در ايران سخن ميگفتند و از اين حرف ميزدند كه سرمايه اجتماعي در ايران رو به افول گذاشته و در شرايط بحراني ممكن است مردم به يكديگر رحم نكنند. جنگ اخير بطلان اين سخن را آشكار كرد و نشان داد كه مردم در ايران اگر بهتر از ساير كشورها نباشند، بدتر از آنها هم نيستند و به رغم همه كاستيها و كمبودهايي كه تجربه كردهاند و ميكنند، در مواقع دشوار و سختي، نه فقط پشت هم را خالي نميكنند، بلكه به ياري هم ميشتابند و به شيوهاي اخلاقي و انساني رفتار ميكنند. كوتاه سخن اينكه پرچم مردم ايران بالاست و آنها كه تصميمگيرند، اگر به همين يك جمله دقت كنند، در آينده خيلي بهتر ميتوانند عمل كنند. با اميد.
سنت بنيانگذار در جنگ دفاعي (۵)
۸- ظرفيت مساجد و حسينيهها به ويژه در آستانه ماه محرم و صفر براي تقويت روحيه آزادگي و تابآوري با درسآموزي از مكتب اسلام و واقعه عاشورا
۹- ظرفيت صاحبان سرمايه و كارآفرين براي كمك به اشتغال افراد جوياي كار به ويژه جوانان خانوادههاي آسيب ديده از تجاوز دشمن صهيونيستي
۱۰- ظرفيت نهادهاي حاكميتي در جهت حفظ هويت ديني و ملي و سرمايه اجتماعي پديد آمده در ايام دفاع از ميهن
بر اين باورم كه در كنار آسيبهاي جنگ ۱۲ روزه دستاوردهاي ارزشمندي حاصل شده كه بزرگترين دستاورد آن انسجام ملي و همدلي گروههاي مختلف سياسي حول محور ايران عزيز است. اين دستاورد نياز به مراقبت دارد.
همه بايد مراقب باشيم، اما مقامات حكومتي بيش از همه بايد از باب شكر نعمت مراقب نعمت بزرگ همدلي و انسجام ملي باشند.
ناكامي اسراييل و امريكا در تداوم جنگ عليه ايران
در عين حال دولت هم توانست كشور را به خوبي در شرايط جنگي اداره كند و دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نيز با تمام قوا در ميدان حاضر بود.
در چنين شرايطي ترامپ جنگطلب به اين نتيجه رسيد تا به آتشبس تن دهد و افسار نتانياهوي خونخوار را بكشد و بفهمد كه مردم ايران همچنان معتقدند كه چو ايران نباشد تن من مباد.
درباره تهديدات اخير امريكا عليه مقامات ايران
در پرتو اين ماده، جمهوري اسلامي ايران ميتواند با استناد به تهديدات اخير و هويت مقامات تهديدكننده، خواستار پيگيري موضوع در شوراي امنيت يا نزد دبيركل سازمان ملل گردد.
ماده ۷ كنوانسيون نيز مقرر ميدارد كه كشور محل حضور مظنون به ارتكاب جرم، در صورت عدم استرداد وي، مكلف است از طريق مراجع قضايي داخلي اقدام به تعقيب كيفري كند. اين بند، ظرفيت پيگرد بينالمللي براي اشخاصي كه مرتكب تهديد عليه مقامات ايران شدهاند، از جمله در صورت ورود به كشورهاي ثالث را فراهم ميسازد.
از منظر حقوق بينالملل، تهديد آشكار به قتل يا آسيب فيزيكي عليه مقامات رسمي ايران، نقض جدي اصول منشور ملل متحد، بهويژه اصل عدم تهديد يا توسل به زور (ماده ۲ منشور) نيز محسوب ميشود و تعهدات عرفي و قراردادي ايالات متحده را به عنوان عضوي از سازمان ملل و طرف كنوانسيون ۱۹۷۳، خدشهدار ميكند.
در نهايت، در صورتي كه تهديدات از مجراي علني و تكرار شونده ادامه يابد، جمهوري اسلامي ايران ميتواند از طريق سازوكارهاي ماده ۱۳ كنوانسيون، از جمله ارجاع اختلاف به ديوان بينالمللي دادگستري يا داوري بينالمللي، پيگير مسووليت بينالمللي ايالات متحده گردد. اقدامات پيشگيرانه ديپلماتيك نيز از جمله ارسال يادداشت رسمي به دبيركل سازمان ملل و تقاضاي ثبت شكايت در شوراي امنيت، ميتواند در چارچوب اقدامات جبراني و بازدارنده تلقي شود.
بر اين اساس، تهديدات ايالات متحده عليه مقامات جمهوري اسلامي ايران، نهتنها مغاير اصول بنيادين حقوق بينالملل است، بلكه به موجب كنوانسيون ۱۹۷۳ ميتواند به عنوان جرايم بينالمللي تلقي شده و تبعات حقوقي گستردهاي براي آمرين، مباشران و حتي دولت تهديدكننده به همراه داشته باشد.
حقوقدان، فعال مدني