• 1404 پنج‌شنبه 5 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6077 -
  • 1404 چهارشنبه 4 تير

به پناهگاه برويم يا نرويم؟

پيمان طالبي

من هنوز نمي‌دانم در وضعيت جنگي بايد چه كار كرد. صبر كنيد. برايم از نكات ايمني زمان بحران چيزي نگوييد. تا دلتان بخواهد در اين چند روز در رسانه‌هاي مختلف خوانده‌ام كه در شرايط اضطراري چه بايد كرد، در كوله‌پشتي زمان بحران چه چيزهايي بايد گذاشت و شماره تلفن‌هاي ضروري كدام‌ها هستند. منظورم از آن «چه بايد كرد؟» در وضعيت جنگي، همين حالي است كه امروز مبتلابه خيلي از ماست. جنگ عده زيادي از ما را در اين روزها به نوعي انفعال و يك‌ جانشيني دچار كرده كه به نظر من در مورد خيلي‌ها، حالا حالاها ادامه دارد. اوايل ماجرا، تمام «كار»ي كه مي‌كرديم، پرسه‌هاي مطلقا بيهوده در شبكه‌هاي اجتماعي- البته با ژستِ پيگير اخبار جنگ بودن!- بود. بعد كه اينترنت دچار محدوديت شد، هركسي به چيزي رو آورد. بعضي‌ها كمافي‌السابق از دايره گوشي موبايلشان خارج نشدند و به جاي سوشال مديا، رفتند به سراغ گِيم! روز و شب يكي پس از ديگري مراحل ظاهرا بي‌انتهاي خيلي از بازي‌هاي گوشي موبايلشان را طي كردند تا وقت بگذرد. (بگذاريد اين را داخل پرانتز از شما بپرسم: اصلا چرا قرار است وقت بگذرد؟ اين شتاب براي اينكه يك‌جوري ساعت‌ها را بگذرانيم براي چيست؟ چرا يك‌كاري نكنيم كه زمان كش بيايد و چگال‌تر شود و كيفيتش برود بالا و بالاتر؟ آن كار كه گفتم چه كاري است؟ چطور مي‌شود پيدايش كرد؟) بعضي‌ها رفتند به سراغ هاردهاي لپ‌تاپ‌هاي شخصي‌شان تا ببينند فيلم و سريال چه دارند براي ديدن. عده خيلي كمي- متاسفانه- هنوز آنقدر برايشان تمركز باقي مانده بود كه كتاب خواندن را انتخاب كنند و سر وقت كتابخانه شخصي‌شان بروند تا ببينند كدام‌يك از عناوين، نخوانده مانده‌اند. عده‌اي فقط دراز كشيدند روي كاناپه پذيرايي خانه يا ويلايشان تا اين روزها بگذرد. ساعت‌ها و ساعت‌ها به سقف و ديوار و ساعت روميزي خيره شدند. همين و نه چيز ديگر. در ذهن اين‌طور آدم‌ها- كه من چندتايشان را دور و برم دارم- در اين جور مواقع يك «كه چي؟» بزرگ پشت هر كاري هست كه سبب مي‌شود ذهنت اجازه ندهد كاري را شروع كني. بروم باشگاه؟ كه چي؟ بروم به دوستانم سر بزنم؟ كه چي؟ پا شوم شال و كلاه كنم بروم يك قدمي بزنم تا بادي به كله‌ام بخورد؟ كه چي؟ حتما با آن enter كه در انتهاي پاراگراف بالا زدم و آمدم اول اين يكي پاراگراف، منتظريد بروم به سراغ نصيحت كردن و اينكه وقت طلاست و اين روزها و فراغتش را بايد غنيمت شمرد و از اين جور حرف‌هاي انگيزشي. نه، خودم كه اول اين يادداشت بهتان گفتم، من واقعا نمي‌دانم در وضعيت جنگي چه بايد كرد. شوخي نمي‌كنم. اما اين چندوقت دو تا اتفاق جالب را كشف كرده‌ام كه تعريف كردنشان براي شما خالي از لطف نيست. من كه هنوز تكليفم با اين ماجرا روشن نشده، شايد اين دو خرده‌روايت، گرهي را از ذهن كسي باز كرد و فكري را به كار انداخت. احمد ميرعلايي مترجم بزرگي بود، يكي از آن درجه‌يك‌ها كه جاي خالي‌اش هنوز هم حس مي‌شود. بعضي از چيزهايي را كه او ترجمه كرده، بعد از او كسان ديگري هم ترجمه كردند اما نسخه ميرعلايي تا همين امروز بر ديگر ترجمه‌ها برتري دارد. چندوقت پيش گذارم به كتاب ارجمند «باغ گذرگاه‌هاي هزارپيچ»ِ بورخس، با ترجمه او افتاد. چاپ اول اين كتاب، در سال 1369 توسط ناشري به نام انتشارات رضا منتشر شده است. چاپ كتاب در اين سال، يعني دو سال بعد از پايان جنگ ايران و عراق، به معناي اين است كه ميرعلايي در نابسامان‌ترين شرايط كشور، در بحبوحه‌ جنگ و امضاي قطعنامه و هزار و يك اتفاق ديگر، داشته بورخس ترجمه مي‌كرده. پايان روايت اول. ويديويي در يكي از شبكه‌هاي اجتماعي ديد‌ه‌ام از گفت‌وگويي تصويري و جذاب با ليلي گلستان. يك‌جايي از گفت‌وگو، مصاحبه‌كننده از خانم گلستان مي‌پرسد: «كدام‌يك از كتاب‌هايتان براي خود شما معناي خاصي دارد؟» گلستان در جواب از كتاب «اگر شبي از شب‌هاي زمستان مسافري...» اثر ايتالو كالوينو نام مي‌برد. يعني مثلا نمي‌گويد «زندگي در پيش‌رو»ي رومن گاري يا «زندگي، جنگ و ديگر هيچِ» اوريانا فالاچي يا يكي ديگر از آن ترجمه‌هاي درجه‌يك و مهمش. ولي چرا؟ چرا كتاب كالوينو؟ دليلش را، خودش در مصاحبه بلافاصله مي‌گويد: «يادم هست كتاب كالوينو را زير بمباران ترجمه كردم! كتاب را در چند نسخه در خانه‌هاي دوستانم گذاشته بودم، تا اگر يك‌جايي مورد اصابت بمب و موشك قرار گرفت، كتاب در جاي ديگر در امان بماند.»يك‌بار ديگر هم يادآوري مي‌كنم كه من هنوز نمي‌دانم در وضعيت جنگي بايد چه كار كرد. نظر شما چيست؟ بايد روي كاناپه پذيرايي ولو شد يا رفت به پناهگاهي به نام «كار»؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون