آينده؟
عباس عبدي
به ظاهر عمليات نظامي متجاوزانه به صورت نانوشته پايان يافته است و مردم به خانههاي خود برگشته و پس از تشييع جنازه شهدا از امروز نيز امور اداري و توليدي و خدماتي كشور به روال عادي برميگردد. ولي يك چيزي هست كه به كلي متفاوت با پيش از اين جنگ است؛ آن درك ما از «آينده» است. شهروندان به ويژه اغلب آنان كه بهطور طبيعي نگاه به آينده دارند، ميپرسند كه خب! آينده چه خواهد شد؟ اين آتشبس حتي رسمي هم نشده، اگر رسمي هم ميشد، باز هم شكننده بود، زيرا آتشبس به خودي خود اهميت ندارد، فقط توقف جنگ براي حل مسائل فيمابين است و اگر به چنين نتيجهاي منجر نشود، دير يا زود شكسته خواهد شد يا برحسب اراده يكي از طرفين يا اتفاق و حوادث پيشبيني نشده كه احتمالش كم هم نيست. ايران بحق اين حمله را نوعي تجاوز آشكار و مخالف حقوق بينالملل ميداند. ولي آنچه اكنون بايد به آن بپردازيم، اين است چه مسائلي بوده كه ماجراي دو طرف را به اين نقطه رسانده است؟ چون در اينكه به اينجا رسيدهايم شكي نيست و برخي هم اين وضع را پيشبيني ميكردند. پيشتر برخي منبريها و تندروها مدعي بودند كه جرات چنين تجاوزي را عليه ايران ندارند، بهطور طبيعي اغلب مردم از جمله بنده هم نه ميتوانستيم آن را رد كنيم و نه تاييد. نميتوانستيم رد كنيم، چون فاقد اطلاعات ريز و مهم نظامي بوديم، تاييد هم نميكرديم، چون شواهد موجود و تجربه قبلي خلاف اين تحليل و ادعا بود. در نهايت روشن شد كه آن تحليل به كلي نادرست بود. اكنون تحليل ديگري هست كه بله نادرست بود ولي هنگامي كه قدرت پاسخ دادن ايران را ديدند، خودشان درخواست آتشبس كردند. پس خوشبينانهترين تحليل اين است كه ديگر هيچ اقدامي نكنند و بدبينانه اين است كه دوباره آغاز كنند، شخصا هم اين امكان را قويتر ميدانم. در هر صورت سرمايهگذار و آيندهنگر حالت بدبينانه را مبناي كار خود قرار خواهد داد. تجربه گذشته نشان ميدهد كه اين وضع ناپايدار است، به همين علت هم آنان جنگ را آغاز كردند.
فراموش نكنيم كه اكنون هزينه آغازگري جنگ را هم پرداختهاند، مثل مجرمي كه براي اولينبار به زندان برود هزينه رفتن زندان از سبد هزينههاي جرم او حذف و رفتن به زندان برايش عادي و بيهزينه ميشود. پس با توجه به جميع شرايط؛ مردمي كه در اين جنگ همراهيهاي بسيار ارزشمندي كردند، حق دارند از حكومت و دولت بپرسند كه آينده چه خواهد شد؟ اگر گمان ميكنيد همين وضع ميتواند ادامه يابد، آن را صريح بگوييد؟ اگر گمان ميكنيد كه بايد جنگ ادامه يابد، در اين صورت چرا آتشبس پذيرفته شد؟ اگر بايد زمينههاي منجر به اين جنگ از ميان برود، چه ايدههايي روي ميز خواهد بود؟ اگر جامعه و مردم پاسخهاي اين پرسشها را ندانند، چه رفتاري خواهند داشت؟ آقاي رييسجمهور به عنوان رييس شوراي عالي امنيت ملي بايد پاسخ اين پرسشها را با هماهنگيهاي لازم بدهند. امكان ندارد كه به مردم و توليدكننده و سرمايهگذار گفت كه فارغ از پاسخ به اين پرسشها به راه خود ادامه دهند و معطل گفتوگوها يا تغيير وضعيت نباشند. شايد اين سخن پيش از ۲۳ خرداد جايي براي شنيدن داشت، هر چند همان زمان هم بسياري از افراد اين را نميپذيرفتند، حتي دستگاههاي دولتي نيز نميتوانند در چنين شرايطي بيش از امور روزمره برنامهريزي كنند. شايد تصميماتي روشن گرفته شده باشد، نميدانم. هر چند بعيد ميدانم كه در شرايط كنوني چنين اتفاقي رخ داده باشد، ولي اميدوارم كه تصميمات جديد (اگر باشد) مطابق شرايط كنوني اتخاذ شده باشد، اگر چنين است، حتما نيازمند اعلام عمومي و بحث و گفتوگو درباره آن هستيم. اين تصميمات چه ميتواند باشد؟ اول در حوزه سياست داخلي. اگر واقعا قرار است سياستهاي گذشته و تقدم يك گروه تندرو و اقليت بر مردم ادامه يابد، صريحا اعلام كنيد. ادامه آن سياستها چه در حوزه رسانه، چه در نيروي انساني و مساله زنان امنيت كشور را تضعيف ميكند، اتفاقا اميد اصلي متجاوزان به همين زمينهها بود كه جز در حوزه رسانه كه موفقيتهاي كامل داشتند، در دو موضوع ديگر شكست خوردند و اهداف اصلي تهاجم ناكام ماند. اگر شواهدي دال بر تغييرات ملموسي در سياست داخلي و رسانهاي ديده نشود، ريزشها جدي خواهد بود. دوم در حوزه بينالمللي است. من نميخواهم بگويم كه آيا سياستهاي موجود درست است يا نادرست. پاسخ به اين مساله بستگي به ارزشها و عقايد افراد دارد. ولي به لحاظ اجرايي ميتوان گفت كه اين سياستها در عمل به همين نقطهاي رسيده كه الان هستيم و بالطبع در آينده نيز در همين مسير است. اگر اين مسير مطلوب دانسته شود، همين راه را ادامه دهيد در غير اين صورت بايد تغيير داده شود. آينده از آن كساني است كه تصميمات را به موقع و خوب و سازگار با اهداف و ادعاها ميگيرند.