• 1404 دوشنبه 9 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6081 -
  • 1404 دوشنبه 9 تير

به سرسلامتي روزنامه‌نگاري مانده در وطن و ايستاده با قلم

نازنين متين‌نيا

صبح شنبه، گزارشي از من در مهم‌ترين روزنامه آلمان، «فرانكفورتر آلگمانيه زایتونگ» منتشر شده درباره زندگي ما ايراني‌ها در روزهاي آتش‌بس. براي اين روزنامه، با همين مضمون يادداشت‌هايي كه در «اعتماد» مي‌نويسم، درباره تاثير واقعي جنگ در ايران نوشتم و مثال آوردم تمام مردم مظلومي كه زير رگبار از دست رفتند و رفتار واقعي مردم در اين جنگ. 
مثل چيزهايي كه اينجا مي‌نويسم، روايت‌هايي كه دارم و تلاشي كه مي‌كنم تا تصوير واقعي آنچه رخ داده بدون پروپاگانداي رسانه‌هاي مختلف كه هر كدام سمت و سوي خودشان را دارند و غرق در سوگيري‌اند، روايت كنم. يادداشت جالبي شد. برايم نوشتند كه اين روايت‌ها در رسانه‌هاي بين‌المللي جايشان خالي است و كسي درباره آنها صحبت نمي‌كند. از طرف ديگر، خودم هم سرشار از تناقض بودم. روزي كه پيشنهاد اين يادداشت را گرفتم، ترسيدم. با خودم فكر كردم من تمام اين‌ سال‌ها تلاش كردم تا روزنامه‌نگار باشم و خط‌مشي سياست را از زندگي حرفه‌اي‌ جدا كنم و حالا وقتي از نظر حرفه‌اي واقعا فكر مي‌كنم كه لازم است درباره جنگي كه ادعا مي‌شود با مردم غيرنظامي كاري ندارد و اتفاقا بيشترين ضربه را به غيرنظامي‌ها زده در رسانه‌اي بين‌المللي بنويسم، نكند كه بيايند سراغم و بپرسند چرا نوشتي. چند روز بالا و پايين كردم و حتي مشورت با آقاي حضرتي كه بنويسم يا نه. در نهايت زور رسالت كاري و روزنامه‌نگار واقعي بودن به ترس‌ها و اما و اگرهايم چربيد، قبول كردم بنويسم. زمان نوشتن به تك‌تك جمله‌ها فكر كردم تا خداي نكرده، اين‌طرفي و آن‌طرفي نشود و روايت واقعي باشد تا نه از آن‌طرفي‌ها فحش بخورم و انگ «روزماله‌نگاري» به من بچسبانند و نه اين‌طرفي‌ها بيايند سراغم كه چه كردي. صبح شنبه وقتي پي‌دي‌اف صفحه به دستم رسيد خسته بودم و مضطرب. نا نداشتم كه خوشحالي كنم كه بالاخره كاري كه از دستم برمي‌آمده را انجام دادم و آن روزنامه‌نگار ايده‌آل توي ذهنم شده‌ام. وضعيت غريبي است؛ سال‌ها كار كردي و تجربه كسب كردي كه به‌ درد همچين وقت‌هايي بخورد و همچين وقت‌هايي، علاوه بر فشار همه‌ چيز، اين فشارها را هم بايد تحمل كني. در شرايطي كه روايت‌هاي واقعي از داخل ايران و شنيده شدن صداي مردم ايران مهم است، من روزنامه‌نگار نبايد دست و دلم بلرزد، ولي خب مي‌لرزد. در اين ۱۲ روز اگر مردم فقط با يك جنگ طرف بودند، من و روزنامه‌نگارهايي شبيه به من كه در معدود روزنامه‌هاي باقيمانده كار مي‌كنيم، با جنگ ديگري هم طرف هستيم؛ جنگ رسانه‌اي. در شرايطي كه دست رسانه‌هاي مختلف باز است، بايد مواظب باشيم كه از چپ و راست، بيگانه و خودي، ضربه نخوريم و رسالت روزنامه‌نگاري را هم به سرانجام برسانيم. من نمي‌دانم چرا اين‌طور است. ولي خوب مي‌دانم اين جماعت روزنامه‌نگاري كه باقي‌مانده و داخل مرزها كار مي‌كند، دسته‌اي از روزنامه‌نگاري است كه شرافتش را با هيچ چيز گره نزده و آزادانه پاي مردم و وطن ايستاده و شرايط سخت را پذيرفته و نمي‌خواهد چيزي ‌جز روزنامه‌نگار آزاده باشد. خب ما تكليفمان معلوم است و دردمان هم همين‌طور. ما صداي مردميم و دغدغه‌مند مردم و وطن. ممكن است مخالف و منتقد باشيم؛ ولي هيچ‌گاه نه بر طبل جنگ بيگانه كوبيديم و نه منفعت‌طلبي داخلي و دستگاهي داشتيم؛ روزنامه‌نگار ساده‌ايم به معناي واقعي روزنامه‌نگار بودن. در آن دوازده روز و حالا روزهاي بعدش، تمام تلاشمان را كرديم تا از مردم بگوييم، از زندگي و جنگي كه كشته‌هاي غيرنظامي زيادي داشته و موفق هم بوديم. مثل خيلي از نتيجه‌گيري‌ها از دوازده روز جنگ و حالا هم آتش‌بس، دل‌نگراني و دلسوزي ما قطعا ثابت شده است و حالا مي‌خواهم اين سوال مهم را بپرسم: چرا به همان اندازه كه ما دلسوزيم، هيچ دلسوزي نسبت به رسانه‌ها و اهاليش نيست؟ چرا من روزنامه‌نگار براي روايت آنچه به مردم آمده، بايد دست و دلم بلرزد؟ اگر مايي كه به اندازه همين مردم وسط ميدان بوديم و درگير، نگوييم، روزنامه‌نگاري كه كيلومترها دورتر نشسته و هيچ تصوري از زندگي امروز ما ندارد، مي‌تواند روايت كند؟  واقعيت اين است؛ مثل خيلي چيزهاي ديگر كه در اين جنگ به ما ثابت شده، نقش و اهميت حضور روزنامه‌نگار سالم، دلسوز و راوي هم خودش را نشان داد. تلاش اين دوازده روز براي روايت، براي معرفي و شناسايي مردم بي‌پناهي كه كشته شدند، خانه‌هايي كه خراب شده و زندگي كه براي همه ايراني‌ها سخت و طاقت‌فرسا شد را، چه كسي مي‌توانست به درستي و وضوح به تصوير كشد؟ من و همكارانم در اين روزها، نياز به تهديد و ارعاب نداريم، نياز به بازي‌هاي سياسي هم. ما نيازمند به آزادي عمل و روزنامه‌نگاري بدون مرز هستيم. هر كدام از ما سركلاس درس روزنامه‌نگارهاي بزرگي بوديم كه اولين درسشان، دروازه‌باني خبر بوده و اينكه «حفظ تماميت ارضي» از اصول اوليه روزنامه‌نگاري است. ما شاگردهاي خوبي بوديم، دغدغه وطن داشتن و در هواي وطن زيستن و قلم زدن، مهم‌ترين دغدغه ما بوده كه اگر نبود، شايد فشارها هم ما را به بيرون از مرزها هل مي‌داد و مي‌برد جايي ديگر. اعتماد به ما، اعتماد به دلسوزي و دل‌نگراني ما و صدالبته اعتماد به قلم ما، شايد مهم‌ترين درسي است كه مديريت رسانه‌اي بايد اين‌ روزها از جنگ ۱۲ روزه بگيرد. جهان به شنيده شدن صداي مردم ايران، نه به روايت شبكه‌هاي خبري فارسي‌زبان و نه رسانه ملي كه متاسفانه موفق نشده روزنامه‌نگاراني به معناي واقعي كلمه تربيت كند، نياز دارد. در اين وانفسا، محدوديت‌هاي رسانه‌اي را‌ برداريد، به روزنامه‌نگارهاي باقيمانده در اين خاك بال و پر بدهيد و افتخار كنيد كه هنوز جايي براي شرافت و آزاد‌گي، در سخت‌ترين شرايط ممكن وجود دارد. يك ماه ديگر، روز خبرنگار است، تعريف و تمجيد از روزنامه‌نگار ايراني را براي آن ‌روز ذخيره نكنيد، با باز كردن فضا، نشست‌هاي خبري جامع و كامل و محترم شمردن روزنامه‌نگاري، قدردان روزنامه‌نگارهاي مانده در وطن و ايستاده با قلم باشيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون