هر نفس آهي است
طاهره پژوهش
امروز جمعه ششم تيرماه ۱۴۰۴ است. امروز روز خداحافظي با زهرا جان و مهراد نازنين است كه بالاخره پس از سه روز ماندن در زير آوار روز پنجشنبه پيدا شدند. روز جمعه كارهاي مربوط به بهشت زهرا و پزشك قانوني انجام شد. امروز ساعت 10:30 صبح از ميدان الغدير قرار است آخرين خداحافظي انجام شود. از لحظه ورود به ميدان، بلندگوها اعلام ميكردند كه ميخواهند مادري را به همراه كودك پنج سالهاش تشييع كنند. دو تابوت را روي ماشين گذاشتهاند. دو خانم ملبس با آرم سپاه دو طرف تابوتها ايستادهاند. بلندگو مدام از مبارك بودن شهادت ميگويد و من به زهرا فكر ميكنم كه عاشق زندگي بود و عاشق مهرادش. او فقط يك زندگي معمولي ميخواست. ميخواست نگرانيهاي اقتصادي نداشته باشد، كار ميكرد كه قسطها و قرضهايش را به موقع پرداخت كند. كار ميكرد كه مستقل باشد و روي پاي خودش بايستد. موقع خاكسپاري از گردانندگان درخواست كرديم كه سرود «اي ايران» را كه زهرا دوست داشت با صداي يكي از افراد فاميل بخوانيم. دلم ميخواست زهرا صداي آشنايي را بشنود. گردانندگان با سرود اي ايران موافقت نكردند و در حد يك دقيقه در حالي كه ميكروفن را در دست داشتند «هر دمي چون ني/ از دل نالان/ شكوهها دارم/ روي دل هر شب تا سحرگاهان/ با خدا دارم/ هر نفس آهي است/ از دل خونين/ لحظههاي عمر بيسامان/ ميرود سنگين» خوانده شد.