• 1404 دوشنبه 23 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6091 -
  • 1404 دوشنبه 23 تير

دو رويداد و دو رويكرد!

محمد صادقي

اگر فهرستي از كتاب‌هايي تهيه كنيم كه به تاريخ سياسي ايران (از مشروطه به بعد) پرداخته‌اند، واقعيت اين است كه بيشترين آثارِ گزارشي، پژوهشي و تحليلي به موضوعِ ملي‌شدنِ نفت (همچنين به محمد مصدق و ماجراي 28 مرداد) اختصاص دارند. حالا در نظر داشته باشيم كه 4 سال قبل از آغازِ روندِ ملي‌شدنِ نفت، به غائله آذربايجان پايان داده شده بود، اما اگر فهرستي از كتاب‌هايي تهيه كنيم كه به غائله آذربايجان (تشكيلِ فرقه دموكرات، نيروهاي پشتيبان و همسو با آن، اعلامِ خودمختاري و پايان‌ دادن به آن) پرداخته‌اند، درنهايت شايد با 5 اثر مواجه ‌شويم كه البته جنبه گزارشي در آنها غلبه دارد و اثري هم از يك كتاب تحليلي و پژوهشي متوسط (چه رسد به قوي) در ميان نيست.
ابتدا ببينيم مساله محوري اين دو رويدادِ تاريخي چه بود. در غائله آذربايجان، به تعبيري با نقشه جداسازي سرِ ايران مواجه هستيم و اينكه تماميتِ ارضي كشور با دخالت و پشتيباني مستقيمِ يك نيروي خارجي (ارتشِ سرخِ اتحاد جماهير شوروي) تهديد شده بود كه بايد پس از پايانِ جنگ جهاني دوم و طبق معاهده سه‌جانبه (حداكثر تا 6 ماه) خاك ايران را ترك مي‌كرد. در جريانِ نهضتِ ملي‌شدنِ نفت، يك قراردادِ نفتي در ميان بود كه مدت‌ها بر سر آن بحث و درگيري شكل گرفت و سرانجام نيز در روزهاي پاياني سال 1329 به تصويبِ قانونِ ملي‌شدنِ نفت انجاميد. واقعيت اين است كه پيشنهادِ ملي‌شدنِ نفت ابتدا توسطِ غلامحسين رحيميان نماينده قوچان در 18 خرداد 1328 مطرح شده بود و بعدها اعضاي جبهه ملي همان را مطرح كردند. مي‌دانيم كه هر دو رويداد به لحاظِ تاريخي و سياسي بسيار اهميت دارند، با اين حال جاي پرسش وجود دارد كه چرا فقط يكي از آن دو رويداد تا اين اندازه مورد توجه و بررسي قرار گرفته و قلم‌هاي فراواني را به كار انداخته است؟ بي‌توجهي به رويدادِ ديگر نشانه چيست؟ اگر فكر مي‌كنيم چنين چيزي واقعيت ندارد، بهتر است از خود بپرسيم كه تاكنون در كدام‌ كتاب‌ها به‌ طور جدي به غائله آذربايجان پرداخته شده و موضوع از جنبه‌هاي مختلف واكاوي شده است؟ 
درباره نهضتِ ملي‌شدنِ نفت و مسائلِ آن دوره، آثارِ فراواني منتشر شده و جريان‌هاي مختلف فكري و سياسي (چپ، ملي و مذهبي) همچنان با كوششِ زيادي به موضوع مي‌پردازند و روايت‌ها و نگرش‌هاي خودشان را ابراز مي‌دارند كه از رنگ سياسي و ايدئولوژيك هم برخوردار است. پس شايد بهتر باشد بيشتر به ناديده ‌گرفتن و پنهان‌سازي هدفمندِ غائله آذربايجان بينديشيم و اين پرسش كه چرا پژوهشگرها و تاريخ‌نگارها و به ويژه چهره‌هاي نامداري كه به موضوع‌هاي مختلف در تاريخِ سياسي ايران به ويژه به نهضتِ ملي‌شدنِ نفت پرداخته‌اند به اين موضوع اعتنايي نداشته‌اند؟ به نظرم، اين پرسش بسيار جاي انديشيدن دارد. در جريانِ غائله آذربايجان، شخصيت‌ها و نيروهايي در كار بودند تا ماجرا پايان يابد كه عبارت هستند از: احمد قوام و سياست‌ورزي او در جايگاه نخست‌وزير، اقدام‌هاي فعالانه از سوي دستگاه ديپلماسي كشور به ويژه حسين علاء در سازمان ملل متحد، هشدار ترومن به استالين، نارضايتي مردم از اقدام‌هاي خشونت‌آميز فرقه دموكرات و قدرتِ ارتش ايران كه سرانجام در 21 آذر 1325 با فرماندهان خود وارد آذربايجان شدند. اكنون، با دقت در همين نكته‌هايي كه مطرح شد شايد بتوان اهميت پرسشي كه طرح شد را بهتر فهم كرد. فقط در نظر داشته باشيم كه در ماجراي ملي‌شدنِ نفت و پايان‌بندي دولت مصدق، سرانجام پاي كدام نيروهاي خارجي به ميان كشيده شد و در غائله آذربايجان، پاي كدام نيروي خارجي در ميان بود؟ در هر دو رويداد، نيروهاي خارجي دخالت داشتند، فقط با اين تفاوت كه در اولي با حساسيت‌هاي فراواني مواجه هستيم (تا جايي كه حتي نيروهاي خارجي را عامل اصلي دگرگوني‌ها معرفي مي‌كنند) و در دومي، با سكوت و تغافل فراوان!
براي فهمِ اين موضوع، بيش از هر چيزي، بايد به رشد و نفوذِ جريانِ چپ در دهه 1320 دقت كنيم. واقعيت اين است كه جريانِ چپ و به ويژه حزب توده (هر چند در سال 1327 در پي ترورِ شاه غيرقانوني اعلام شد و مخفيانه كارهاي خود را پي گرفت و فقط در دوران نخست‌وزيري مصدق توانست با شكل‌هايي ديگر فعاليت‌هايي داشته باشد) تا دهه‌ها بعد در عرصه‌هاي فكري و فرهنگي جرياني بسيار تاثيرگذار و مسلط بود، زيرا بيشترِ افرادِ طبقه متوسط، افرادي كه تحصيلكرده و به اصطلاح روشنفكر و اهل قلم بودند به جريانِ چپ و همچنين حزب توده گرايش داشتند. اگر فهرستي از نويسندگان، مترجمان، شاعران، استادان دانشگاه و به اصطلاح روشنفكراني كه گرايش به حزب توده و ديگر جريان‌هاي چپ داشتند، تهيه كنيم با نام‌هاي مشهوري مواجه مي‌شويم كه همواره يا در دوره‌اي از زندگي خود داراي افكارِ چپ‌گرايانه بودند. بنابراين، جاي شگفتي ندارد اگر در آثار و رويكردهاي بسياري از تاريخ‌پژوهان و تاريخ‌نگارانِ ايراني، به ويژه چهره‌هاي شاخصِ آن نيز با ردِ پا يا تاثيرِ فكري جريانِ چپ مواجه شويم. در تاريخ‌نگاري ما و در روايت و تحليلِ رويدادها، جهت‌دهي آگاهانه و ناآگاهانه به حافظه جمعي، برجسته‌سازي و پنهان‌سازي برآمده از گرايش‌هاي ايدئولوژيك يا سياسي براي جا انداختن يا توجيه يا تثبيت يك نگرشِ خاص و در نتيجه فراهم كردنِ ابزارِ مبارزهِ سياسي (نه شناختِ گذشته) بيش از هر چيزي ديده مي‌شود. محصولِ چنين تاريخ‌نگاري‌هايي، جا انداختنِ روايت‌هايي يك‌سويه، ناقص و حتي نادرست به تاريخ است. مقصود اينكه، تاريخ‌پژوهي و تاريخ‌نگاري ما در دورانِ جديد بيش از هرچيزي نيازمندِ نقد و بازنگري دقيق است، زيرا نگرش‌هاي ِايدئولوژيك و جانبدارانه در آن بر نگرش‌هاي پژوهشگرانه، روشنگرانه و حق‌طلبانه غلبه چشمگيري دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون