استاد زلزله شناسي مطرح كرد: آيا پدافند غيرعامل را در ايران جدي گرفته بوديم؟
نگاهي به تبعات جنگ 12 روزه براي محيطزيست شهري
گروه اجتماعي
جنگ 12 روزه ايران و اسراييل، هم خسارات انساني داشت و در آوار و ويرانيهاي جنگ، جانهاي عزيزي از مردم عادي و غير نظامي از دست رفت و هم خسارات اقتصادي سنگيني به دولت و كشور وارد كرد. تخريب هزاران خانه مسكوني، بيخانماني صدها هموطن و انتظار با مدتي نامعلوم براي بازسازي و نوسازي خانههاي منفجر شده، ازدست رفتن اندوخته زندگيهاي 10 ساله و 20 ساله و 30 ساله و 40 ساله در آوار موشكباران و پهپاد و پرتابه در 24 استان كشور، مجروحيت و مصدوميت جسمي و رواني بيش از 5 هزار زن و مرد و كودك، شهادت بيش از هزار نفر از هموطنان نظامي و غيرنظامي و همچنين خسارات رواني براي تمام ملت ايران، مهمترين بخش آسيبهاي انساني جنگ 12 روزه ايران و اسراييل است، اما اين جنگ كه 37 سال بعد از جنگ 8 ساله ايران و عراق رخ داد، يك غفلت مهم را هم آشكار كرد؛ غفلتي كه اگر نبود، شايد امروز با اين حجم خسارات انساني و اقتصادي مواجه نبوديم. از 23 خرداد و طي 12 روز، ميليونها نفر از جمعيت ساكن در استانهاي هدف موشك و پرتابهها و پهپادهاي اسراييلي، هراس غيرقابل توصيفي را تجربه كردند آنهم صرفا به دليل آنكه هيچ امكان و ابزاري براي هشدار و آگاهسازي در كشور وجود نداشت و ساكنان 100 شهرستان هدف حملات اسراييل، حتي نميدانستند چگونه و در كدام نقطه و با چه امكانات و تجهيزاتي پناه بگيرند. اگرچه كه روند امداد و نجات در تمام نقاطي كه هدف حملات اسراييل قرار گرفت، يك جانفشاني تمامعيار ازسوي نيروهاي هلالاحمر و آتشنشان بود، اما جز تعداد معدودي از پيشكسوتان امداد و نجات، بقيه امدادگران و آتشنشانان، از جزييات عمليات امداد در جنگ چيزي نميدانستند آنهم به اين دليل كه طبق اذعان مسوولان حوزه سلامت، به مدت 4 دهه بعد از پايان جنگ 8 ساله ايران و عراق، هيچ مانور آمادهباش براي دوران جنگ در ايران برگزار نشده بود و آموزهها براي تمام دستاندكاران حوزه بحران، صرفا به حوادث طبيعي يا بحرانهاي شهري و ترافيكي و جادهاي محدود ميشد. امروز ميتوان گفت كه مهمترين آسيب جنگ 12 روزه براي دولت و حاكميت، تبعات بيتوجهي 37 ساله به پدافند غيرعامل دوران جنگ بود و به دليل استمرار همين بيتوجهي، بسياري از خساراتي كه ميتوانست قابل پيشگيري باشد، حالا به عنوان باري سنگين و حجيم بر شانه دولت و ملت و كشور تحميل شده است. مهدي زارع، رييس مركز پيشبيني زلزله و استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي، طي روزهاي اخير در يادداشتهاي جداگانهاي براي «اعتماد» با محور ضرورت توجه عملياتي به پدافند غيرعامل ويژه ايام جنگ و آسيبهاي وارده به محيطزيست شهري و جامعه انساني در ايام جنگ و همچنين، زيرساختهاي ضروري كه بايد در هر كشور ايجاد شود تا در زمان جنگ كه مخربترين بحران در قرن اخير است، براي حفظ جان و امنيت شهروندان مورداستفاده قرار بگيرد، خسارات ناشي از بيتوجهي چند ده ساله به اين ضرورت را برشمرد.
22 سال پس از تاسيس سازمان پدافند غيرعامل و بعد از پدافند ملي در برابر تجاوز رژيم صهيونيستي (۲۳ خرداد-۳ تير ۱۴۰۴) ميتوان به ارزيابي نقش پدافند غيرعامل در ايران امروز پرداخت. آيا با توجه به شرايط خاص كشور، پدافند غيرعامل با اهميت ويژه طي بيست و دو سال اخير تلقي شده است؟ آيا نهاد پدافند در حفاظت از سرمايههاي ملي و حفظ امنيت كشور براي همه مديران اجرايي كشور در نظر گرفته شده بود؟ پدافند غيرعامل
(Passive Defense) و پدافند مدني-دفاع غيرنظامي (Civil Defense) دو مفهوم مرتبط اما متمايز در حوزه امنيت ملي هستند كه هر دو بر كاهش آسيبپذيري غيرنظاميان و زيرساختها تمركز دارند. درك تفاوتهاي آنها براي مديريت بحران حياتي است، ولي در ايران با ادغام اين دو مفهوم مواجهيم كه موجب توسعهاي ناپايدار و غيرايمن از ديدگاه پدافند در بخشهايي از ميهن ما شده است. پدافند غيرعامل مجموعه اقدامات غيرمسلحانه و عمدتا فيزيكي براي كاهش آسيبپذيري بدون درگيري مستقيم مسلحانه با دشمن است كه با هدف حفظ امنيت شهروندان، تقويت توان ملي، تداوم خدمات حياتي و كاهش تلفات انساني پيش، حين و پس از بحران (جنگ، حملات سايبري، تروريستي) انجام ميشود. عمده اقدامات كليدي پدافند غيرعامل عبارتند از: استتار و پراكندگي مراكز حياتي (نيروگاهها، پالايشگاهها) ساخت پناهگاههاي عمومي و مقاومسازي ساختمانها، ايجاد ذخاير استراتژيك (غذا، دارو، سوخت) توسعه سيستمهاي هشدار پيشهنگام و هشدار سريع، مقابله با تهديدات سايبري و جنگ الكترونيك. دامنه عمل پدافند غيرعامل فراگير است ولي در كشور ما تهديدات نظامي و انسانساخت دامنه فعاليتهاي پدافند غيرعامل را مشخص ميكند. راهبرد پدافند غيرعامل در تعريف سازمان آن در ايران واكنشي و پيشگيرانه است. ازسوي ديگر پدافند مدني يا دفاع غيرنظامي كه به باور نگارنده در ايران مورد غفلت قرار گرفته و اساسا به عنوان بخشي از پدافند غيرعامل در وظايف آن سازمان درنظر گرفته شده، با هدف كاهش تلفات انساني و ايمني در زمان جنگ يا سوانح طبيعي (حفاظت در برابر بمباران، آتشسوزي، آلودگي شيميايي، جنگ، تروريسم يا سوانح طبيعي مانند زلزله و سيلاب) از طريق ساماندهي فعاليتهاي مدني و تقويت نهادهاي اجتماعي، اطفاي حريق، نجات مصدومان، تخليه مناطق جنگي، مديريت پناهگاهها در زمان حمله، شكل دادن به سلولهاي بحران در زمان زلزله و سيلاب و در زمان جنگ و حملات تروريستي، كنترل آلودگيهاي شيميايي-زيستي-هستهاي، تامين نيازهاي اوليه (آب، غذا) در بحران و مقابله با تهديدات سايبري و الكترونيكي است. دامنه عمل پدافند مدني به سوانح طبيعي و انسان ساخت گسترده ميشود. راهبرد در پدافند مدني پيشگيرانه است. سازمان پدافند غيرعامل كشور -زيرمجموعه ستاد كل نيروهاي مسلح- در سال ۱۳۸۲ تاسيس شده و هدف آن كاهش آسيبپذيري و افزايش پايداري زيرساختها و فعاليتهاي كشور در برابر تهديدات مختلف است. روز پدافند غيرعامل در تقويم ايران، ۸ آبان ماه است. اين سازمان مسووليت برنامهريزي، هماهنگي و نظارت بر اقدامات پدافند غيرعامل در كليه بخشهاي كشور را برعهده دارد. پدافند غيرعامل به مجموعهاي از اقدامات غيرنظامي اطلاق ميشود كه با هدف كاهش آسيبپذيري و حفظ كارايي زيرساختها و فعاليتهاي كشور در برابر تهديدات مختلف انجام ميشود.
از اقدامات مهم پدافند غيرعامل محافظت از زيرساختها و حمايت از تلاشهاي مقابله با شرايط جنگي است. استتار، پراكندگي و تمركززدايي با احداث شهرهاي زيرزميني، پايگاههاي استتار شده در كوهستان و انتقال صنعت و كارخانههاي حياتي (مهمات، پتروشيمي) به زير زمين (در تونلهاي كوهستاني) و براي جلوگيري از حملات هوايي، انتقال به مناطق دورافتاده (كارخانههاي فولاد اصفهان) يا ساخت تاسيسات هستهاي در مناطق امن كوهستان و در زير زمين، از نمادهاي استتار و پراكندگي است. پراكندن مراكز فرماندهي مستحكم و دور كردن داراييهاي كليدي از مرزها و از تيررس حملات دشمن و لحاظ كردن احتمال بمباران در توسعه زيرساخت به ويژه در زيرساختهاي زيرزميني و پراكنده مانند متروهاي شهري از فعاليتهاي پدافند غيرعامل در دهههاي اخير در ايران است.
مقاومسازي و استتار به دليل هزينه و تحريمها با استفاده از خاكريزهاي خاكي و بتن، روي مكانهاي نظامي كليدي (پناهگاههاي فرماندهي، پايگاههاي هوايي) و زيرساختهاي غيرنظامي همچنان آسيبپذير متمركز بوده است. آسيبپذيري در برابر حملات هوايي نشان داد كه به سازماندهي مجدد و مداوم براي ساخت تاسيسات مستحكم و عميقا مدفون براي داراييهاي نظامي، هستهاي، فرماندهي، صنعتي و موشكي نياز داريم. ازسوي ديگر آسيبپذيري بالاي ساختمانهاي بلند و برجها، هم از نظر دسترسي بيشتر در برابر حملات هوايي و هم از نظر معرضيت بيشتر انسانها و داراييها در يك برج
-تلفات تجمعي در حمله به برجهاي نوبنياد و سعادتآباد در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴- نشان ميدهد كه اساسا بايد در ساخت ساختمانهاي بلند و برج در هر جاي در دسترس در كشور تجديدنظر كلي صورت گيرد. تابآوري از طريق پراكندگي و افزونگي و ضرورت خوداتكايي («اقتصاد مقاومتي») از نكات مهم است. همچنين بسيج عمومي در هنگامي كه به نيروي انساني زيادي نياز داريم موثر واقع شد، اما محدوديتهايي را در تخصص فني و قابليتهاي واكنش حرفهاي برجسته كرد. در اين مورد سازماندهي نهادهاي مدني با ديد پدافند، لازم است. افراد ماهر در شكل دادن به پدافند ملي بسيار موردنيازند. ايران با فقدان برابري تكنولوژيكي در مقابل اسراييل و امريكا، در دفاع غيرنظامي مقرونبهصرفه، بايد براي افزايش بقا و تحميل هزينه بر مهاجمان دست بالاتر را داشته باشد. در اين زمينه از دفاع مقدس هشت ساله و دفاع در برابر تجاوز ۱۲روزه اسراييل و امريكا بايد بياموزد كه دفاع غيرنظامي-پدافند مدني (civil defense محافظت از مردم-روحيه) يك الزام حياتي براي تابآوري ملي در برابر سوانح تمامعيار طبيعي و تهاجمات دشمن است. ما در ايران پدافند غيرعامل داريم ولي همچنان نياز به پدافند مدني به ويژه پس از تجاوز نظامي دشمن در سال ۱۴۰۴ مشاهده ميشود.
جنگ و توفان گرد و غبار
پس از جنگ تحميلي ۱۲روزه ناشي از تجاوز اسراييل و امريكا به ميهنمان، خيزش گرد و خاك در منطقه تهران و جنوب البرز طي روزهاي ۱۶ تا ۲۰ تير ماه ۱۴۰۴ خبر مهم اين روزهاست. طي اين مدت در برخي نقاط به ويژه در نيمه جنوبي و غربي استان، گاهي وزش باد شديد تا خيلي شديد، خيزش و انتقال گرد و خاك از استانهاي مجاور و كاهش كيفيت هوا مورد انتظار است. توفانهاي گرد و غبار ميتواند به طور قابلتوجهي پس از جنگها به دليل چندين عامل بههم پيوسته افزايش يابد. عواملي كه مديريت زمين را مختل كرده و پايداري خاك را كاهش ميدهند. پوشش گياهي و پوستههاي خاك در عمليات نظامي تخريب ميشود و بمباران، پوشش گياهي تثبيتكننده و پوستههاي بيولوژيكي خاك را از نظر فيزيكي از بين ميبرد. اين امر خاك سست و لخت را در برابر فرسايش بادي بسيار آسيبپذير ميكند. تخريب كانالها و پمپها منجر به بيابانزايي زمينهاي قبلا آبياري شده و ايجاد منابع جديد گرد و غبار ميشود.
آسيب به زيرساختها و كنترل گرد و غبار با آوار شهري همراه ميشود. بمباران شهرها مقادير زيادي گرد و غبار بتن و آجر پودر شده ايجاد ميكند كه به راحتي توسط باد جابهجا ميشوند. جادههايي كه در انفجارها آسيب ديدهاند، به منابع محلي قابلتوجهي از گرد و غبار تبديل ميشوند.
هرج و مرج پس از جنگ به ويژه در مديريت شهري، وضعيت سازمان حفاظت محيطزيست و محدوديتهاي منابع دولت و كمبود بودجه و ظرفيت براي احياي جنگلها، پروژههاي كنترل فرسايش يا اجراي شيوههاي پايدار استفاده از زمين، از تبعات جنگها هستند. در تخريبهاي ستون پنجم دشمن، بعضي آتشسوزيها در مراتع و فضاي سبز شهرهاي مختلف كشور نيز گزارش شد. ازسوي ديگر بعضي مردم ممكن است در فضاي بيتوجهي نظارت، به چراي بيش از حد، جنگلزدايي براي سوخت يا كشت زمينهاي حاشيهاي بدون اقدامات حفاظتي مناسب متوسل شوند و تخريب را تشديد كنند. تخريب زمينهاي كشاورزي و ساخت و سازهاي سودجويان نيز از سوءاستفادههاي هرج و مرجطلبان در زمان جنگها و پس از جنگهاست. جنگها اغلب در مناطق خشك مانند خاورميانه كه از قبل مستعد توفانهاي گرد و غبار هستند با تخريب زمين، به طور قابلتوجهي اثر خشكساليهاي طبيعي را تقويت ميكند. تغييرات اقليمي ميتواند فراواني و شدت خشكسالي را بيشتر تشديد كند و يك همافزايي خطرناك در منطقه ما ايجاد كند. در امريكاي دهه سي ميلادي «كاسه گرد و غبار» اگرچه ناشي از جنگ نبود اما نمونهاي كلاسيك از چگونگي مديريت ضعيف زمين (شخم زدن شديد بدون پوشش گياهي در جريان خشكسالي) همزمان با مشكلات اقتصادي بود كه منجر به توفانهاي گرد و غبار فاجعهبار شد. سناريوهاي پس از جنگ اين شرايط را از طريق رها كردن مديريت ميتواند تكرار كنند. در جنگ خليجفارس و پس از تجاوز نظامي عراق به كويت طي سال ۱۹۹۱ حركت شديد وسايل نقليه نظامي در بيابان، شبكههاي وسيعي از ردپاهاي شني فشرده ايجاد كرد و شن و گرد و غبار مسير را سست كرد و به منابع اصلي جديد گرد و غبار تبديل شد. همچنين به آتش كشيده شدن ميدانهاي نفتي با گسترش و پراكنش دوده، آتشسوزيها را به پوشش گياهي اطراف نيز گسترش داد. بمباران به زيرساختها و مناطق شهري نيز به شدت آسيب رساند.
در جنگ داخلي سوريه از سال ۲۰۱۱ تاكنون، نابودي زمينهاي كشاورزي و ميليونها نفر آواره موجب تخريب گسترده مزارع گندم و مناطق آبياري شده در شرق سوريه شد. از سويي از بين رفتن آبياري با تخريب زيرساختها و عدم نگهداري زمين منجر به فروپاشي سامانههاي آبياري و خشك شدن مزارع سوريه شد. بدينترتيب افزايش استفاده از زمينهاي حاشيهاي و آوارگي جمعيت در مناطق كمتر مناسب، موجب پديد آمدن چراگاهها و كشتزارهاي ناپايدار شد. اين وضع موجب افزايش قابلتوجه فراواني و شدت توفانهاي گرد و غبار ناشي از زمينهاي كشاورزي رها شده و تخريب مراتع شد. همين نواحي نابود شده كشاورزي در سوريه و عراق از منابع مهم گرد و غبار در كل منطقه و از جمله ايران است ولي تنها منبع نيست. در اصل، جنگ، توفاني تمامعيار براي افزايش توفانهاي گرد و غبار ايجاد ميكند. با توقف شيوههاي مديريت پايدار و تخريب زيرساختها، كشاورزان را آواره ميكند و نهادهاي لازم براي احيا را فلج ميكند و مناطق وسيعي از خاك آسيبپذير و سست را در معرض باد قرار ميدهد. اين تخريب ميتواند براي دههها پس از پايان جنگ ادامه يابد. باتوجه به وضع خشكسالي شديد در سالهاي اخير در كشور و تجاوز نظامي اسراييل به ايران، ساماندهي سريع زمين و محيطزيست و سختگيري براي حفاظت مراتع و كنترل تخريبهايي كه ستون پنجم دشمن در به آتش كشيدن مراتع انجام ميدهد، ضروري است.
براي ساخت پناهگاه از زمينشناسي كمك بگيريد
در جلسه ۲۴ تير ۱۴۰۴، مهدي چمران، رييس شوراي اسلامي شهر تهران گفت: « درخصوص پناهگاهها ما طرحهايي را در دستور كار داريم. در استفاده از فضاهاي شهري مانند بوستانها براي ايجاد پناهگاه، بوستانهاي تهران به عنوان پناهگاه مناسب نيستند، مگر اينكه حداقل ۲۰ متر زير بوستان پناهگاه ساخته شود و آنجايي كه به درختان آسيب نرسد، با اين وجود هم پاركينگ ساخته ميشود و هم پناهگاه. البته اين موضوع هم هنوز مشخص نيست كه قابليت اجرايي دارد يا نه.» در جلسه مركز مطالعات برنامهريزي شهر تهران نيز مطرح شد كه «در تهاجم نظامي به شهرها، ايستگاههاي مترو ميتوانند پناهگاههاي امني به شمار آيند، براي مثال ايستگاه قيطريه واقع در خط يك متروي تهران ظرفيت فيزيكي پناهگاهي براي ۵ هزار نفر در يك دوره ۴ روزه و ۱۲هزار نفر براي يك دوره كوتاهمدت ۱۲ ساعته را دارد.» در طراحي پناهگاههاي جنگي بهينه براي شهرها، زمينشناسي با تعيين مناسب بودن محل، يكپارچگي ساختاري، سطح حفاظت و قابليت دوام طولانيمدت، نقش مهمي دارد. از نظرمقاومت سنگ و خاك، سنگ سخت (گرانيت، بازالت، سنگآهك) در مقايسه با رسوبات نرم (ماسه، خاك رس) مقاومت انفجاري بالاتري دارند. سنگ بستر ميتواند در برابر فشار بيش از حد ناشي از انفجارها مقاومت كند. سنگ بستر كمژرفا امكان ساخت پناهگاههاي ژرف مقرونبهصرفه را فراهم ميكند. رسوبات ژرف به تقويت گرانقيمت يا طراحيهاي كمژرفاتر نياز دارند. تپهها و كوهها در منطقه شمالي تهران و تبريز محافظ جانبي ارايه ميدهند. پناهگاههاي زيرزميني در دامنهها از خاك به عنوان مانعي در برابر انفجارها و تشعشعات استفاده ميكنند. پناهگاهها بايد بالاي آبهاي زيرزميني قرار گيرند تا از سيلاب جلوگيري شود. سفرههاي آب بالا، ژرفا را محدود ميكنند يا نياز به پمپاژ مداوم دارند. سنگ و شن متخلخل، خطر نفوذ آب را دارد. لايههاي با نفوذپذيري كم (خاكرس، شيل) به عنوان آببندهاي طبيعي عمل ميكنند. در آبخوانها جلوگيري از آلودگي منابع آب آشاميدني بسيار مهم است. در مناطق لرزهخيز مانند تهران و تبريز به طرحهاي تابآور و همراه با جداسازي پايه نياز است. سنگهاي شكسته هنگام لرزش ناپايدارتر هستند. در دامنههاي ناپايدار يا زمينهاي كارستي (غارهاي سنگ آهك) خطر فروپاشي وجود دارد. بررسيهاي زمينشناسي و ژئوتكنيكي در شناسايي مناطق امن كمك ميكند. خاكهاي نرم، زير سازههاي سنگين فشرده ميشوند و نياز به شمعبندي يا تثبيت خاك دارند. سنگ سخت و بدون درز، تونلسازي پايدار را با حداقل پشتيباني امكانپذير ميكند. سنگ شكسته به پيچ و مهره و پوشش بتني نياز دارد. خاكهاي شني نياز به شمعبندي دارند؛ خاك رس ممكن است متورم شود. دستگاههاي حفر تونل (TBM) در زمينشناسي پايدار، بهترين عملكرد را دارند. مثلا حفاري از طريق كوارتزيت، كندتر و گرانتر از شيل نرمتر است. سنگهاي گرانيتي و غني از اورانيوم، گاز رادون منتشر ميكنند. پناهگاهها به تهويه و فيلتراسيون هواي پيشرفته نياز دارند. ارتعاشات انفجار ميتواند مواد معدني سمي (مانند آزبست) را به صورت آئروسل درآورد. سامانههاي فيلتراسيون بايد اين مشكل را جبران كنند. پناهگاههاي پنهان در حفرههاي طبيعي (غارها، درهها) از شناسايي شدن جلوگيري ميكنند. زمينشناسي شهري، طراحي متروها، زيرزمينها يا معادن را با درنظر گرفتن اهداف پدافند مدني-پدافند غيرعامل هدايت ميكند. پايداري تونل، نقاط ورود و خروج را تعيين ميكند. مناطق گسله يا سنگهاي ضعيف ممكن است تحت فشار مكرر فرو بريزند. سفرههاي آب زيرزميني شكسته، در صورت بهرهبرداري و فيلتراسيون صحيح ميتوانند آب اضطراري را تامين كنند. دماي زيرسطحي ۱5-12 درجه سانتيگراد در ژرفاي حدود ۱۰ متري به كنترل دماي مناسب براي زيست كمك ميكند. در متروي لندن، لايههاي رسي در حملههاي برقآساي جنگ جهاني دوم، محافظت طبيعي ايجاد كردند. در سوييس، پناهگاههاي گرانيتي آلپ در زمين كوهستاني منطقه احداث شدهاند. زمينشناسي تضمين ميكند پناهگاهها نه تنها «زيرزميني » بلكه براي بقاي بهينه باشند. ناديده گرفتن زمينشناسي، خطر شكست سازه پناهگاه و احتمال خطر براي افراد پناه گرفته هنگام تجاوز دشمن و كمبود منابع هنگام حملات را به همراه دارد.