هر كجا مرز كشيدند، شما پل بزنيد (1)
اين حمله دقيق عليه دانش و علم فناوري ايران بود كه هميشه از آن هراس دارند. موضع داشتن عليه اسراييل بيرون از حمله و تجاوز او به ايران، يك كنش انساني است. جنايتي كه اين رژيم عليه مردم فلسطين انجام داده، از وحشتناكترين جنايات تاريخ بشر است. روشن است كه ايران تنها كشوري است كه عليه سياستهاي كثيف امريكا ايستاده. مهمتر از همه، اكنون ايران خانه دوم هزاران هموطن ماست و ما حق داريم از اين پناهگاه دفاع كنيم حتي با كلمات». چشمانم اشكي است و از همدلياش تشكر ميكنم. چند روز بعد كه موج اخراج مهاجران افغانستاني شروع شده، ويدئويي را برايم ميفرستد. ميترسم آن را باز كنم. نكند تصوير صحنههاي دردناك و غيرانساني اخراج مهاجران باشد؟! با كمال تعجب ميبينم ويدئو، گفتوگويي با يك پيرمرد افغانستاني خندان و سرزنده است كه ميگويد «ايران وطن ماست، اونجا خيلي كار كردم، در شيراز بوديم، در اصفهان بوديم، گلپايگان بوديم، قم بوديم. در افغانستان اينقدر وقت تير نكردم. كل زندگي ما در ايران بود. مردم ايران را خيلي دوست داريم خيلي، همين صاحبكارهاي ما كه صداي ما را ميشنوند، همين خانوادهاش كه هر چي كسي است، سلام به كلگيش ميرسانيم، خدا كند كه جور و تيار باشند. مصاحبهكننده ميپرسد اگر آنها بيايند افغانستان مهماننوازيشان ميكني؟ پيرمرد پاسخ ميدهد: سه تا خانه داريم، دو تا خانه به آنها ميدهيم، به يك خانه ما زندگي ميكنيم». در جوابش مينويسم: «كاش بگذارند اين دوست داشتنها تداوم داشته باشد و اينقدر اختلاف ايجاد نكنند». «فرشته»، دوست ديگرم كه دقيقا مانند خواهر است، از انگلستان روزي چند بار در واتساپ برايم پيام صوتي ميگذارد، با هر خبر حمله به ايران، پيام ميفرستد و جوياي احوال خودم و خانواده ميشود ميگويد: «...نگران خانواده خود نيستم، نگران تمام ملت ايران هستم به خصوص شماها. ايكاش ايران را نميديدم. هر راكتي كه ميخورد قلب من تيكه تيكه ميشود، واقعا حس ميكنم وطن دوم من ايران است. به خير باشيد، همه همه دست به دعا هستند براي ايران». دوست عزيزم، «سياره»، از كانادا اين متن را نوشته و دنبال عكس مناسب است تا آن را منتشر كند: «در روزهايي كه ايران در آتش بحران ميسوزد، ما مردم افغانستان، با دلي غمگين و چشماني نگران، نظارهگر رنج همسايگانمان هستيم. طبيعي است كه پيوندهاي عميق تاريخي، فرهنگي و مذهبي دو ملت ما را به هم گره زده است؛ پيوندهايي آنقدر ريشهدار كه جدايي ما از هم ممكن نيست، نه در شاديها و نه در سختيها. امروز مردم افغانستان، بهويژه آنهايي كه سالها مهمان ديار ايران بودند، آمادهاند تا همدلي و حمايت خود را نثار مردمي كنند كه روزي درهاي خانه و دلشان را به روي ما گشودند. اينجا هستيم تا بگوييم: ما در كنارتان هستيم. در غم و رنج، شريك شما خواهيم ماند. از اين روزهاي سخت با هم خواهيم گذشت. روزهاي دشوار، چهره حقيقي آدمها را آشكار ميكند. با تمام وجود و بدون ترديد ميگوييم: ايرانيان، دوستان روزهاي تلخ ما بودند. در سختترين روزهاي مهاجرت، ما ياريشان را فراموش نكردهايم. ...امروز، كه ايران روزهاي سختي را از سر ميگذراند، ما نيز با دلي سرشار از قدرداني، دست دعا برميداريم و از ته دل ميگوييم: تنهايتان نميگذاريم، همانگونه كه شما ما را تنها نگذاشتيد». دوست عزيز ديگري، «نسرين» خانم و خانوادهاش كه در تهران بوده و دسترسي به اينترنت نداشتند، چند روز بعد از آغاز حملات اسراييل تماس ميگيرد. آنقدر نگران من و خانوادهام است كه مجبورم بخندم و بگم چيزي نشده و دلدارياش بدهم. «سهيلا»، همكلاسي دوره دكترا، دايم در اينستاگرام پيام ميدهد و احوالپرسي ميكند. دوستان افغانستاني ديگرم در اينستاگرام پيام ميدهند و با ايران همدلي ميكنند، همانطور كه در همه بحرانها همدلي و غمشريكي كردند...(ادامه دارد) دانشآموخته دكتراي علوم ارتباطات