گام های سنگین انتهای یک راهپیمایی طولانی
مهرداد حجتی
مهندس بازرگان تقريبا در هيات دولت خودش هم تنها بود. جز يكي، دو تن، همه دچار تب انقلاب شده بودند. يكبار او در نطق هفتگي تلويزيونياش خطاب به مردم گفته بود: « در آن روزها كه مدير خلع يد انگليس از نفت جنوب در دولت مصدق بودم، در يكي از سفرها به جنوب، با اتومبيل شخصيام همراه خانواده به جنوب ميرفتم، در طول راه اتومبيلهاي پر شماري از من سبقت ميگرفتند و اين موجب خشم پسر نوجوانم شده بود. او با تعصب و برافروختگي گفته بود اگر نميتواني از همه سبقت بگيري بهتر است بزني كنار تا همه رد شوند، بعد آخر سر كه همه رفتند تو راه بيفت! حالا داستان من با مطالبات انقلابيون تندرو همين است. آنها از من نخستوزير ميخواهند در امور انقلابي از همه جلو بزنم. از همه در انقلابيگري سبقت بگيرم. اما من نميتوانم. رفتار قانونمند يك سياستمدار دولتمرد هم مثل رانندگي در جاده بايد تابع قوانيني باشد. چارچوب و اصولي مبتني بر عقلانيت داشته باشد. نميشود با هر سرعتي در جاده راند. قوانين راهنمايي و رانندگي را زير پا گذاشت و جان ديگران را به خطر انداخت كه چون ميخواهيم فقط به خاطر هيجان بيشتر لذت ببريم. من به عنوان رييس دولت، وظيفه دارم از تندروي و رفتارهاي غيرعقلاني پرهيز كنم و ديگران را هم از چنين رفتارهايي بازدارم. نه اينكه خودم هم در تشديد آن رفتارها سهيم شوم. اين را هيچگاه از من نخواهيد. انقلاب تا روز بيست و دوم بهمن انقلاب بود. انقلاب به نتيجه رسيد و پيروز شد. حالا ما بايد دست به دست هم بدهيم، اوضاع را آرام و عقلاني كنيم. نياز به آرامش پس از توفان داريم. كشور نميتواند اين همه هيجان و تنش داشته باشد، چون اختيار بسياري از امور از كف ميرود و فاجعه به بار ميآورد. هر روز كه نميشود سيل راه انداخت. سيل همان يكبار كافي بود. حالا وقت سازندگي است. سيل آن رژيم را برد. ادامه سيل به خود ما و به كشور و حتي به دستاوردهاي انقلاب آسيب ميزند. بهتر است همه مردم و خصوصا مسوولان كمك كنند تا كشور به مدار قانون بازگردد و اوضاع سر و سامان بگيرد.»
حرفهاي بازرگان در آن شرايط انقلابي پر هيجان چندان شنونده نداشت. مردم هر روز كف خيابان بودند. تجربه خيابان تازه به مردم مزه كرده بود. فراخوانهاي متعدد از جناح و گروههاي متعدد هم مردم را با گرايشهاي مختلف به خيابان ميكشاند. اوضاع چيزي شبيه كارناوال هر روزه بود. چيزي شبيه تفريح و سرگرمي. مردم تا آن روز چنين آزادي و رهايي به چشم نديده بودند. همهچيز تازگي داشت. آن همه ميتينگ و آن همه سخنراني جورواجور. از سازمان چريكهاي فدايي خلق گرفته تا جبهه ملي و سازمان مجاهدين خلق و حزب توده و احزاب ديگر. دانشگاه هم به كلي درس و مشق را تعطيل كرده بود و صحن خود را در اختيار گروههاي مختلف قرار داده بود تا با هم بحث و گفتوگو كنند. همان كاري كه تلويزيون هم از آن الهام گرفت و ميزگرد بحث آزاد راه انداخت. اما انقلاب گويي چيزي كم داشت. يك تكانه بزرگ، يك هيجان بيشتر كه بتوان توجه همه جهان را به خود و به اين نقطه از جهان جلب كرد. آن تكانه چند ماه پس از پيروزي انقلاب و روي كار آمدن دولت بازرگان رخ داد. تكانهاي كه به ناگاه موجب فروريختن دولت بازرگان شد و آتش انقلابيون را تندتر و تيزتر كرد. صبح ۱۳ آبان ۱۳۵۸، تعدادي دانشجوي مسلمان انقلابي از ديوار سفارت امريكا بالا رفتند و آنجا را تسخير كردند. همه كاركنان آنجا را هم به گروگان گرفتند. بازرگان كه با هرگونه تنش آفريني در داخل مخالف بود با تنشآفريني در سطح بينالمللي هم مخالفت كرد. به همين خاطر اين مورد را برنتابيد و در اعتراض به آن - پس از بينتيجه ماندن اعتراضش - استعفا كرد. او در متن استعفايش نوشت: « پيرو توضيحات مكرر و نظر به اينكه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها، انجام وظايف محوله و ادامه مسووليت را براي همكاران و اينجانب مدتي است غيرممكن ساخته و در شرايط تاريخي حساس حاضر، نجات مملكت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت كلمه و وحدت مديريت ميسر نميباشد، بدين وسيله استعفاي خود را تقديم ميدارد.»
فرداي استعفاي دولت موقت، آيتالله خميني در پيامي نوشت: با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت جناب مهندس مهدي بازرگان، استعفاي او را قبول ميكند.
آيتالله خميني بلافاصله شوراي انقلاب را مامور اداره كشور كرد و از اين شورا خواست مقدمات لازم را براي همهپرسي قانون اساسي، انتخابات مجلس و تعيين رييسجمهور فراهم آورد .بازرگان بعدها در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت » گفته از مدتها قبل به دليل دخالت بيرويه روحانيون در امور دولت تصميم به استعفا داشته و سران كشور از اين تصميم آگاه بودهاند. بازرگان مدتي بعد در دوره نخست مجلس شوراي اسلامي، به عنوان نماينده تهران، به مجلس راه مييابد .او در يكي از نطقهاي معروفش از تريبون مجلس ميگويد: «اگر ما مجلس آزاد مستقلي نداشته باشيم كه متعلق و منبعث از تمام ملت باشد دير يا زود جمهوري اسلامي مانند سلف خود مشروطيت سلطنتي، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعي استبداد و نظام طاغوتي متكي به استيلاي خارجي خواهد شد. هميشه و در همه جاي دنيا استبداد از روزي شروع شده است كه يك شاه، يك خاندان، يك طبقه و حتي يك مكتب خواسته است ولو با حسننيت و به قصد خدمت، خود را يگانه مالك، يگانه مسوول و يگانه مامور بر سايرين تصور و بر جامعه تحميل كرده، وقعي به رضايت و راي مردم ننهد. در حالي كه مجلسهاي شوراي واقعي و آزاديهاي اجتماعي آخرين و بلكه يگانه سنگرهاي استقلال كشورها و ضامن بقا و سعادت ملتها هستند.» نطق او با اعتراض و شعارهاي تند نمايندگان انقلابي عمدتا نزديك به حزب جمهوري اسلامي روبهرو ميشود.او اين نطق را در اعتراض رد صلاحيت گسترده منتقدان ايراد كرده بود. در ميانه نطق او گروهي از نمايندگان تندرو به قصد زدن او به او يورش ميبرند و بين آنها و معينفر درگيري رخ ميدهد و سخنراني بازرگان نيمهكاره باقي ميماند. مدتي بعد با پايان يافتن دوره اول مجلس، تمامي نامزدهاي وابسته به نهضت آزادي رد صلاحيت ميشوند و از راهيابي به مجلس بعد بازميمانند. بازرگان كه هيچگاه معتقد به عمل براندازانه و تند نبود تا پايان عمر در تمام دورههاي انتخابات رياستجمهوري و مجلس ثبتنام كرد، اما پس از همان دوره نخست مجلس، بلا استثنا در همه ادوار رد صلاحيت شد. در يك دوره پس از رد صلاحيت - در سال ۱۳۶۴ - برخي مراجع از جمله سيد محمدكاظم شريعتمداري، سيد شهابالدين مرعشي نجفي و محمدصادق روحاني انتخابات را تحريم كردند. بازرگان در نهايت در ۸۴سالگي سه سال پيش از انتخابات دوم خرداد۷۶ درگذشت. دوست ديرينهاش دكتر يدالله سحابي بر پيكرش نماز گزارد. انبوه جمعيت تمامي خيابانهاي منتهي به حسينيه ارشاد را بند آورده بود. در ميان جمعيت چهرههاي آشناي بسياري ديده ميشد. از جمله دكتر عبدالكريم سروش كه براي بدرقهاش آمده بود. او مردي تماما نشانه صلح بود. مردي كه هم به شاه نامه نوشته بود و هم به دو رهبر انقلاب. او در نامهاي به آيتالله خميني نوشته بود: « اكثريت مردم اين مملكت مومن و دلسوخته انقلاب و علاقهمند به استقرار جمهوري اسلامي هستند ولي شكايت و نظرياتي هم دارند كه ناشي از شخصيت و رشدشان ميباشد.... در ادوار گذشته تاريخ هميشه سوءاستفاده از اختلاط ديانت با سياست در امور اجرايي حكومت وسيله شيطاني وحشتناكي بوده است كه سلاطين جور با همدستي غاصبين معاند بر مستضعفين ناس و بر چهره تابناك توحيد وارد ساخته، جهل و ظلم را حاكم مينمودند.با اميد چارهانديشي خداپسندانه عاجل، بار ديگر سلامتي و محبوبيت و عزت رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي را در تعلق و توجه به عموم ملت ايران و ايجاد محيط عدالت و امنيت از درگاه سبحان مسالت مينمايم و از گستاخي صادقانه كه در راه رضاي خدا و خواست خلق مرتكب شدهام، پوزش ميطلبم.وكذلك جلعناكم امه وسطا لتكونوا شهداء عليالناس و يكون الرسول عليكم شهيدا / ۱۶ خرداد۱۳۶۰ / مهدي بازرگان»
انتهای بخش سوم و پایانی