• 1404 پنج‌شنبه 9 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6104 -
  • 1404 چهارشنبه 8 مرداد

نگاهي به تركيب متنوع معترضان به جنايات اسراييل در جهان

آيا اسلام روش مقاومت است؟

تكرار تاريخ با يك تفاوت بزرگ

عظيم محمودآبادي

ايده عنوان اين نوشته را از شعاري ماركسيستي گرفته‌ام كه در دهه‌هاي قبل در ايران ما -و البته شايد در ساير كشورها نيز- بسيار تكرار مي‌شد. اينكه گفته مي‌شد «ماركسيسم، علم مبارزه است.» شعاري كه با آن بسياري از جوانان از خانواده‌هاي مذهبي و متدين - و به اصطلاح بچه مسلمان - جذب گروه‌هاي ماركسيستي شدند با اين توجيه كه ماركسيسم، علم مبارزه است و براي رهايي از دولت زورگوي وابسته‌اي چون پهلوي راهي جز مبارزه نيست.

دشمن مشترك
به نظر مي‌رسد اسلام سياسي و ماركسيسم به‌رغم تمام تفاوت‌ها و اختلافات عميق و بنيادي كه با يكديگر دارند در برخي از بزنگاه‌هاي حساس، نيروهاي هر يك از آنها به صورت كاملا طبيعي به يكديگر نزديك مي‌شوند. طبيعي بودن ماجرا به دشمن مشترك‌شان بر‌مي‌گردد كه همانا نظام سلطه و امپرياليستي غرب است با محوريت ايالات‌متحده امريكا؛ نظامي كه ادعاي سيادت بر جهان دارد و مي‌خواهد از سبك زندگي تا قوانين مدني، نظام اجتماعي و شيوه حكمراني جوامع مختلف را برمبناي الگوها و قواعد خود -و به بيان دقيق‌تر منافع خود- بسازد.
 طبيعي است كه آن دسته از گروه‌هاي اجتماعي مخالف يا وفاداران به ايدئولوژي‌هاي رقيب، در مواجهه با اين اراده ناعادلانه به يكديگر نزديك شوند و حتي در مواردي به پشتيباني  و هم‌افزايي يكديگر  بپيوندند. 

تجربه قرن بيستم
اتفاقي كه نمونه‌هاي متعدد آن را مي‌توان در قرن بيستم نشان داد از حمايت روشنفكران سوسياليست چون سارتر از مسلمانان الجزاير گرفته تا قرابت تاكتيكي‌اي كه براي دوره‌اي در ميان مبارزان مسلمان انقلابي در ايران با برخي گروه‌هاي ماركسيستي در تقابل با نظام فاسد و وابسته پهلوي شكل گرفت.
مسلمانان انقلابي و ماركسيست‌ها در ايران اگرچه از پايه و اساس با يكديگر تفاوت ماهوي داشتند اما دشمن مشترك آنها را به ‌طور طبيعي براي مقاطعي محدود به يكديگر نزديك كرده بود، منتها در دوره‌اي كه ماركسيسم سكه رايج روشنفكري در جهان بود از جهاتي دست بالا را توانسته بود بيابد و با تاكيد و تكرار اين نكته كه «ماركسيسم، علم مبارزه است» توانسته بود بسياري از بچه مسلمان‌ها را نيز در برابر اين شعار تسليم كرده با خود همراه كند. چنان‌كه آنها حاضر شده بودند مبارزات خود را در سايه مبارزات ماركسيستي دنبال كنند. 
اين وضعيت البته پايدار نماند - به‌ويژه در ايران- و نيروهاي اسلامي در ايران به رهبري آيت‌الله خميني‌(ره) توانستند به سرعت نقش اختصاصي و منحصر به فرد خود را بازيابي كنند و نهايتا با پيروزي انقلاب اسلامي خط افتراق ميان ماركسيسم و اسلام سياسي را  به‌ طور جدي پررنگ و پررنگ‌تر كنند.
اما به نظر مي‌رسد پس از هفتم اكتبر بار ديگر اين مرز در حال رنگ باختن است و نيروهاي چپ -يا دست‌كم گروه‌هايي از آنها- كه طبيعتا در تقابل با نظام سلطه و امپرياليستي قرار دارند به مراتب بيش از قبل خود را در قرابت و نزديكي با نيروهاي سياسي اسلامي مشاهده  مي‌كنند. 

اعتراضات  ضد اسراييلي در غرب
وضعيتي كه اين روزها در بسياري از شهرها و دانشگاه‌هاي غربي - و حتي امريكايي-  شاهد هستيم، گواهي بر اين مدعا است.
عموم شهروندان يا دانشجوياني كه به جنايات رژيم صهيونيستي و بي‌ارادگي دولت‌هاي‌شان در برخورد با آن واكنش نشان مي‌دهند تنها شامل اتباع مسلمان اين كشورها نيست، بلكه طيف وسيعي از افرادي را نيز تشكيل مي‌دهد كه لزوما مسلمان نيستند و تنها براساس مسووليت اخلاقي و انساني خود را در پيوند با مردم مظلوم غزه قرار داده‌اند. البته چنان‌كه در برخي اخبار، تحليل‌ها و حتي اظهارات مقامات رسمي كشورهاي غربي ديده مي‌شود بخش قابل‌توجهي از اين اعتراضات توسط گروه‌هاي چپ، ماركسيستي و حتي در مواردي فمنيستي سازماندهي مي‌شود.
گويي هفتم اكتبر و مبارزه مجاهدان حماس - و از آن مهم‌تر مقاومت ملت فلسطين تحت شديدترين و طولاني‌ترين حملات وحشيانه صهيونيستي- توانسته به الگويي جديد و  حتي الهام‌بخش براي فعالان ماركسيستي و فمنيستي با دولت‌هاي غربي تبديل شود.

اقبال زنان «نسل Z» به اسلام
چنان‌كه چندي پيش وب‌سايت «AboutIslam» با انتشار مقاله‌اي درصدد پاسخ به اين پرسش بود كه «چرا زنان « نسل Z » به صورت گسترده به اسلام روي مي‌آورند؟» 
اين مقاله ادعا كرده بود كه تعداد فزاينده‌اي از زنان نسل هزاره (ميليال) و نسل Z در حال مسلمان شدن هستند و مي‌گويند با ديدن ايمان استوار مردم فلسطين در مواجهه با جنگ غزه، تصميم به  اين كار گرفته‌اند.
اين موج اخير پيوستن به اسلام، پس از رويدادهاي ۷ اكتبر و آغاز جنگ اسراييل عليه غزه شروع شد، جنگي كه تاكنون حدود 60 هزار فلسطيني را كشته است (ترجمه اين مقاله در صفحه يازده شماره 6023 روز يكشنبه تاريخ 31 فروردين 1404 روزنامه اعتماد منتشر شد). اما نسبت اسلام و گروه‌هايي كه به نوعي اپوزيسيون نظام غرب محسوب مي‌شوند تنها محدود به پيوستن افراد به اين دين نيست، بلكه اين نسبت بسيار عميق‌تر با ابعادي پيچيده است كه هر روز بيشتر مي‌توان رد آن را  در ظهور و بروز اعتراضات دانشجويي يا  غير‌دانشجويي كشورهاي غربي  مشاهده كرد. 

تجربه اخير جامعه ايران
اين مساله حتي به ايران ما نيز كشيده شد و با اينكه جامعه ما از جهاتي از وضعيتي استثنايي برخوردار است كه شكل و تركيب اعتراضات به رژيم صهيونيستي در جامعه ايران اساسا بروز و ظهور متفاوتي دارد اما در اين مورد ديديم كه به طرز بسيار جالب توجهي شاهد تكرار همان تجربه‌اي بوديم كه در كشورهاي غربي ماه‌ها است در حال مشاهده آن هستيم. چنان‌كه ديديم افرادي با تيپ‌هاي متنوع -از بالاترين سطوح حجاب گرفته تا دختران و زناني كه اساسا بدون پوشش اسلامي در كنار آنها قرار گرفته بودند با يكديگر در مركز پايتخت و مقابل دانشگاه تهران‌- مظلوميت فلسطينيان را  فرياد مي‌زدند.  پديده‌هايي از اين دست هر چند در حال افزايش و تصاعد است اما به هيچ‌ وجه كم‌اهميت نيستند. پيوندي كه ميان گروه‌هاي مختلف غير‌اسلامي 
- ماركسيستي و‌... - با گروه‌هاي اسلامي در سطح جهاني در حمايت از مردم مظلوم غزه شكل گرفته احتمالا تبديل به الگويي قوي و حتي موفق در رويارويي با دولت‌هاي غربي خواهد شد كه دير يا زود براي آنها گرفتاري‌ها و دردسرهاي بزرگ و كوچكي را رقم خواهد زد.

تكرار تاريخ با يك تفاوت بزرگ
به نظر مي‌رسد تاريخ بار ديگر در حال تكرار شدن است؛ اسلام سياسي و ماركسيسم در تقابل با نظام سلطه و امپرياليسم در حال نزديك شدن به يكديگر هستند اما بر‌خلاف تجربه پيشين، اين‌بار اين اسلام است كه دست بالاتر را دارد و گروه‌هاي چپ، فمنيستي و... زير بيرق مسلمانان، مبارزات خود را تعريف مي‌كنند و تحقق مي‌بخشند.
شايد براي آنها سال‌ها است كه شعار «ماركسيسم، علم مبارزه است» از رونق افتاده باشد و اكنون به اين واقعيت پي برده باشند كه اسلام، روش مقاومت است.


اسلام سياسي و ماركسيسم به‌رغم تمام تفاوت‌ها و اختلافات عميق و بنيادي كه با يكديگر دارند در برخي از بزنگاه‌هاي حساس، نيروهاي هر يك از آنها به صورت كاملا طبيعي به يكديگر نزديك مي‌شوند. طبيعي بودن ماجرا به دشمن مشترك‌شان برمي‌گردد كه همانا نظام سلطه و امپرياليستي غرب است با محوريت ايالات‌متحده امريكا؛ نظامي كه ادعاي سيادت بر جهان دارد و مي‌خواهد از سبك زندگي تا قوانين مدني، نظام اجتماعي و شيوه حكمراني جوامع مختلف را بر‌مبناي الگوها و قواعد خود - و به بيان دقيق‌تر منافع خود - بسازد.
وضعيتي كه اين روزها در بسياري از شهرها و دانشگاه‌هاي غربي -و حتي امريكايي-  شاهد هستيم، گواهي بر اين مدعا است.
 عموم شهروندان يا دانشجوياني كه به جنايات رژيم صهيونيستي و بي‌ارادگي دولت‌هاي‌شان در برخورد با آن واكنش نشان مي‌دهند تنها شامل اتباع مسلمان اين كشورها نيست، بلكه طيف وسيعي از افرادي را نيز تشكيل مي‌دهد كه لزوما مسلمان نيستند و تنها براساس مسووليت اخلاقي و انساني خود را در پيوند با مردم مظلوم غزه قرار داده‌اند. البته چنان‌كه در برخي اخبار، تحليل‌ها و حتي اظهارات مقامات رسمي كشورهاي غربي ديده مي‌شود بخش قابل‌توجهي از اين اعتراضات توسط گروه‌هاي چپ، ماركسيستي و حتي در مواردي فمنيستي سازماندهي مي‌شود.
 پديده‌هايي از اين دست هر چند در حال افزايش و تصاعد است اما به هيچ ‌وجه  كم‌اهميت  نيستند. پيوندي كه ميان گروه‌هاي مختلف غير‌اسلامي 
-ماركسيستي  و...
با گروه‌هاي اسلامي در سطح جهاني در حمايت از مردم مظلوم غزه شكل گرفته احتمالا تبديل به الگويي قوي و حتي موفق در رويارويي با دولت‌هاي غربي خواهد شد كه دير يا زود براي آنها گرفتاري‌ها و دردسرهاي بزرگ و كوچكي را رقم خواهد زد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون