چرا براي پژوهشهاي تاريخي نهاد دانشگاه مهم است؟
حسن انصاري
آنچه در اين چند سطر مورد توجه و سخن صاحب اين قلم است، حوزه علوم انساني است و بهطور خاص حوزه تاريخ و پژوهشهاي تاريخي در دين و انديشه فلسفي و ديني و تاريخ فكر. پژوهش در حوزه تاريخ در ايران و جهان اسلام پيشينهاش به قرن نوزدهم ميرسد و پوشيده نيست در آغاز با تاثيرپذيري از تحقيقات و نوشتههاي شرقشناسان غربي در مصر و شام و عراق و ايران نوشتن در حوزه تاريخ به تدريج مستقل از نهادهاي سنتي و مدارس ديني مجال ظهور يافت.
در مصر و از دوران محمدعلي و در ايران به ويژه از حدود مشروطه به اين طرف به تدريج مصريان/ عربها و ايرانيان با نوشتههاي غربيان درباره تاريخ و به ويژه تاريخ شرق و جهان اسلام آشنايي حاصل كردند. در ايران علامه محمد قزويني به عنوان كسي شناخته ميشود كه به دنبال سفر و اقامت در اروپا و آشنايي با منابع و نوشتهها و شيوههاي پژوهشهاي تاريخي و ادبي ايرانيان را با اين دست پژوهشها آشنا كرد و او را به درستي پدر تحقيقات نوين حوزه تاريخ و ادبيات در ايران دانستهاند.
با وجود اينكه تني چند از محققان ايراني با الگو گرفتن از علامه قزويني و با آشنايي با ادبيات شرقشناسي در غرب اين نوع تحقيقات را در حوزههاي مختلف دين و تاريخ و انديشه و ادبيات به تدريج دامنه دادند با اين وصف بيشتر اين محققان محصول مستقيم دانشگاه نبودند.
خود قزويني و خيلي ديگر و از جمله فروغي و تقيزاده در اين طبقه با وجود اقامتهاي كوتاه و بلند در غرب هيچگاه در يكي از دانشگاههاي غربي تجربه تحصيل نداشتند و در ايران هم سابقه تاسيس دانشگاه به بعد از ظهور و شكوفايي علمي اين طبقه باز ميگردد.
ما البته در ايران از دوران عباس ميرزا سابقهاي داريم از تحصيل شماري از ايرانيان در مدارس و دانشكدههاي پاريس و لندن يا تاسيس مدارسي با الگوپذيري از مدارس و دانشكدههاي غربي كه به پيش از زمان تاسيس دانشگاه تهران مربوط است.
شماري از اهل علم ما محصول اين مدارس بودند و بسياري از آنها بعد از تحصيلات مقدماتي در اين نوع مدارس راهي غرب شدند و به ويژه در مدرسههاي علوم طبيعي و مهندسي و البته حقوق تحصيلات تكميلي را دنبال كردند.
بدين ترتيب وقتي دانشگاه تهران تاسيس شد و نيز با تاسيس مدرسه معقول و منقول قديم و بعدا دانشكده الهيات و دانشكدههاي ادبيات و سپس تاريخ به دليل نياز به استاداني كه بتوانند مواد درسي اين رشتهها را تدريس كنند و به صلاحديد اولياي وقت دانشگاه و وزارت معارف از شماري از استادان سنتي كه تحصيلكرده مدارس ديني قديم بودند و به ويژه در رشته معقول تخصص داشتند و در حوزه تهران در طبقه شاگردان حكماي قديم طهران بودند يا استادان آن مدارس كه در تحقيقات ادبي و تاريخي و متن شناختي تحت تاثير علامه قزويني و همقطارهاي مرحوم فروغي بودند يا در مكتب مشهد از نسل شاگردان اديب اول بودند دعوت شد تا با اين دانشكدهها همكاري كنند. بدينترتيب زمينهاي فراهم شد تا نسل جديد در دانشگاه با بهرهوري از يكي، دو نسل از استادان سنتي عهد قديم همزمان تلاش كنند با آموختن زبانهاي خارجي و آشنايي بيشتر با تحقيقات تاريخي حوزه شرقشناسي و همچنين آشنايي با شيوههاي پژوهشهاي تاريخي و ادبي زمينه را براي آماده كردن نهاد دانشگاه براي جايگاه و كاركرد ويژهاي كه از آن انتظار ميرفت، فراهم كنند.
منتها مشكلي كه در اين ميان پيش آمد، اين است كه اين پيشينه كه از آن به دلايلي كه گفتم گريزي نبود دستكم در حوزه علوم تاريخ و ادبيات و الهيات اين تصور خام و نادرست را ايجاد كرد كه گويي از دانشگاه در ماده و فورم پژوهش و تاليف علمي بايد همان انتظار را داشت كه از حوزهها و مدارس علمي و ديني قديم و سنتي بايد منتظر بود. اين در حالي است كه نهاد دانشگاه اصولا كارويژه خاص خود را دارد. ما از فارغالتحصيل دانشكده الهيات نبايد متوقع باشيم مجتهدي در فقه و اصول يا تفسير قرآن يا حتي استاد در فلسفه اسلامي باشد.
اين وظيفه حوزههاي علميه و دانشآموختههاي آن مدارس است. دانشگاه نهاد آموزش بينش تحليلي تاريخي است با همه مباني فكري و فلسفي خاص خود كه ناظر به انديشه و فكر تاريخي انتقادي است. سنت/ سنتهاي علمي حوزههاي علميه ما در طول تاريخ تمدن اسلامي و ايراني و شيعي آثار و بركات علمي بسيار داشته و دارند.
در كنار آن نهاد دانشگاه به عنوان يك نهاد برآمده از تجدد و مدرنيته در طول حدود صد سال گذشته آثار و بركات مهمي براي علم و دانش به ارمغان آورده است. با اين همه بايد بدانيم اگر بناست محصولات دانشگاهي ما در حوزههاي تاريخ و ادبيات و فلسفه و علوم انساني قابليت رقابت با نهاد مشابه در غرب را داشته باشد ناچاريم با زبان و فضاي نهاد دانشگاه و تفكر تاريخي انتقادي فكر و انديشه و سخن خود را بيان كنيم و اين بدين معناست كه بايد تفاوت رويكردهاي متناسب با دانشگاه و حوزه را هر كدام به خوبي بشناسيم و از همديگر بازشناسيم.
چنانكه عرض كردم وجود نسلي از استادان قديم كه شيوههاي پژوهشي سنتي را در تاريخ و ادبيات و متنشناسي دنبال ميكردند به عنوان استادان دانشكدههاي معقول و منقول و ادبيات براي چند دهه در نيمه قرن بيستم موجب شد ما تمايزهاي دقيق كارويژه پژوهشهاي حوزوي و دانشگاهي را كمتر بتوانيم از يكديگر تمييز بدهيم.
بدينترتيب گاهي شما با نويسندگاني روبهرو ميشويد كه تصور ميكنند تحقيقات ادبي از نوع سنتي آن يا بهرهوري از منابع متعدد يا ارجاعات فراوان در پاورقيها و صرف تتبعهاي متني براي ارايه يك نوشته آكادميك در حوزه ادبيات و تاريخ و پژوهش تاريخي و فيلولوژيك كفايت ميكند و فيالمثل الگوي نوشتاري دانشمند برجسته و كممانندي در رشته خود چون جلالالدين محدث ارموي يا علامه جلالالدين همايي يا حتي استاداني مانند مجتبي مينوي و بديعالزمان فروزانفر ميتواند براي ارائه پژوهشي دانشگاهي به معنايي كه ما از پژوهشهاي تحليلي انتقادي تاريخي آكادميك توقع داريم، كفايت كند. اين موضوع وقتي زمينه پژوهش به تحولات مفهومي و تاريخ فكر و ايدهها مرتبط است اهميت خاص خود را پيدا ميكند و طبيعي است كه حتي از نظر فورم زبان يك پژوهش متعهدانه با پژوهش سرد و تحليلي آكادميك تفاوتهايي خواهد داشت. براي رقابت با پژوهشهاي آكادميك غربي در حوزه اسلامشناسي و به ويژه براي پاسخ به نوشتههايي با رويكرد انتقادي كه نگاهي نقادانه به تفكر ديني و دريافت سنتي از دين و منابع دين دارند، چارهاي نيست جز اينكه دانشگاههاي ما در رشتههاي علوم انساني واحدهاي روش پژوهش و آشنايي با مكاتب تحقيق تاريخي و تحليلهاي ادبي و انتقادي و مبتني بر علوم اجتماعي و انساني را بيش از پيش جدي بگيرند؛ در غير اين صورت بسياري از مقالات و كتابهايي كه ما حتي با عنوانهايي مانند علمي- پژوهشي منتشر ميكنيم نسبتي با پژوهشهاي آكادميك ندارند و در بهترين حالت يا نوشتههايياند در سطحي از ذوقپردازيهاي ادبي و زباني يا تنها تقليد نوشتههايياند از نسل استادان قديم پيشگفته كه به ويژه به دليل تغيير جايگاه تتبع (به دليل تكنولوژيهاي جديد در اينترنت و منابع ديجيتال) كاركرد خود را در بسياري از سطوح از دست دادهاند. آموزش دانشگاهي و آكادميك به ويژه براي هدفي كه گفتيم بسيار مهم است.
پژوهشگر، مدرس و استاد مهمان مدرسه مطالعات تاريخي موسسه مطالعات پيشرفته پرينستون