• 1404 دوشنبه 13 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6107 -
  • 1404 يکشنبه 12 مرداد

نقدي بر سريال «آينه سياه» ساخته «چارلي بروكر» به بهانه پايان فصل هفتم در سال 2025

جادوي سياه

رضا بهكام

فصل هفتم از سريال «آينه سياه» ساخته «چارلي بروكر» دو سال پس از فصل ششم و در ماه آوريل 2025 ميلادي از طريق شبكه مجازي نتفليكس عرضه شد. فصلي با شش قسمت كه اين‌بار هم سوداي ژانر «علمي-تخيلي» مبتني بر آينده‌گرايي همچون فصول پيشين بر كل كار سايه افكنده است. سودايي خيال‌انگيز كه دل در گرو برچيدن تكنولوژي از زندگي آدم‌ها دارد و آن را در همه شاخه‌ها ويرانگر بر مي‌شمارد.
پيش‌بيني مي‌شد سازندگان سريال «آينه سياه» در فصل جديد با گونه‌هاي نوين فناوري، برخي منفعت‌هاي علم‌زي را در تحولات زندگي امروزي بشر نشان بدهند و از بار تاريك نگاهشان كم كنند، اما اين‌بار نيز مانند فصول گذشته پيامدهاي زيانبار تكامل دانش و تكنولوژي سكاندار قسمت‌هاي پخش شده است.
پرسش اساسي در اينجا مطرح مي‌شود: آيا رشد بي‌رويه جمعيت بشر و توسعه شهرها و ازدياد نفوس به حدود هشت ميليارد نفر كه از قرن بيستم به بعد شتاب گرفته است بدون در نظر گرفتن پيشرفت علم و فناوري و زيست تكنولوژيك ميسر است؟
چرا «چارلي بروكر» با نگاه بر پايه پرسش فوق سازوكار فصل جديدش را به انجام نرسانده است؟ آيا سازماندهي انبوه انسان‌ها در نظام‌هاي بروكراتيك در سايه نظام‌هايي چون كاپيتاليسم و نئوليبراليسم بدون پيشرفت تكنولوژي امكان‌پذير است؟ بي‌درنگ پاسخ منفي است. اكنون با مروري تفضيلي بر قسمت‌هاي ساخته شده در اين فصل به كنكاش ماهوي اين نوع طرز تفكر از سازنده سريال خواهيم نشست.
1- قسمت اول با نام «كاربران اشتراك پايه» كه با موضوعيت پزشكي و پيشرفت علم و فناوري به تشخيص و درمان بيماري‌هاي خاص پرداخته است، بيمار يا سوژه هدف را با طبقه‌بندي سرويس خدمات پزشكي روبه‌رو مي‌كند تا بهره‌كشي مادي از انسان بهترين توصيف برآمده از مضمون آن باشد. البته قسمت اول درگير يك خرده‌پيرنگ جانبي از فريلنسرهاست، به عبارتي خوداشتغالي فريبنده‌اي كه جوامع پيشرفته را در برگرفته است؛ نوعي كسب درآمد از هر طريق ممكن و گاهي ممنوعه كه در اينجا براي تامين منابع مالي براي پرداخت بهاي گزاف خدمات پزشكي زوج درگير ماجرا با آن روبه‌رو شده است، تبعات شغلي كه به ماهيت اجتماعي و اخلاقي او در زندگي خصوصي و شغلي او ضربات جبران‌ناپذيري وارد مي‌كند. فريلنسري يا خوداشتغالي كه امروزه به سبب پيشرفت شبكه‌هاي اجتماعي مجازي رو به افزايش است، خطر عادي‌سازي برخي سوءرفتارها را در جامعه رقم مي‌زند كه خود رفته‌رفته به وخامت حال جامعه و تبديل شدن ضد فرهنگ به فرهنگ كمك مي‌كند و پيامدهاي منفي و اپيدمي آن براي اجتماع شهري جبران‌ناپذير است. مي‌توان ريشه‌هاي نارسيستيك و خودشيفته‌انگاري را از عوامل پيدايش اين پديده برشمرد.
2- قسمت دوم كه «اُردك سياه» نام دارد با محوريت رشد شاخص‌هاي تغذيه در موادغذايي در يك شركت ارگانيك تهيه مواد غذايي آغاز مي‌شود، اما مانند قسمت اول سريال به يك پيچ داستاني غيرمرتبط با موضوعيت كوانتوم زمان گره مي‌خورد و روايت را به سمت يك «اكشن-تريلر» بر پايه آسيب‌هاي روحي انتاگونيست داستان پيش مي‌برد. دستگاهي مبتني بر يك شيء خارجي كه واقعيت‌هاي موازي را به واسطه آن سبب‌ساز مي‌شود؛ در واقع استفاده از يك رئاليسم جادويي مبتني بر آينده‌گرايي ملاك كار خالق سريال است.
3- شبيه‌سازي و همانندسازي شخصيت‌هاي داستاني فيلم‌هاي كلاسيك با در نظر گرفتن ورود به شكاف‌هاي زماني، رويايي ديرباز در سينماست و «چارلي بروكر» در اين قسمت سراغ صنعت سينما و تكامل آن با موضوع نامبرده رفته است. در واقع بستر فيلم كلاسيك مانند يك واقعيت در ذهن يك ستاره امروزي سينما بازسازي مي‌شود و با توجه به شبيه‌سازهاي سه بعدي او وارد جهان فيلم كلاسيك شده تا بتواند در آن پيمايش كند و روند بازسازي و نوسازي را با توجه به كارگرداني جديد و ديدگاه‌هاي مدير استوديوي مورد نظر به انجام برساند. بازسازي كه با عمل هيپنوتيزم يك بازيگر امروزي به منصه ظهور مي‌رسد. البته فيلمساز تلاش مي‌كند با توجه به مفهوم متادرام شكل گرفته در درام ثانويه بحراني را ايجاد كند كه جهان مبدا يا زمان واقع و مكان و اعضاي استوديو و شخصيت بازيگر دچار چالش شوند. فرآيند خلق و كنترل تصاوير، ماهيت دوبعدي را به وجود مي‌آورد كه «بروكر» دوربين را داناي كلي درنظر گيرد كه به جهان اندروني فيلم ورود كند تا سفر در زماني متفاوت به وقوع بپيوندد. سفر در زماني كه كنترل آن به دست تدوينگر و مدير رايانه استوديو است. اگرچه كه با وقوع قطع برق بحراني غيرقابل كنترل رخ مي‌دهد تا فرآيند خلق و توسعه فيلمنامه بازسازي شده به چالش بر بخورد، چراكه عنصر حافظه مركب شخصيت‌هاي درون فيلم در تكاپوي يك استقلال همه‌جانبه است تا آگاهي خود را فراگير كنند. جايي كه مرز بين مفهوم واقعيت و مجازي در حال از بين رفتن است. تن‌واره‌هاي سه‌بعدي كه حاصل ماشينيسم فناورانه و هوش مصنوعي است با قطع برق از كار افتاده و ثابت شدن تصوير در نقطه بحراني، از كارافتادگي و استيصال انسان امروز را مثال‌زدني مي‌كند. شباهت داستان اين قسمت به مضمون سريال «جهان غرب2016» مخاطب را با گونه‌اي ديگر از اين سلسله روايات انتزاعي روبه‌رو مي‌كند تا متاداستان‌ها مفاهيم عميق فلسفي چون تصويرسازي يك ايگوي خيالي را به شكلي نو بازگو كنند. دو شخصيت اصلي فيلم كه يكي از زمان حال پايش را در ميدان مغناطيسي فيلم گذاشته و ديگري كه از جنس تصوير و جهان گذشته است به كمك تكنولوژي ديجيتال با يكديگر تلاقي كرده و حافظه‌اي از جنس هوشمند و فرا-آگاه را براي تخيل مخاطب سريال به ارمغان مي‌آورند. فيلم بازسازي شده از هوش انسان طبيعي برخوردار شده و به پاياني نامحتمل دست مي‌يابد. هوش مصنوعي با تكنولوژي هوشمند ديجيتال به بازسازي فيلم‌هاي قديمي و زنده كردن شخصيت‌هاي در گذشته تاريخ كلاسيك سينما نائل مي‌شود؛ زماني كه «استيون اسپيلبرگ» فيلمساز بزرگ هاليوود، كمپاني «دريم وركز» را در سال‌ها قبل تاسيس مي‌كرد اين دورنما را در تحقق روياهايش مي‌ديد.
4- «بازيچه» نام قسمت چهارم از سريال «آينه سياه» است كه به عملكرد مغزي يك بيمار اسكيزوفرنيايي در طول يك بازجويي جنايي مي‌پردازد. بيماري كه به يك بازي رايانه‌اي معتاد شده و بر اساس هوش طبيعي كه به كدهاي سيستمي بازي اعطا شده زيستي مرگبار را با آنان به اشتراك مي‌گذارد. دورنماي اين قسمت به تنهايي انسان مدرن بيش از پيش تاكيد مي‌كند، انساني كه وابسته به تصوير است و خوراك چشمي او داده‌هاي ديجيتالي است كه با چشم‌هاي او ارتباط مغناطيسي ايجاد مي‌كنند. اين قسمت شباهت زيادي به قسمت‌هاي «Play Test» و «White Bear» و «Bandersnatch» از فصول گذشته اين سريال دارد. رسوخ آپاراتوس ديجيتال اكنون در مغز انسان امروزي مانند يك دوراهي عمل مي‌كند كه او را مانند ايدئولوژي بازي‌هاي رايانه‌اي به انتخاب و قضاوت دچار مي‌كند. مغز انسان همواره بين يك دوراهي قرار دارد كه نمي‌تواند توقف كند و مجبور به انتخاب يك راه است و اين چرخه تا بي‌نهايت و تا سر حد مرگ ادامه مي‌يابد تا جايي كه انسان معتاد به اين چرخه بي‌نهايت، مرز بين واقعيت و خيال برايش از بين رفته و در جهان حباب خيالي و توهم گير افتاده و محكوم به ادامه دادن است و اين در واقع جدا شدن او از بسياري از مفاهيم انسان‌دوستانه و ايضا اجتماع واقعي است كه هر روز او را در تنهايي عميق‌تري فرو مي‌برد. تنهايي كه به بيماري‌هاي روحي و رواني مانند شخصيت اصلي اين قسمت منجر مي‌شود.
5- قسمت پنجم با عنوان «يادنامه» كه با بازي درخشان «پاول جياماتي» ستاره امريكايي همراه است، درام عاشقانه‌اي است كه به بازسازي خاطرات با كمك هوش مصنوعي مي‌پردازد تا با اين روش زواياي تاريك رويدادها و حوادث يك رخداد عشقي در گذشته را مورد تحليل و بازآفريني قرار دهد. عكس‌هاي به‌يادگار مانده قديمي كه با كمك تكنولوژي هوش مصنوعي و با بهره‌گيري از جغرافيا و مكان تصوير به شكل سه‌بعدي بازسازي شده و بُعد چهارم زمان زيستي دوباره در ذهن و مغز انسان امروزي را به نمايش مي‌گذارد تا با مرور برخي واقعيات، حقايق پنهان آدم‌ها را آشكار كند. طراحي صحنه و فيلمبرداري و تدوين در اين قسمت بسيار به‌روز و جذاب عمل كرده و بر باورپذيري اين قسمت كمك شاياني مي‌كند. حصول دستيار هوش مصنوعي به شكل يك مدل انساني در كنار اُبژه هدف براي مرور خاطرات سوژه نكته مهمي است كه در آينده نزديك فراتر از يك دستيار هوشمند صوتي به وقوع خواهد پيوست. قلم «چارلي بروكر» از راه فناوري پيشرفته ديجيتال به جهان شخصيت اصلي ورود كرده و مخاطبش را با درامي تلخ روبه‌رو مي‌كند. يك ياد. مكاشفه‌اي مدفون كه اكنون به يادنامه‌اي بدل شده است. مجلس سوگي متفاوت كه اين‌بار با رويكردي مثبت به پايانش مي‌رسيم. مي‌توان اين قسمت را توسعه‌اي بر پيرنگ اصلي داستاني 
«San Junipero» براي قسمت چهارم از فصل سوم سريال دانست.
6- «كاوشگر يو.اس.اس.كاليستر» اسپين.آفي بر دنباله داستان «يو.اس.اس.كاليستر» است كه اولين قسمت جاه‌طلبانه از فصل چهارم سريال را رقم مي‌زد. ستارگاني چون «جس پلمونز» و «كريستين ميليوتي» با كمك طراحي خيره‌كننده صحنه و لباس و البته گريم، رنگ و بوي خاصي را به قسمت پاياني فصل هفتم سريال بخشيده‌اند. اين‌بار نيز مانند قسمت اصلي روايت كلون‌ها و همزادهاي ديجيتالي است كه در جهاني مستقل و در محدوده فضا به دنبال ماجراجويي‌هاي كاوشگرانه خود بين كرات هستند. ورود از جهان يك بازي رايانه‌اي و يك سرويسگر اينترنت شركتي بهانه‌اي مي‌شود تا رفتارهاي متفاوت همزادهاي شخصيت‌هاي روايت به كنش‌هايي متنوع دست يابند كه در جهان واقعيت امري محال به نظر مي‌رسد، گويي آزادي تعريف شده و جهان متفاوت آنان در بازي رايانه‌اي، بازتعريفي از ديگري‌هايي را در آنان محقق مي‌كند كه تا آن روز به شكلي سركوب شده در آنها مدفون بوده است. ايده اوليه (سرقت‌هاي ناشناس در كدهاي بازي) به ايده اصلي (كلون‌هاي رها شده در فضاي لايتناهي كهكشان بازي) وصل شده تا سرنوشت كلون‌ها به سرانجام مشخصي دست يابد. با مرگ يك كلون (شخصيت كارل) الگوها و رفتارهاي انساني مانند نسخه‌هاي اصلي متكثر مي‌شوند و اين نويد را به انسان‌هاي آينده مي‌دهد كه كلون‌هاي آنان نيز همان مضامين انساني را تجربه خواهند كرد، اگرچه كه ممكن است فرمول زاد و ولد انسان‌ها تغيير كرده باشد. كارگردان اين قسمت «Toby Haynes» همان كارگردان قسمت اول سريال است كه تخصصش در ساخت ژانرهاي آرمانشهري و پادآرمانشهري و علمي-تخيلي و آينده‌گرا در حوزه آنتولوژي است. تلفيق عناصر پست مدرن با جهان‌هاي موازي و آينده‌محور با كمك ديسكت‌ها يا فلاپي‌هاي قديمي، حس نوستالژي جذابي را به مخاطب سريال ديكته مي‌كند.
بر اساس سوال اصلي مطرح شده در ابتداي اين نقد، در پايان تاكيد مي‌كنم كه فصل هفتم سريال همان ايدئولوژي فصول قبلي را تكرار كرده و برحذر ماندن از جهان اينترنت و فناوري ديجيتال و هوش مصنوعي و رشد ماشينيسم را از آفت‌هاي بزرگ و چالشي بي‌پايان براي بشر امروز برشمرده است بي‌آنكه روزنه‌اي از اميد به سبب خدمات ماشيني اين ابررايانه‌ها و رُبات‌ها و كاربرد هوش ‌مصنوعي و در يك كلمه «ديجيتاليسم» در زندگي بشر را بازنمايي و آنها را تسهيلگر در امور انسان‌ها قلمداد كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون