• 1404 سه‌شنبه 14 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6109 -
  • 1404 سه‌شنبه 14 مرداد

نگرشي به حضور «آب» در هنرهاي تجسمي ايراني

حافظه خيس تصوير

حسين نوروزي

آب، در گستره تاريخ فرهنگ و هنر، تنها يك مايع حيات‌بخش نبوده؛ بلكه زبان تصوير، استعاره پاكي، بازتاب هستي و آيينه تخيل بوده است. در جهان ايراني، آب نه‌تنها سرچشمه زندگي، بلكه منشا معنا، رمز عبور از جهان مادي به اقليم خيال و دركي شهودي از هستي است. در هنرهاي تجسمي ايراني، نقش آب همواره فراتر از ماده‌اي طبيعي بوده و جنبه‌اي قدسي، مفهومي و نمادين يافته است. اين يادداشت تلاشي است براي ترسيم اين حضور پنهان اما پرشكوه؛ حضورِ آب در تصوير.
آب در اسطوره، آيين و حكمت ايراني
از كهن‌ترين اساطير ايراني تا نظام انديشه حكماي اشراقي، آب جايگاهي متعالي دارد. در اوستا، «آپام نپات» از ايزدان اصلي و نگهبان آب‌هاي پاك است. آيين‌هاي زرتشتي، غسل و تطهير با آب را همچون پلي براي اتصال انسان با جهان مينوي مي‌دانند. آب در اين سنت‌ها، نماد پاكي، تولد دوباره و واسطه‌اي براي حضور نيروهاي نيكي است. حتي در نوروز، آيين آب‌پاشي و شست‌وشوي اشيا در هفت‌سين نشان از اعتقاد به قدرت پالايشگرانه آن دارد. اين نگرش عرفاني به آب، در دوران اسلامي نيز ادامه يافت. در آثار سهروردي، آب يكي از عناصر نوراني جهان است. مولوي در مثنوي از آب به عنوان نماد معرفت و حقيقت ياد مي‌كند. آب در حكمت اسلامي، جوهر اتصال زمين و آسمان و نشانه‌اي از فطرت انساني است. اين مفاهيم همگي در نهايت خود را در تجسم‌هاي بصري، نگارگري، كاشي‌كاري، تذهيب، معماري و گرافيك ايراني نشان داده‌اند.
آب در نگارگري ايراني؛ حضور پنهان، جوشش معنا
در نگارگري ايراني، آب هميشه هست، حتي اگر ناپيدا باشد. آب جويبارهايي است كه در باغ‌ها جريان دارد، چشمه‌هايي است كه در پاي درختان مي‌جوشد و بركه‌هايي است كه بازتاب عاشق و معشوق را در دل مي‌گيرد. اگرچه نگارگري ايراني غالبا دوبعدي و فاقد پرسپكتيو غربي است، اما آب در آن همواره عمق و بُعدي فراواقعي ايجاد مي‌كند. در نگاره‌هاي شاهنامه، آب صحنه‌ساز وقايع سرنوشت‌ساز است؛ از نبرد رستم با ديو در آب تا عبور سياوش از آتش و پاكي كه با آب پيوند مي‌خورد. در خمسه نظامي، تصوير ليلي در حال وضو يا خسرو در حال عبور از پل برف‌ گرفته، همگي با حضور استعاري آب شكل گرفته‌اند. آب در اين نقاشي‌ها اغلب با خطوط منحني، رنگ‌هاي آبي لاجوردي يا فيروزه‌اي و تكرار موج‌مانند نقش مي‌بندد. تصويرش نه بازتاب طبيعت، بلكه بازتاب ذهن و حس شاعرانه هنرمند است.
كاشي و گِل و آب؛ نقشي درخشان بر ديوار تاريخ
در معماري ايراني، آب و نقش‌هاي حاصل از آن در قالب كاشي‌كاري، حوض‌سازي و نگاره‌هاي گچي، بار ديگر حضور دارند. كاشي‌هاي آبي‌رنگ مساجد، نه فقط تزيين، بلكه تجسم آبند. گنبدهاي فيروزه‌اي همان آسمان معكوسي‌اند كه از بازتاب حوض‌ها الهام گرفته‌اند. استادكاران دوره تيموري و صفوي در خلق اين معماري، آب را همچون پاره‌اي از آسمان بر زمين مي‌نشاندند.
در مدرسه چهار باغ اصفهان، حوض مركزي، گويي مركز ثقل كل فضاست. بازتاب درختان، كاشي‌هاي فيروزه‌اي و كتيبه‌ها در اين حوض، معماري را از فرم به مفهوم مي‌برد. رابطه آب با گِل و كاشي، رابطه‌اي هم‌خانواده‌ است. هر دو از دل زمينند و با حرارت و هنرمندي، به تصوير درمي‌آيند.
گرافيك ديزاين ايراني و بازخواني آب
در دوران معاصر، با ورود گرافيك ديزاين به عرصه ارتباط تصويري، حضور آب شكل ديگري يافت. ديگر با نگارگري يا كاشي سروكار نداشتيم، بلكه با پوستر، نشانه، صفحه‌آرايي و تصويرسازي مواجه شديم. با اين حال، جوهره آب همچنان در آثار گرافيست‌هاي ايراني جاري ماند.
پوسترهاي دهه ۶۰ و ۷۰ خورشيدي كه به موضوعاتي چون دفاع مقدس، كم‌آبي يا نوروز مي‌پرداختند، اغلب از آب به عنوان عنصر بصري يا استعاري بهره مي‌بردند. مثلا در پوستري از مرتضي مميز براي نمايشگاه محيط زيست، جريان باريك آبي، كل تصوير را با روايت ساده و عميقش مي‌سازد. آثار قباد شيوا، فرشيد مثقالي يا علي‌اكبر صادقي نيز سرشار از مفاهيم روان، سيال و استعاري‌اند كه به‌گونه‌اي به آب شباهت دارند. امروز نيز بسياري از گرافيك ديزاينرهاي جوان با استفاده از خطوط نرم، طيف‌هاي رنگي آبي و فرم‌هاي شناور، نوعي زبان بصري نزديك به ماهيت آب خلق مي‌كنند. گرافيك ديزاين در ايران، اگرچه وارد دوره ديجيتال شده، اما هنوز «حافظه خيس» خود را از دست نداده است.
نقاشي معاصر و حضور استعاري آب
در نقاشي معاصر ايران، آب گاهي به عنوان سوژه مستقيم و گاهي به عنوان استعاره ذهني حضور دارد. آثار آيدين آغداشلو، با آن‌ همه فروپاشي و زوال در چهره‌ها و فضاها، اغلب پشت پرده‌اي از رطوبت پنهان شده‌اند. آب در اين آثار نه آشكار، بلكه در فضاي مرطوب و رنگ‌هاي سرد حس مي‌شود. پري‌يوش گنجي، هنرمندي كه سال‌ها در فرانسه و ژاپن فعاليت كرد، از آب نه ‌فقط در مضمون، بلكه در تكنيك استفاده مي‌كند. حركات نرم قلم، بازي نور و بازتاب و طيف‌هاي آبي و سبز در نقاشي‌هاي او، چيزي از خصلت روان و بي‌مرز آب در خود دارد. در آثار نسل جوان‌تر، مانند نقاشي‌هاي الهام يزداني يا سارا رئوفي، آب در فرم‌هاي انتزاعي، لكه‌گذاري‌ها و فضاي سيال و باز ظاهر مي‌شود. اين زبان، جهاني است؛ زيرا آب هم جهاني‌ترين و هم ايراني‌ترين عنصر طبيعت  است.
آب، حافظه جمعي و تروماي شهري
آب نه‌تنها در هنر، بلكه در حافظه جمعي ما جاي دارد. خشكسالي‌هاي پي‌درپي، فرونشست زمين، مهاجرت از روستا به شهر، همگي تجربياتي زيسته‌اند كه ربط مستقيم با غياب آب دارند. هنرمندان تجسمي اين بحران‌ها را نه فقط به عنوان موضوع، بلكه به عنوان فقدان معنا بازتاب مي‌دهند. نمايشگاه‌هايي كه با موضوع «بحران آب» در ايران برگزار شده‌اند، نشان مي‌دهد كه چگونه تصوير، مي‌تواند به زبان هشدار بدل شود. چيدمان‌هايي از بطري‌هاي خالي، لوله‌هاي خشك‌ شده يا عكس‌هايي از ترك‌خوردگي خاك، همه آن چيزي‌اند كه حافظه خيس ما را به خشكي مي‌كشانند. آب ديگر در اين آثار زندگي نمي‌دهد، بلكه روايت مرگ خاموش است.
شعر، تصوير و باران؛ پيوند ادبيات و تجسم
زبان فارسي، لبريز از تصويرهاي آبي است: دلِ دريايي، اشك چون جوي، غزل چون آبشار يا نگاهي كه چون باران مي‌بارد. اين استعاره‌هاي ادبي در آثار تجسمي جايگاه ويژه‌اي يافته‌اند. بسياري از هنرمندان از شعر الهام مي‌گيرند و آب را به‌ مثابه حافظه عاطفي يك قوم به تصوير مي‌كشند.
اشعار نيما، فروغ، سهراب و اخوان، سرشار از تلميحات آبي است. در اين اشعار، آب نه فقط طبيعت كه نجات‌بخش، گواه، شاهد و مويه‌گر است. به‌ويژه در شعر سهراب سپهري، آب همان خانه اول است، اقليم دل و راهي براي بازگشت. در نقاشي‌خط‌هاي بسياري از هنرمندان معاصر، آيات قرآني با واژگان مرتبط با آب («و جعلنا من الماء كلّ شيءٍ حي») با رنگ‌هاي آبي نگاشته مي‌شود تا حس قدسي آب بر بوم نيز جاري شود.
نتيجه‌گيري: هنر، بازتابي از جوشش زندگي
آب، براي هنرمند ايراني نه يك شيء، بلكه يك ضمير است؛ نه يك موضوع، بلكه يك جوهره. از نقش‌مايه‌هاي سنتي گرفته تا تجربيات نوگرا، آب همچنان در عمق تصوير ايراني جريان دارد؛ گاهي به ‌صورت حوضي در باغ خيال، گاهي به شكل اشكي در گوشه چهره معشوق و گاهي به‌سان بركه‌اي خشكيده كه فرياد مي‌زند. در جهاني كه با بحران اقليم و خشكسالي روبه‌رو است، پرداختن به آب در هنر نه صرفا زيباشناسي، بلكه تعهد است. تصويرِ آب، ديگر فقط دلنشين نيست؛ هشداردهنده است. از همين رو است كه مي‌گوييم: 
آب، حافظه خيسِ تصوير است و هنر، آيينه‌اي است كه اين حافظه را جاودان مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون