• 1404 شنبه 18 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6112 -
  • 1404 شنبه 18 مرداد

نگاهي به موسيقي فيلم «زيبا صدايم كن»؛ به آهنگسازي كريستف رضاعي و كارگرداني رسول صدرعاملي

بازآفريني عاطفه در بستري از سادگي

صبا رادمان

موسيقي فيلم «زيبا صدايم كن» اثر كريستف رضاعي، نمونه‌اي از آهنگسازي تاليفي در سينماي امروز ايران است؛ موسيقي‌اي كه نه‌تنها نقش همراهي‌كننده دارد، بلكه يكي از اضلاع اصلي روايت محسوب مي‌شود. اين موسيقي با پرهيز از زرق‌وبرق‌هاي مرسوم و بي‌نياز از اركستراسيون اغراق‌آميز، در خدمت بازنمايي عاطفه، تنش رواني و هويت فرهنگي قرار مي‌گيرد و ساختاري مي‌سازد كه به ‌واسطه سادگي فرمال، به عمقي دروني مي‌رسد. 

 زبان موسيقايي و هويت شنيداري 
هسته موسيقايي فيلم بر تم‌هاي ساده، تكرارشونده و مينيماليستي استوار است كه در عين ظرافت فرمي، حامل بار احساسي شديدي است. اين رويكرد مينيمال در تقابل با جهان دروني شخصيت‌ها معنا پيدا مي‌كند؛ جهاني كه هم آسيب‌پذير و معلق است، هم متكي بر خاطره و نوستالژي. استفاده محوري از پيانو و سه‌تار، دو صدايي را به گوش مخاطب مي‌رساند كه از دو قلمرو معنايي متفاوت نشات مي‌گيرند: 
1- پيانو، نماد مدرنيته، لطافت و خويشتنداري عاطفي است. اجراي متفكرانه و موجز آن، اغلب به صورت آرپژهاي ساده (به معني نواختن تك‌به‌تك نت‌هاي يك آكورد به‌ جاي اجراي همزمانِ آنها) يا ملودي‌هايي با ساختار سوال و جواب، بيانگر وضعيت ذهني زيبا و همچنين پيوند ناگسستني او با جهان كودكانه و موسيقيايي‌اش است. 
2- سه‌تار، بازتابگر حافظه تاريخي و لحن سنتي است؛ ‌سازي كه بارِ نوستالژي و ريشه‌مندي را به دوش مي‌كشد و حضورش در بافت موسيقي، حس تبار و فقدان را منتقل مي‌كند. صدادهي كنترل‌ شده سه‌تار در فضاهاي داخلي، همچون پژواك حافظه‌اي خاموش است كه از دل رابطه پدر-دختر سر برمي‌آورد. 
تركيب اين دو ساز در روند داستاني، نه به ‌مثابه لايه‌اي تزئيني، بلكه به عنوان يك زبان موسيقايي مستقل، هويتي شنيداري براي فيلم مي‌سازد؛ هويتي كه آرامش، اضطراب، اميد و رهايي را بي‌كلام بيان مي‌كند. 

 ساختار دراماتيك موسيقي 
موسيقي فيلم از ساختاري پيوسته برخوردار است؛ به اين معنا كه در طول فيلم به‌ جاي برش‌هاي كوبنده يا تغييرات ناگهاني، بافت صوتي به‌ تدريج دگرگون مي‌شود و از سادگي آغازين به سمت پيچيدگي‌ روايي پيش مي‌رود. اين سير، در سه مرحله قابل تحليل است: 

1. مرحله آغازين - پيوند آرام با روايت 
در دقايق ابتدايي فيلم، موسيقي به ‌شكلي هم‌نفس با تصوير، بدون غلبه بر آن، در خدمت فضاي عاطفي اوليه قرار دارد. اينجا تم زيبا با پيانو معرفي مي‌شود؛ ساده، لطيف و با فاصله‌هاي حساب‌ شده. تكرارِ تمِ بدون تغييرات هارمونيك زياد، نوعي حس آرامش و ثبات را منتقل مي‌كند. 
2. مرحله مياني - تلاقي ملوديك  و اختلال رواني 
در ميانه فيلم، جايي كه ذهن آشفته پدر (خسرو) به‌ تدريج بر روايت چيره مي‌شود، موسيقي نيز دستخوش تغييراتي محسوس مي‌شود. استفاده از افكت‌هاي الكترونيك، ديسونانس‌هاي محاسبه ‌شده (آميزه‌اي از صداها كه كيفيتي ناپايدار دارد، ديسونانس  ناميده مي‌شود و عموما تاثيري تنش‌زا دارد)، صداهاي پردازش‌ شده و نوفه‌ و نويزهاي محيطي، جايگزين فضاي تماتيك ملايم مي‌شود. اين تغيير، نه ‌فقط واكنشي به بحران داستان، بلكه بازتاب مستقيم تحولات دروني شخصيت‌هاست. 

3. مرحله نهايي - ادغام تماتيك  و رهايي دراماتيك 
در نقطه اوج فيلم، يعني سكانس حركتي پدر و دختر در موتورسيكلت و مواجهه با بلنداي شهر، موسيقي به تعادل تماتيك بازمي‌گردد. تلفيق سه‌تار و پيانو همراه با افزايش تدريجي حجم صوتي، به نقطه‌اي از توازن و گشودگي احساسي مي‌رسد. در اين بخش، موسيقي، نقش تخليه رواني را دارد؛ گويي شخصيت‌ها - و با آنها مخاطب - از چرخه اضطراب رها مي‌شوند. 

 عملكرد روايي موسيقي 
در اين فيلم، موسيقي كاركردي فراتر از تقويت فضاي صحنه يا پر كردن سكوت دارد. موسيقي در جايگاه «راوي دوم» قرار مي‌گيرد؛ راوي‌اي كه بخش‌هاي ناگفته و ناديدني روايت را آشكار مي‌كند. زماني كه گفت‌وگوها نمي‌توانند پيچيدگي رابطه پدر و دختر را برسانند، اين موسيقي است كه خلأ بياني را پر مي‌كند. 
براي مثال در صحنه‌هايي كه زيبا تنهاست يا در لحظاتي از كشمكش دروني پدر، موسيقي بدل به صداي ضمير شخصيت‌ها مي‌شود. از اين نظر، موسيقي نه صرفا همراه، بلكه مكمل روايت است؛ مكملي كه با ظرافت و هوشمندي، مسير عاطفي داستان را تسهيل مي‌كند. 

 طراحي صوتي و ميكس 
يكي از موفقيت‌هاي برجسته اين موسيقي، كيفيت طراحي صوتي و نحوه جايگيري آن در باند صداي نهايي فيلم است. برخلاف نمونه‌هاي متداول در سينماي ايران كه موسيقي اغلب در سايه افكت‌هاي محيطي يا ديالوگ‌ها گم مي‌شود، در اين فيلم تعادلي دقيق ميان موسيقي، صدا و گفتار برقرار شده است. اين امر نشان از تعامل حرفه‌اي ميان آهنگساز، صدابردار و طراح صدا دارد.  موسيقي در فضاهاي دروني با وضوح و حجم مناسبي شنيده مي‌شود و در فضاهاي شهري يا بيروني، با انعطاف‌پذيري ديناميك و فضاسازي مناسب، نه‌تنها مزاحم گفتار نمي‌شود، بلكه به غناي صوتي كمك مي‌كند. 

 جايگاه تماتيك و حافظه شنيداري 
تم‌هاي اصلي فيلم، به‌ خصوص تم زيبا، از جمله عناصر شنيداري هستند كه به‌ راحتي در حافظه مخاطب ثبت مي‌شوند. انتخاب ساختار ساده، محدوده صوتي آشنا و پرهيز از پيچيدگي‌هاي ملوديك، باعث شده كه اين تم‌ها به‌ جاي مصرف لحظه‌اي، نقش «يادآور» را ايفا كنند. پس از پايان فيلم، اين تم‌ها همچنان در ذهن مخاطب تكرار مي‌شوند و با يادآوري موقعيت‌هاي كليدي داستان پيوند مي‌خورند؛ ويژگي‌اي كه تنها در موسيقي‌هاي ماندگار ديده مي‌شود. 

 نسبت با موسيقي فيلم ايراني 
«زيبا صدايم كن» از منظر تاريخي و ساختاري، جايگاهي قابل ‌تامل در سنت موسيقي فيلم ايران دارد. با دوري از كليشه‌هاي موسيقي سانتي‌مانتال، در عين حال از عاطفه تهي نمي‌شود. برعكس، با زباني مينيمال و صدادهي شفاف، موفق مي‌شود همزمان بر جنبه‌هاي احساسي و روانشناختي شخصيت‌ها تاكيد كند و از آنها تصويري دقيق و چندلايه ارايه دهد.  همچنين حضور پررنگ ساز ايراني سه‌تار در كنار سازهاي مدرن و الكترونيك، به نوعي «بازآفريني هويت» در فضاي سينمايي انجاميده است؛ تلفيقي كه نه‌تنها تحميلي نيست، بلكه طبيعي، شنيدني و موثر است.  با اين حال، رضاعي در مقام آهنگساز فيلم، گويي نكات مهمي را در ساخت موسيقي اين فيلم ناديده گرفته است . نكاتي كه اگرچه قرار نيست تيشه بر ريشه اثر بزند، اما در مواردي، ناكامي‌هاي شنيداري‌اي بر اثر تحميل مي‌كند .نكاتي همانند؛ 

1. استفاده مكرر از تم‌هاي تكرارشونده 
اگرچه اين رويكرد به ايجاد حافظه شنيداري كمك مي‌كند، اما در برخي لحظات ممكن است به نوعي يكنواختي بينجامد، به‌ويژه براي مخاطباني كه به موسيقي‌هاي پيچيده‌تر عادت دارند. اين رويكرد مينيمال اگرچه هوشمندانه است، اما گاهي اوقات مي‌تواند محدودكننده به نظر برسد. 

2. نقش موسيقي در صحنه‌هاي ديالوگ‌محور 
در حالي كه موسيقي در صحنه‌هاي سكوت يا تنهايي شخصيت‌ها درخشان است، در صحنه‌هاي گفت‌وگويي ممكن است حضوري كمرنگ داشته باشد. اين امر مي‌تواند به عنوان فرصتي از دست‌ رفته براي تقويت بيشتر روايت در نظر گرفته شود. 

3. امكان بسط سازبندي 
اگرچه تلفيق سه‌تار و پيانو، فضايي زيبا و شنيدني‌اي ايجاد مي‌كند، اما استفاده از سازهاي ديگر يا بسط بيشتر هارموني‌ها مي‌توانست ابعاد جديدي به موسيقي فيلم ببخشد. اين موضوعي است كه به‌ويژه در صحنه‌هاي اوج، مي‌توانست تاثير دراماتيك موسيقي را افزايش دهد. 

سخن پاياني: 
موسيقي فيلم «زيبا صدايم كن» به عنوان يكي از نمونه‌هاي قابل اعتنا در سينماي معاصر ايران، موفق به ايجاد تلفيقي متعادل و هنرمندانه ميان مولفه‌هاي موسيقايي تماتيك، طراحي صوتي حساب ‌شده و ساختار دراماتيك منسجم شده است.  اين اثر با به‌كارگيري هوشمندانه ظرفيت‌هاي ملوديك، آرايش سازبندي، ديناميك فضاي صوتي و ريتم‌شناسي عاطفي، الگويي موفق از «روايتگري موسيقايي در خدمت پيشبرد درام» را ارايه كرده است. اگرچه عدم توسعه دامنه سازبندي و تقويت حضور موسيقي در سكانس‌هاي ديالوگ‌محور، ممكن است برخي انتظارات موسيقيايي مخاطب را تامين نكند، اما در بستر سينمايي‌اي كه عموما موسيقي فيلم به جايگاه حاشيه‌اي تنزل يافته يا صرفا به نقشي تزئيني محدود مي‌شود، رضاعي با رويكردي نظام‌مند و ابداعي، اثري خلق كرده كه علاوه بر كيفيت شنيداري، از غناي معنايي، انسجام ساختاري و ماندگاري هنري برخوردار است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون