گزارشي اسنادي-پژوهشي-روزنامهنگاري ازامتيازنامه و مرمت آثار باستاني ایران در دورههاي قاجار و پهلوي
نقش «كمپاني سرقت فرانسه» دومرگان در ويراني آثار باستاني ايران
وگر بينم كه نابينا و چاهست / اگر خاموش بنشينم گناهست (سعدي)
مريم مهدوي اصل
اشاره - در زمان حاضر، كشورهاي باستاني ايران، يونان، روم، مصر، چين، هند و... درحال آگاه شدن هستند كه «هويت فرهنگي» بسيار دور از دسترس كشورهاي نوظهور اروپاي غربي است، چراكه آغاز شكلگيري «تمدن» به معناي «شهرنشيني» و شكلدادن به «هويت ملي» در درون مرزهاي جغرافياي سياسي معاصر نيز پديدهاي كاملا نوساخته ازسوي آنان است كه از بار معنايي بسيار ناچيزي در مقايسه با «هويت فرهنگي» باستاني برخوردار است. چنانچه، كشورهاي جديد اروپايي، براي رسيدن به مرحله فرهنگسازي تا در امتداد زمان، «هويت فرهنگي» آنان در ميان ساختار سياسي-اقتصادي حكومتهايشان شكل بگيرد، به چندينهزار سال زيستبومي روي كرهزمين نياز دارند كه امروزه هيچ تكنولوژي و فناوري فوقپيشرفته فيزيك كوانتومي، پزشكي كوانتومي، علوم زيستشناسي و حتي ژنتيك فوق پيشرفته معروف به «كدشكن» هم نميتواند پاسخگوي نياز فوري آنان باشد. درحقيقت، آنان چارهاي ندارند جز صبوري چندينهزار ساله تا درنهايت در جريان زيست طبيعي روي زمين، به عصر تاريخساز «هويت فرهنگي» دسترسي پيدا كنند؛ درست مانند سير تكامل تاريخ طبيعي انسانهاي مشرق زمين در كشورهاي باستاني ايران، يونان، روم، مصر، هند، چين و... اين فهم و برآورد امروزي ما را تقريبا ميتوان درحدود يكصدسال تحقيقات آزمايشگاهي، ميداني و كتابخانهاي آنان مورد بررسي و كاوش قرارداد كه امروزه نه در قالب نظريهپردازيهاي علمي، بلكه در دنيايي كه ديگر طرح نظريهپردازي براي آنان امكانپذير نيست، همچنان در حال انتشار جهاني است. برهمين اساس، ما امروز در روزنامه اعتماد طرح جديدي را باز ميكنيم كه اگر روسيهتزاري و انگلستان براي دستاندازي و سلطه بر دو جاده ابريشم خاكي و دريايي در مشرق زمين، مبادرت به تجزيه جغرافياي تاريخي ايران باستان كردند تا نظريه جغرافياي سياسي شكل بگيرد، پادشاهي فرانسه با گرفتن امتيازنامه «درباب امتياز و انحصار انكشاف آثار قديمه در ممالك محروسه ايران» از ناصرالدين شاه قاجار تلاش كرد در تجزيه، انهدام، ويراني و از بين بردن متن و محتواي جغرافياي تاريخ فرهنگي ايران باستان، نقش كليدي را تا به امروز داشته باشد. نقشي كه نه تنها باعث شده بخش گستردهاي از حافظه تاريخي و فرهنگي ايران و ايرانيان از كشور پاك شود، بلكه تا پيش از حضور استعمار ضدفرهنگي فرانسه در ايران، ما هرگز تجزيه و از همپاشيدگي هويت فرهنگي حتي در دوره تسلط اقوام بيابانگرد مغول در ايران را تجربه نكردهايم. بنابراين، فكر ميكنيم اين سخن نامعقول كه مغولها هنگام حمله به ايران، تمامي امپراتوري خوارزمشاهيان را ويران و تبديل به خاك كرده بودند، فقط تبليغاتي است ازسوي آنان و در جهت تحريف تاريخ ايران كه نياز به مطالعه و پژوهش به روش تحقيق ايراني دارد، چراكه حضور آثار باستاني ايران تا زمان قاجار خود گوياي حقيقتي ديگر است. ضمناينكه، كشورهاي نوظهور اروپاي غربي، آگاهانه ما را در عصر بيخبري از «خود» به معناي «هويت ايراني» نگاه داشتهاند تا نكند روزي قصر نوساز جهان اول آنان كه فقط داراي بار«هويت ملي» در مرزهاي محدود جغرافياي سياسي است، با شك و ترديد، دچار لغزش و سستي شده و درنهايت دچار تركهاي علمي شده و فرو ريزد، چراكه واژه «جهان سوم» نيز فقط تحقيري تبليغاتي ازسوي آنان بيش نبوده و در واقعيت اصلا وجود خارجي نداشته و ندارد. بنابراين، همه ما ايرانيان ميتوانيم در گستره نامحدود جغرافياي فرهنگي ايران باستان «تا ريشه درآب است، اميد ثمري هست»، ازطريق خردجمعي بههمپيوستگي، آرامآرام و بدون شتاب، به درمان ريشهاي اين رنجهاي پديده آمده توسط تهاجم چندجانبهگرايي اروپاي غربي نوظهور پرداخته و با آينده روشن «يگانگي فرهنگي» به جريان طبيعي خود برگرديم. اين است همه حقيقت و وحشت تمدن غرب از احياشدن فرهنگ و تجارت امپراتوري ايران باستان كه البته ميتوان از آن به عنوان «پاشنه آشيل» غرب يا به قول ما ايرانيها «چشم اسفنديار» نام برد.
امتيازنامه حفريات ايران ۱۳۱۲ق.
پس از انعقاد عهدنامههاي «گلستان۱۲۲۸ ق. و تركمنچاي ۱۲۴۳ق.» درعصر فتحعليشاه قاجار، ميتوان گفت كه عصر ناصرالدين شاه قاجار به عصر «امتيازنامههاي» اقتصادي و سياسي بين ايران با انگليس و روسيه تزاري و همچنين امتيازنامه حفريات يا آثار باستاني بين ايران با فرانسه معروف است. بنابراين، براساس كتابچه اسناد حكومتي دوره ناصرالدين شاه قاجار كه به قلم سيد جعفرخان مشيرالدوله در تاريخ ۱۲۷۲ ه.ق به نگارش درآمده، در بخش نخست كه به طرز حكومت و تشكيلات دربار و وزارتخانهها و ادارات دولتي و وظايف آنها و... پرداخته، درخصوص يكي از وظايف وزارت «علوم و معارف عموميه» نوشته شده است: «... و اگر موزهخانه و كتابخانه و مريضخانه عمومي در ايران قرارگيرد اينها بايد بوزير علوم سپرده شود و همچنين انكشاف چيزهاي قديم بايد در تحت نظارت وزير علوم باشد و امتحان كردن معلمين مكاتب در عهده وزارت علوم است.» اين درحالي است كه طبق گزارش يكشنبه ۲۲تير۱۴۰۴ روزنامه اعتماد با تيتر «رازگشايي هويت سري مخبرالدوله جاسوس انگليس و پايهگذار شنود تلگراف ايران» كه معتمدترين وزير علوم، معادن و تلگراف ناصرالدين شاه قاجار بود و طبق اسناد تاريخي انگليس، ناصرالدين شاه هرگز پي به خيانت او نبرد، متاسفانه برخلاف سالهاي ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۲ كه به اسناد ديپلماسي سياستخارجي دارالخلافه ناصرالدينشاه دسترسي داشتم و از سال ۱۴۰۲ تاكنون موانع و محدوديتهاي جاري براي ادامه پژوهشهاي روزنامهنگاريام در اين وزارتخانه برطرف نشده، بنابراين، امروز نميتوانيم براي تكميل اين گزارش اسنادي-پژوهشي و روزنامهنگاري، به بررسي و مطالعه دقيقتر اسناد مورد نياز دسترسي پيدا كنيم تا به خيانتهاي انجام شده از سوي خوديها در اين دوره تاريخي بپردازيم. ازهمينروي، امروز فقط به ارايه اين طرح بسنده ميكنيم تا آينده را چه پيشآيد.
برهمين اساس، در برگي ديگر از اسناد وزارت امورخارجه دارالخلافه ناصرالدين شاه قاجار، با سربرگ «وزارت معارف و اوقاف»، متني درخصوص «سواد قرارنامه راجع بحفريات» بتاريخ ۱۶ ذيقعهده ۱۳۱۲ مطابق ۱۲ مه سنه ۱۸۹۵ را بين مقامات سياسي ايران و فرانسه مشاهده ميكنيم كه عنوان آن عبارت است از: «درباب امتياز و انحصار انكشاف آثار قديمه در ممالك محروسه ايران» كه در دوبرگ و هشت فصل تنظيم و تدوين شده است. اهميت اين سند در اين موضوع نهفته است كه خانبابا بياني در كتاب «پنجاه سال تاريخ ناصري» و در بخش توقعات دولت فرانسه، اينچنين درباره تقاضاي اجازه حفريات در شوش براي هيات اكتشافي مادام ديولافوا، باستانشناس فرانسوي كه پيش از دومرگان به ايران آمد، نوشته است: «مذاكره انعقاد قرارداد قطعي ۱۹۰۰ ميلادي (۱۳۱۸ه.ق) يعني زمان سلطنت مظفرالدين شاه به طول انجاميد تااينكه دراين سال طبق شرايطي (كه متاسفانه متن آن را در اختيار ندارم)، ازجمله دو شرطي كه در نامهها و يادداشتهاي متبادلي بين دولتين ايران و فرانسه مذكور است: منع از نبش قبور، و واگذاري اشياء و طلا و نقره به دولت ايران براي مدتي به امضاء رسيد. اين قرارداد در تاريخ ۱۸ اكتبر ۱۹۲۷ (۲۵ مهرماه ۱۳۰۶شمسي) از طرف دولت ايران ملغي گرديد و قرارداد جديدي به امضاء رسيد كه به دولت فرانسه اجازه داده شد طبق شرايط آن به حفريات خود ادامه دهد... »
اكنون ما در اينجا به محتواي متن سند باستانشناسي كه خانبابا بياني آن را در اختيار نداشته، با تيتر «درباب امتياز و انحصار انكشاف آثار قديمه در ممالك محروسه ايران ۱۳۱۲ق.» ميپردازيم كه نه در دوره مظفرالدين شاه بلكه در عصر ناصرالدين شاه قاجار به نگارش درآمده و اكنون در آرشيو دارالخلافه ناصري در اداره اسناد وزارت امور خارجه نگهداري ميشود. متن آن بدين شرح است: « فصل اول- نظر باتحاد قديمي و دوستي خالصيكه خوشبختانه از ساليان دراز فيمابين دولتين ذيشوكتين ايران و فرانسه موجود است سركار بندگان اعليحضرت قدر قدرت اقدس همايون شاهنشاهي كل ممالك محروسه ايران دامسلطانه اعطا ميفرمايند بدولت فرانسه امتياز انحصار انكشاف آثارعتيقه را در تمام خاك ايران فصل دويم- از اين امتياز نامه خارج است تمام اماكن مقدسه مشرفه از قبيل مساجد و مقابر و دانشمندان فرانسه كه مباشر اعمال حفريه خواهند بود تمام عادات و رسوم و آداب مملكتي را كاملاً محترم و مرعي خواهند داشت فصل سوم- تمام مخارج از هرجهه بعهده دولت فرانسه خواهد بود دولت عليه ايران بهيچوجه منالوجوه مشاركتي در مخارج نخواهد داشت فصل چهارم- در هر موقعيكه از طرف دولت جمهوريه فرانسه بهكارگذاران دولت عليه ايران اطلاع داده شود كه در فلان نقطه معين بناي حفر و انكشاف دارند دولت عليه يك نفر مامور داناي قابلي معين ميفرمايد كه در تسهيل مهمات آنها همراهي اهتمام كند و احترامات لازمه بدانشمندان فرانسه بعمل آورده مراقب و مواظب باشد كه شرايط مقرره در امتياز از طرفين مرعي و مستحكم بماند و همينطور چون سفارت فرانسه ميخواهد مسووليت كامل داشته باشد در برابر دولت عليه ايران از امورات دانشمندان فرانسه يك نفر از اجزاي سفارت فرانسه را مامور خواهند نمود تا در نقاطي كه مشغول انكشاف باشند حاضر باشد و از هرچيز مراقبت كامل بعمل بياورد فصل پنجم- حكومت فرانسه وعده ميدهد كه نگذارد مامورين او هيچطور حالتي از چگونگي خود را طبع و انتشار نمايند بدون اينكه اين طبع و انتشار از طرف دولتين فرانسه و ايران ماذون و مجاز باشند فصل ششم- اشياء نفيسه از قبيل طلا و نقره يا جواهر اگر پيدا شود ملك مخصوص دولت عليه ايران خواهد بود ولي چون مامورين فرانسه در انكشاف آن زحمت كشيدهاند اگر بخواهند خريداري نمايند دولت ايران نصفه آن را قيمت عادله بآنها خواهد فروخت و نصف ديگر را هم در صورتيكه دولت عليه خواسته باشد بفروشد دولت فرانسه مقدم خواهد بود فصل هفتم- از حجاري و مجسمه و خطوط هرچه يافت شود ميتوانند نقشه و قالب آن را بردارند و آنچه پيدا شود نصف آن مال دولت فرانسه خواهد بود فصل هشتم- در برابر اين التفات مخصوص ملوكانه در دولت قويشوكت اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاهي دامسلطنه نسبت بخواهش دولت فرانسه [ناخوانا] دولت فرانسه دههزارتومان بحضور مبارك بندگان اعليحضرت اقدس معظمله تقديم خواهد نمود -در طهران در دو نسخه نوشته و مبادله شد بتاريخ ۱۶ذيقعده ۱۳۱۲مطابق ۱۲ماه مه ۱۸۹۵ميلادي ملاحظه شد- محل صحه همايوني قرارنامه دولتي موشح بامضاي دستخط همايون است- محل مهر و امضاي صدراعظم محل مهر و امضاي وزير مختار فرانسه ... »
دومرگان؛ سارق آثار باستاني شوش
اكنون، براساس متن اين سند مشاهده ميشود كه در برگي ديگر از اسناد ديپلماسي دارالخلافه ناصرالدين شاه در اداره اسناد وزارت امورخارجه، درخصوص رفتارهاي غيرحرفهاي و غيراخلاقي دومرگان فرانسوي كه خلاف اين امتيازنامه است، به تاريخ مورخه ۱۴شهر محرمالحرام ۱۳۱۷ نوشته شده است: «سابقاً شرحي از عمليات مسيو دومرگان صاحب امتياز كشفيات شهرشوش كه بقول فرنگيها (كمپاني سرقت فرانسه) ياد كرده ميشود عرض كرده بود از قرار اطلاعاتي كه تازه رسيده است در شهرشوش تپه بلندي بوده در بالاي آن تپه قلعه آجري بنا مينمايند قلعه مدور است و در آن بيست و چهار اطاق بزرگ ساختهاند و در دور اطاقها دالاني بهطور غلام گردش ساختهاند كه راه ممر و مدخل اطاقها از آن دالان است و در ديوار بيروني آن همهجا سوراخها و [مزقلها] به بيرون گذاشته شده ارتفاع اين تپه با آن قلعه سيوپنج ذرع است و در وسط صحن اين قلعه چهارپايه محكمي ساخته و مثل برج ايفل طاقي بروي چهارپايه زده بالاي طاق را مناره بلندي مشغولند ميسازند كه قابل گذاشتن توپهاي بزرگ در بالاي آن خواهد بود و شهرشوش را كه حفريات مينمايند ابتدا كوچه حفر مينمايند بعد دو ديواري بالا آورده روي آن را ضربي آجري ميزنند كه تمام آنچه را حفر كردهاند دالانهاي وسيع طولاني كج و آجري ميسازند كه كلاً انبارهاي محكمي است و هر روزه سههزار عمله استمرار و مشغول كار است و آنچه حمل و نقل ميكنند و ميآورند در گمرگ پرس و سئوال و تعرض نميشود اسلحه و آلات ناريه بيمزاحمت ميآورند امتيازي كه بآنها داده شده است فقط كشفيات است معلوم نيست اين بناها و اين تاسيسها براي چيست در نظر انور اولياي دولت ابد مدت مساله اقدامات فرنگيها در دستاندازي بممالك مقصوده خودشان بخوبي واضح است و سوءنتايج و ندامت عاقبت اين اقدامات دلخواهانه كه در شوش مينمايند بهيچوجه پوشيده نيست همينكه خارج از مدلول امتياز خود يا بهكاري كه مضر براي دولت عليه ايران است اقدامي كردهاند اولياي دولت ابد مدت حق دارند اين امتياز را [منسوخ] فرموده دولت عليه را از نتايج مشهوده آن مستخلص فرمايند... »
برهمين پايه، در برگي ديگر از اسناد دارالخلافه ناصرالدين شاه قاجار در اداره اسناد وزارت امورخارجه نوشته شده است: «۱۹۰۰ [۱۳۱۸ ق.] پنج ماه او فرانسوي -پاريس- حضرت مستطاب اشرف آقاي صداراعظم- اين جانب وزير مختار فرانسه بواسطه حكم موسيو دِلكاسِه وزير امورجاريه [خارجه] فرانسه مفتخر است كه اين پاكت را به حضرت اشرف برساند و خواهش از ايشان نمايد كه مطلع از اين قرارنامه كه تعلق به عتيقهجويي در مملكت ايران است باشد و الحال موسيو مُرگان در آنجا مشغول تجسس كردن است جناب موسيو دلكاسه وزيرامورخارجه ميل دارند كه هرگاه شخصاً شرفياب شوند حضوراً به عرض سركار ميرسانند و ترجمه ايراني قرارنامه قسمي است كه حضرت اشرف شخصاً ملاحظه نمايند كه قبل از ملاقات موسيو دلكاسه مطلع باشند... » لازم به ذكر است، درحالي كه ما هم در روزنامه اعتماد به متن مذاكره قطعي سال ۱۹۰۰م. (۱۳۱۸ق.) دسترسي نداريم، اما در چندين برگ از اسناد دارالخلافه ناصرالدين شاه درسال ۱۳۱۷ ق. نامههايي درباب شكايت از رفتارهاي مبهم موسيو دومرگان باستانشناس فرانسوي به هنگام كار در شوش مشاهده ميشود كه براي مقامات ايراني ايجاد سوءظن كرده كه برخلاف فصل چهارم «سواد قرارنامه راجع بحفريات» بتاريخ ۱۶ ذيقعده ۱۳۱۲ بوده است.
ورود ديرهنگام باستانشناسان ايتاليايي
با تغييرات فضاي بينالمللي و رسيدن امتداد زمان به آغاز خط تاريخي جنگ جهاني دوم، درميان اسناد ديپلماسي «اداره اطلاعات و مطبوعات و ترجمه» وزارت امورخارجه حكومت پهلوي اول به تاريخ ۲۲/10/1319 مشاهده ميشود كه يحيي محسني در بخشي از چهار برگ سند كه آن را از روي «پوپولو ويتاليا» بتاريخ ۱۳ نوامبر ۱۹۴۰ ترجمه كرده، نوشته است: «اعزام باستانشناسان بايران از طرف دانشگاه ميلان برياست پرفسور وُگليانو -پس از هفت سال كه باستانشناسان ما در كشور مصر مشغول كار و كاوش بودند اكنون كه نزديك است ثمرهيي نيكويي از عمليات خود بردارند بواسطه بروز جنگ از ادامه كارهاي خود ممنوع گرديدهاند. اينان درنظر داشتند بعدها در محل وپلوزيو، به تفحصات بپردازند اين محل جايي است كه جنگ معروفي در آنجا واقع شد كه درنتيجه آن سلسله فراعنه منقرض و تسلط ايرانيها بر كشور مصر استقرار يافته است... درعوض كشور مصر دانشگاه ميلان هياتي بايران خواهد فرستاد... ايتاليا تاكنون در كشور ايران تفحصاتي ننموده ولي يكنفر ايتاليايي اهل ميلان بنام (سوناره دو ويلا) به حساب انستيتوي شرقي نيويورك دراين كشور كاوشهايي نموده و كارهاي خود را در ۵جلد بزرگ انتشار داده است... »
دردنامهاي از درمان تختجمشيد
همچنين، چندسال بعد، جوزپه توچي، رييس موسسه ايتاليايي شرق ميانه و دور (ايزمئو)، مركز بررسي و كاوش باستانشناسي در آسيا و مركز مرمت، در بخش «ديباچه» كتاب «بررسي و مرمت در تخت جمشيد و ديگر اماكن باستاني فارس» كه كارهاي مرمت در سال ۱۹۶۴ (۱۳۴۳ش.) با همكاري و تحت حمايت مديريت كل همكاريهاي فرهنگي علمي و فني وزارت امورخارجه ايتاليا آغاز و انجام پذيرفته و نتايج تحقيقات نيز درسال ۱۹۷۲ (۱۳۵۱ش.) در كتاب حاضر منتشر شده، نوشته است: «دراينجا بايد بيشتر تاكيد و اهميت را متوجه وضع تخت جمشيد سازم، چه كار مرمت و نيز مطالعات مربوط به آن بزرگترين دشواري را در برداشته است. درحقيقت اينكار هنگامي بعهده گرفته شد كه از ختم فعاليت حفاري ديري سپري شده بود. در نتيجه زياد مواد و مصالح مورد مطالعه آنچنان دستخوش جابهجاشدگي، ويراني و مصرفهاي ناموجه گرديده بود كه ديگر ارتباط آنها با متن اصلي و باستاني ازميان رفته بود. تمام اين مصرفهاي نابجا ما را بر آن ميدارد كه به تاكيد و اهميت اين اصل بپردازيم كه به موجب آن بايد كار مرمت و كار حفاري، تا آنجا كه هر دو وجوه مختلف يككار را نشان ميدهد، بهطور انفكاكناپذيري، چه از نظر اجرا و چه از نظر بعهدهگيرندگان كار بهم بستگي داشته باشد. دراين مورد چون ما اجباراً با وضع مايوسكننده بينابيني مواجه بوديم منتهاي كوشش به كار رفت تا با اتخاذ روشي دقيق و احتياط آميز، تاسرحد امكان به درمان كار بپردازيم.»
آثار باستاني ايران در صندوقهاي فرانسه
برهمينپايه، احمد اقتداري نيز در كتاب «از درياي پارس تا درياي چين» كه در سال ۱۳۴۶ منتشر شده، نوشته است: «... در موزه لوور شهر پاريس گنجينههايي از آثار هنري و باستاني ايران وجود دارد كه از زمان مادام ديولافوا و شوهرش مهندس ديولافوا تا ادوار بعد همچنان در زيرزمينها و صندوقها نگهداري ميشوند و فرصت مطالعه و مداقه در آنها به دست اهل فن نيامده است... ولي شايد تعداد كساني كه بعض اشياء ايراني موزه لوور را از جهت ريشهشناسي نقش و نگارها و علوم نجومي و اعتقادات آدميان و تفكرات فلسفي و اساطيري توام با ذوق هنري و نگارگري و افسانهپردازي و تنظيم روابط اجتماعي و چگونگي اعتقادات اقوام آدمي به مار و اسب و باز و باد و... مطالعه كرده باشند، از شماره انگشتان حتي يك دست هم تجاوز نكند. در موزههاي ساير كشورها نيز به غلط بعضي اشياء و آثار ايراني را حتي به ملل و اقوام غيرايراني ثبت دادهاند. درهيچ كشوري مطالعه دقيق از جهت شناسايي دقيق علمي برمبناي زبانشناسي در لهجهها و زبانهاي اقوام و قبايل آن به جهت تعيين لغات و كلمات و [مصطلحاتي] كه منشأ تمدن ايراني دارند صورت نگرفته است. سبك ساختمان و معماري معبدسازي و گنبدسازي كه منشأ ايراني آن مورد اتفاق نظر و قبولاكثر متخصصينفن[متخصصينفن] باستانشناسي و معماري است به طرز علمي و مستند نه تنها در كشورهاي دوردست آسياي جنوب شرقي بلكه در كشورهاي همسايه ايران هم مورد مطالعه دقيق قرار نگرفتهاند.»
٭روزنامهنگار پژوهشگر
منبع: كتابخانههاي شماره يك
و ايرانشناسي مجلس