ادامه از صفحه اول
نگاهي به ايران قبل و پس از جنگ
بحرانهايي كه قابل ارثگذاري براي دولتهاي آينده نبوده و نيستند و حين مواجهه با آنها، بايد حتيالمقدور شناسايي، مهار و پشت سر گذاشته شوند. در داخل هم موانع كندكنندهاي براي عملياتي كردن راهكارهاي دولت وجود داشت، به گونهاي كه بعضا موجب فرصتسوزيهاي سخت جبران، شد. فيالمثل ماهها تلاش دولت براي اقناع همه جناحهاي سياسي جهت تسريع آغاز مذاكرات و توافق همهجانبه با دولت دموكرات بايدن، زماني به نتيجه رسيد كه ديگر نمايندگان دولت ترامپ آنسوي ميز، رودرروي ديپلماتهاي كشورمان نشسته بودند ...بگذريم! در طول پاييز و زمستان، ناترازيها چنان اوج گرفت كه بارها شاهد تعطيليهاي پياپي بوديم. اين تعطيليهاي اغلب اجتنابناپذير توان برنامهريزي نه فقط بلندمدت بلكه ميانمدت را از توانمندترين دولتها سلب ميكند، اما دولت چهاردهم بيآنكه نارضايتي ناشي از نارساييها و كمبودهاي ملموس سر باز كند با تمام توان كوشيد به هر ترتيب و هوشمندانه بر شرايط جاري مسلط شده و كشور را اگر نه به شكل ايدهآل اما حتيالمقدور مناسب اداره و از بروز ابربحرانهاي عيان پيشگيري كند. اين طي طريق جانفرسا ادامه داشت تا ساعت صفر فرا رسيد و دو روز قبل از دورِ تازه مذاكرات، ميهنمان مورد حمله نظامي دشمن قرار گرفت. حملهاي چندوجهي و پيچيده كه درنهايت، پاي بزرگترين قدرت نظامي جهان هم بدان كشيده شد. در خاورميانه كشورهاي بزرگي همچون مصر به همراه متحدان منطقهاي و با حمايت تمامقد بلوك شرق بعضا حداكثر شش روز در برابر همين دشمن، تاب آورده، عاقبت پرچم سفيد برافراشتند! اما در ايران شاهد حماسهاي باشكوه بوديم كه هنوز به همه ابعاد آن پرداخته نشده است. حمله دشمن موجب از هم گسيختگي شيرازه انسجام اجتماعي نشد، بلكه شاهد همگرايي بيش از پيش دولت و ملت بوديم. در شرايطي كه در شهرهاي دشمن متخاصم، زندگي از ريل عادي و جاري خارج و نفس مردمِ هراسان در پناهگاهها به شماره افتاده بود در ايران، هيجان ناشي از هراس، در جامعه به چشم نميخورد. خدماترساني دولت، حتي روانتر از قبل و بعد از جنگ ادامه يافت كه بايد به عنوان يك دستاورد در كارنامه دولت چهاردهم ثبت شود، زيرا شناخت، احاطه و درنهايت مهار بحران، آنهم توسط دولتي كه اساسا بر بستر بحرانهاي ناشي از شهادت رييسجمهور و همراهان تا انواع مشكلات در حوزههاي مختلفِ بهجا مانده از گذشته، شكل گرفته بود خود، فراز برجستهاي از عملكرد ده ماهه دولت پزشكيان به شمار ميرود. درك بالا و شعور سياسي جامعه بار ديگر محك خورد البته ملت ايران در درازاي تاريخ نشان دادند سرنوشت ميهنمان يا سيمرغگونه رقم ميخورد يا همچون ققنوسي است كه از دل خاكسترش، شكوهمندتر از قبل برخواهد خاست. بنابراين اگر دولت چهاردهم را، دولت مهار بحران بناميم، اغراق نكردهايم. از قديم گفتهاند عدو شود سبب خير آنچه خدا خواهد، حال كه اين دولت، با شناخت بحرانهاي هر روزه و با حمايت و درايت رهبري و اركان عالي نظام، تا اين لحظه، موفق به مهار بحرانها شده است و در اين گرداب بلا، نه تنها انسجام اجتماعي دچار پاشيدگي نشده، برعكس در بالاترين سطح قرار دارد، بنابراين ملت ايران و كليت نظام مقدس با اعتماد بيش از پيش به طبيب متواضعِ پركار اما كمگو و همكاران و يارانش شرايطي را فراهم سازند تا همانطور كه بحرانهاي خلقالساعه دشمن ساخته را شناخته و تا اين لحظه موفق به مهارشان شده است، به ياري خدا و با تدبير و هوشمندي، بحرانهاي اساسي كشور را در فضاي وفاقي فراتر از قبل، نه فقط مهار، بلكه براي هميشه حل و فصل كند تا مردم ميهن عزيزمان، پس از دههها مضيقه و دست به گريبان بودن با «دشوار زندگي» خود را در «اوج قلهها» ببينند.
لاريجاني؛ ترميم گسست رسانه و امنيت ملي
به رويكردي تازه و موثر روي آورد؛ رويكردي كه امنيت را در گفتوگو، مشاركت و آگاهي جمعي جستوجو ميكند.
به گمانم، يكي از مهمترين توصيههايي كه ميتوان به علي لاريجاني در آغاز اين مسووليت خطير داشت، بازانديشي در رويكرد رسانهاي شعام است. تجربه نشان داده كه سياستهاي سلبي، به افزايش امنيت كمك نميكنند، بلكه خود، بسترهاي التهاب بيشتر را فراهم ميسازد. در جهان شفاف، اطلاعات راه خود را پيدا ميكند، مهم آن است كه در اين ميان، روايت رسمي چقدر معتبر، عقلپسند و اقناعكننده است. امروز مردم، بهويژه نسل جوان، به انبوهي از منابع خبري – از شبكههاي اجتماعي تا رسانههاي فرامرزي – به راحتي دسترسي دارند. سياست انكار، حذف يا بياعتنايي به ديدگاههاي رقيب، كارآمد نيست بلكه در شرايط ضعف رسانهاي داخلي، ميتواند به تقويت صداي دشمنان نظام بينجامد. عملكرد رسانهاي كه بر سكوت، نديدن و نشنيدن مبتني باشد، حتي در زمان قدرت هم محل بحث است، چه رسد به امروز كه ساخت رسمي روايتسازي، دچار تزلزل، و از زبانِ مردم دور شده است.
نكته دوم، رويكرد امنيتي مبتني بر شكافسازي است. سياستهاي رسانهاي كه در پي انشقاق ملياند – يعني يك گروه خاص را نماينده تام كشور ميدانند و ساير اقشار را يا حذف يا تحقير ميكنند – در نهايت جامعهاي چندپاره و نگران پديد ميآورند. در برابر اين، ميتوان از رسانه به عنوان پلي براي گفتوگو ميان گرايشهاي مختلف جامعه بهره گرفت و رسانه را ابزار وحدت ملي، نه ابزاري براي تقابل فرهنگي و سياسي ساخت. نكته سوم، پذيرش اين حقيقت است كه همه گروههاي اجتماعي، حتي آنان كه منتقد ساختار رسمياند، ميتوانند در يك چتر ملي، مشاركت داشته باشند. امنيت پايدار زماني حاصل ميشود كه همه احساس تعلق كنند و تعلق، از دل گفتوگو ميرويد، نه تقابل.
رسانه اگر نتواند نقد كند، جامعه به خشم پناه ميبرد. اگر رسانهها اجازه نداشته باشند كه فساد، ناكارآمدي و خطاي مسوولان را افشا كنند، افكارعمومي دير يا زود به كل ساختار بدبين خواهد شد. مبارزه با ناتواني، فساد و ناكارآمدي، تنها در سايه رسانههاي آزاد و مستقل ممكن است.
شعام در دوره تازه، بهجاي سياستهاي محدودكننده، دستورالعملهاي غيرشفاف و ناديدهانگاري رسانهها مسير متفاوتي در پيش گيرد؛ مسيري كه از دل اعتماد به رسانه، گفتوگو با جامعه و تقويت سرمايه اجتماعي ميگذرد. آقاي لاريجاني در جايگاه جديد خود ميتواند آغازگر اين تغيير باشد؛ تغييري كه شعام را به نهاد پشتيبان شفافيت، نقدپذيري و مشاركت ملي بدل ميكند. بهجاي محافظت از سكوت، ميتوان پاسدار حقيقت بود. بهجاي هراس از رسانه، ميتوان آن را نخستين حلقه پيشگيرانه در مديريت بحرانها دانست. ما هنوز فرصت داريم، به جاي انباشت محدوديت، سرمايهگذاري بر اعتماد را آغازكنيم. اگر شوراي عالي امنيت ملي، رسانههاي مستقل و مسوول را شريك راهبردي حكمراني بداند، گام بزرگي در مسير بازسازي اعتماد اجتماعي برداشته خواهد شد. علي لاريجاني ميتواند اين مسير را هموار كند؛ با نگاهي كه مبتني بر شنيدن، فهميدن و به رسميت شناختن صداهاي گوناگون باشد. آيندهاي آرامتر، امنتر و پايدارتر در گروي همين تصميمهاي ساده اما بنيادين است.