گفتوگوي ملوديك ميان دو جهان موسيقايي
من، جين ژانگ، رهبر اركستر سمفوني نيووستمينستر، همواره به اين باور داشتهام كه موسيقي ميتواند پلي ميان فرهنگها بسازد. اما زماني كه اجراي «ديدار شرق و غرب» را با اثري از استاد كامبيز روشنروان تجربه كردم، معناي واقعي اين جمله را لمس كردم. اين قطعه با دقت و ظرافتي مثالزدني نوشته شده بود؛ هر جمله، هر هارموني و هر رنگآميزي صوتي، از پيش طراحي شده و جاي هيچ بداههنوازي باقي نگذاشته بود. همين انسجام، اجراي اثر را به تجربهاي بينقص و منظم تبديل كرد.
تركيب اركستر كامل سمفونيك با سازها و آواز ايراني، هويتي ويژه به اين كنسرت بخشيده بود. حضور خواننده ايراني با آن بيان و حس منحصربهفرد و صداي سازهايي چون سنتور، كمانچه، عود، تار، تنبك، دف و دايره در كنار ويولنها، باديها و پركاشنهاي غربي، فضايي آفريد كه هم ريشه در سنت داشت و هم گسترهاي جهاني پيدا ميكرد. براي من، شنيدن گفتوگوي ملوديك ميان اين دو جهان موسيقايي، مانند تماشاي ديدار دو دوست قديمي بود كه هر چند زبان مادريشان متفاوت است، اما به خوبي يكديگر را ميفهمند.
چالش اصلي در اين پروژه، ايجاد تعادل صوتي ميان سازهاي ايراني و حجم پرقدرت اركستر سمفونيك بود. در اركستراسيون، استاد روشنروان با مهارت، فضاي كافي براي شنيده شدن سازهاي ايراني ايجاد كرده بود، بيآنكه انسجام و قدرت كلي اركستر كاهش يابد. اين ظرافت باعث شد هر ساز هويت خود را حفظ كند و در عين حال بخشي از يك بافت بزرگتر باشد.
واكنش تماشاگران شگفتانگيز بود. ديدم كه چگونه شنوندگان غيرايراني با كنجكاوي و تحسين به ملوديها و فواصل شرقي گوش ميسپارند و ايرانيان حاضر در سالن با غرور و هيجان، آشناترين نغمههاي سرزمين خود را در قالبي تازه تجربه ميكنند.
«ديدار شرق و غرب» براي من تنها يك كنسرت نبود، بلكه گواهي بود بر اين حقيقت كه موسيقي، مرز نميشناسد. وقتي دو فرهنگ در فضايي هنري با احترام و عشق به هم ميرسند، نتيجه اثري است كه هم گوش را مينوازد و هم دل را.