شرايط حساس كنوني
غزل لطفي
هميشه ترس از موضوع يا اتفاقي از خود آن موضوع يا اتفاق، بزرگتر است. مثلا براي من، سالهاي سال، آزمايش، پيگيريهاي پاراكلينيكي و چكاپ بسيار ترسناك بود حتي مطالب حولوحوش بيماريهاي بدخيم يا شيميدرماني را نميخواندم، اما پس از ابتلا به كارسينوم سروز پاپيلاري درجه پايين، هر هفته بايد تعداد زيادي آزمايش ميدادم و در ادامه هم امآرآي و سيتياسكن و پاتولوژي بود كه پشت هم زمان انجامش ميرسيد و پس از آن، انتظار براي آماده شدن نتيجه هر كدام، خودش پروسهاي استرسزاتر را به وجود ميآورد كه همه را طي كردم. روزهاي اولي كه بيمار شده بودم، جواب آزمايشهايم همه از يك بدخيمي بزرگ خبر ميداد كه امآرآي هم آن را تاييد ميكرد و ترس تمام جانم را گرفته بود. در واقع ترس از بيمار شدن را آنقدر بزرگ كردم كه هم بيمار شدم و هم ترسم از خود بيماريام، بزرگتر شد. اما امروز كه از آن روزها عبور كردهام اگر يكبار ديگر به گذشته برگردم حتما چكاپهاي پزشكي را به موقع انجام ميدهم و مطمئن هستم از هر بيماري در هر سطحي وقتي كه زودتر مطلع شويم، حتما سريعتر و موثرتر درمان ميشويم. ترس از جراحي و بيهوشي هم يكي از ترسهايي است كه تقريبا فراگير است. من هم چون تابه حال تجربهاي در اين زمينه نداشتم (به لطف پيشرفتهاي علم پزشكي براي سزارين هم بيهوش نشدم و روند آن هم بسيار كوتاه بود)، از جراحي و بيهوشي و مخصوصا ناتواني بعد از جراحي و دوران نقاهت ميترسيدم، اما چارهاي نبود. پس از اتمام جلسات شيميدرماني، نوبت به جراحي رسيد. پنهان نميكنم كه هر راهي كه بلد بودم را رفتم تا جراحي را به تعويق بيندازم يا اصلا انجام ندهم، اما نشد! دست آخر، قورباغهام را قورت دادم. دختركم را به مادر سپردم و هر دو را به خدا و با خانهام خداحافظي كردم و راهي بيمارستان شدم. خواهرجان هم مثل هميشه در اين مرحله سخت هم كنار من بود. من به واقع از جراحي بسيار وحشتزده بودم، اما بحق بايد گفت جراح حاذق و همراهان خوب، نيمي از استرسهاي اين مرحله را كم ميكند. حالا كه يك هفته از آن روز گذشته، ميتوانم بگويم كه ترس از آن، خيلي بزرگتر از خودش بود. الان كه بيشتر مراحل درمان را گذراندهام و فقط منتظر نتيجه پاتولوژيهاي جراحي هستم تا پلن نهايي درمانم مشخص و طي شود به چند ماه گذشته كه نگاه ميكنم به اين موضوع فكر ميكنم كه بيماريهاي سخت، خودش به نوعي شرايط حساس كنوني هست در اين ميان موضوعاتي مانند شيميدرماني و جراحي هم كه هر كدام به نوعي شرايط سخت حساس كنوني هستند در روند درمان ضروري است و مسيري سختتر و طولاني را پديد ميآورند. من بيشتر راه را آمدهام و اميدوارم ادامه پروسه درمان هم به سرعت طي شود تا عبور موفق از چندين شرايط حساس كنوني كه در هم تنيده شده را جشن بگيرم.