ادامه از صفحه اول
نگاهي كوتاه به حوادث شهريور 1320
او حتي آرزو ميكند كاش دفاعي آبرومندانه با دادن تلفات از ساير نيروها و حتي «مردم» بود. بنابراين متوجه دو نكته شده است:
اول: ضرورت قوي شدن و داشتن قدرت بازدارندگي نظامي
دوم: ضرورت وجود حس ملي ميهني
مورد اول روشن است. مورد دوم اما به جز ميهندوستي، معطوف به مشروعيت حكومت نيز هست. واقعيتي كه بدون آن قدرت به اقتدار تبديل نميشود و مردم را همراه نميكند.
ايران پس از شهريور ۲۰ تاكنون، مواردي قابل تحسين از بازدارندگي، افزايش قدرت نظامي و همراهي عمومي و مردمي (دفاع ۸ ساله) را نيز تجربه كرده است اما انديشيدن به چگونگي تضمين پيوستگي اين وضعيت يك درس مهم را به ما يادآوري ميكند و آن اينكه براي عدم تكرار اشغال و تجاوز، در كنار افزايش و تقويت توان نظامي بايد به همه ملزوماتي كه براي رضايت مردم و به دنبال آن مشروعيت و همراهي ملي نياز داريم، تن بدهيم.
اهميت اين موضوع براي بقاي ايران فارغ از اينكه چه حكومتي بر آن حاكم است، كليدي و سرنوشتساز است و غفلت از آن صرفنظر از اينكه چه گرايشي داشته باشيم فاجعهبار خواهد بود.
وقتي وعدهها و واقعيتها فاصله ميگيرند
ايران امروز در نقطهاي حساس ايستاده: يا با اقدامهاي شفاف و اثرگذار اين سرمايه بازسازي شود، يا با ادامه سياستهاي نيمهتمام، وعدههاي بدون تحقق و سكوت نهادها، شكافها و تعليقها عميقتر گردد.
و در دل همه اين بحرانها، انسانهاي واقعي زندگي ميكنند: خانوادهها، دانشجويان، كارگران، پزشكان، معلمان و همه كساني كه هر روز با واقعيت و وعدههاي بيعمل مواجه هستند و هنوز اميد دارند. همان انسانها، چراغ اميد اين جامعهاند و تنها با بازسازي اعتماد ميتوانند نفس بكشند، حركت كنند و آينده را بسازند.
آموزش ناكارآمد و روياي توسعه - بخش نخست
اين رويه ضمن اينكه آموزش عمومي دولتي را در باور عمومي و همچنين در عمل ضعيف ساخته است، به بازتوليد نابرابري اجتماعي منجر ميشود. گونه دردناكتر كالايي شدن آموزش، فروش مدرك و مدركهاي تقلبي است. آگهيهاي تبليغي فروشندگان اين مدارك، آشكارا در رسانههاي اجتماعي و فضاي مجازي منتشر ميشود، گويا كه هيچ نهاد ناظري در جامعه وجود ندارد! در يادداشتهاي بعدي، به ديگر مسائل آموزش خواهيم پرداخت.