قلعه حسنخان؛ قطب جديد فوتبال آسيا يا آدرس غلط؟
خبرهايي كه اين روزها از فوتبال ايران به گوش ميرسد بيش از آنكه شور و هيجان رقابتهاي آسيايي را تداعي كند، تصويري غريب و حتي مضحك از مديريت و برنامهريزي در ورزش كشورمان ارايه ميدهد. واقعا اين چه وضعيتي است؟ فوتبال ما با اين همه پتانسيل و هوادار، چرا بايد در چنين سردرگمي و آشفتگي از لحاظ زيرساخت غرق شود؟
آخرين شاهكار اين وضعيت، خبر درخواست باشگاه تراكتور براي ميزباني بازي نخست آسيايي خود در قلعه حسنخان يا همان شهر قدس است.
استقلال پيش از اين اعلام كرده بود بازيهايش را در همين ورزشگاه برگزار ميكند حالا تراكتور هم به اين جمع اضافه شده است! گرچه استقلال نيمنگاهي به استاديوم مشهد و شيراز هم دارد.
انگار نه انگار كه اين دو تيم هر كدام ميليونها هوادار پرشور دارند و قرار است در مهمترين رقابتهاي باشگاهي قاره آسيا حضور يابند. اين درحالي است كه در ليگ برتر هم؛ سرخابيهاي پايتخت در همين قلعه حسنخان به مصاف حريفان خود ميروند.
قلعه حسنخان، استاديومي در فاصله دور از پايتخت با راههاي دسترسي بسيار سخت، مگر چقدر ظرفيت دارد؟
ورزشگاه شهداي شهر قدس نهايت ظرفيتي بين ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر دارد. چطور ممكن است سه تيم پرطرفدار و بزرگ فوتبال ايران، كه هر كدام در حالت عادي ميتوانند دهها هزار نفر را به ورزشگاه بكشانند، بازيهاي حساس آسيايي و ليگ برتري خود را در اين ورزشگاه كوچك و با امكانات محدود برگزار كنند؟ آيا مسوولان واقعا به ازدحام جمعيت، مشكلات ترافيكي و از همه مهمتر، كيفيت ميزباني و استانداردهاي AFC فكر كردهاند؟
اين تمركز عجيب و غريب در يك نقطه، بيشتر شبيه به پاك كردن صورتمساله است تا حل آن.
سوال بعدي اينكه چرا آزادي حاضر نشد؟ مگر ميشود فقط چند سال صرف «بازسازي» يك ورزشگاه كرد؟ و اگر آماده نبود چرا براي آن بازي بازگشايي برگزار كردند؟
جالب اينكه در همين اثنا خبري ديگر منتشر ميشود كه از همايون شجريان، خواننده پرآوازه كشورمان دعوت شده كنسرت خود را به جاي ميدان آزادي در ورزشگاه آزادي برگزار كند.
روز گذشته زاكاني، شهردار تهران هم با افتخار اعلام كرده كه بنا شده همه كمك كنيم تا اين كنسرت با اطمينان كامل و در شرايط مناسب برگزار شود. اينجا سوال پيش ميآيد؛ چطور ميشود كه ورزشگاهي با ظرفيت صد هزار نفر، براي برگزاري يك كنسرت با انبوه جمعيت، آماده و مهياست و مسوولان شهري هم بسيج ميشوند تا با اطمينان كامل و در شرايط مناسب برگزار شود اما همان محل براي فوتبال، آنهم با حضور تماشاگران كمتر آماده نباشد؟
آيا جان تماشاگران كنسرت كمارزشتر از مخاطبان فوتبال است؟ آيا مسووليتپذيري در قبال فوتبال فرق ميكند؟
اين تناقض آشكار نه تنها توهين به شعور هواداران فوتبال است، بلكه نشان از اولويتبنديهاي عجيب و غريبي دارد كه در آن فوتبال به عنوان پرطرفدارترين ورزش كشور، در ردههاي آخر قرار ميگيرد.
اين سوال در مورد ورزشگاه تراكتور هم قابل طرح است. اينكه چرا سهند تبريز دير آماده ميشود؟ ورزشگاه مدرني كه قرار بود ميزبان شايسته تراكتور در آسيا باشد چرا هنوز لنگ ميزند؟ چرا پروژههايي كه براي استانداردسازي و بهروزرساني ورزشگاهها ضروري هستند با اين حد از تعلل و تاخير مواجه ميشوند؟ آيا جز اين است كه در كلانشهرها و شهرستانها، زيرساختهاي ورزشي مورد غفلت قرار گرفتهاند و همه نگاهها به تهران و حل مشكلات آن به شكلي موقتي و وصلهپينهاي است؟
اين نشان ميدهد كه مشكل، فقط آزادي نيست يك مشكل ساختاري و ريشهاي در عدم توجه به زيرساختهاي ورزشي در كل كشور است.
اين چه وضعيتي است كه فوتبال ما به آن دچار شده؟ از يكسو، بزرگترين تيمهايمان براي ميزباني در يك ورزشگاه كوچك و نامناسب به صف ميشوند و ازسوي ديگر، ورزشگاه ملي ما براي فوتبال تعطيل و براي كنسرت باز است و ازسوي ديگر، پروژههاي توسعهاي در ساير شهرها به كندي پيش ميروند. اينجا ديگر بحث فوتبال نيست، بحث آبروي يك كشور است. آيا واقعا هيچ راهحل ديگري جز
روي هم ريختن مشكلات در يك گوشه كوچك از استان تهران وجود ندارد؟
بارها گفتيم و نوشتيم كه اين مديريت بيش از هر چيز نياز به يك بازنگري جدي و مسوولانه دارد.