ادامه از صفحه اول
آموزش ناكارآمد و روياي توسعه- بخش دوم و پاياني
درصد بالايي از آنها بار سفر ميبندند و مهاجرت ميكنند. مهاجرت فراگير المپياديها نمونهاي از غفلت در قبال جذب و نبود زمينههاي جذب اين استعدادها در داخل كشور است. بسياري از فارغالتحصيلان دانشگاهي، به ويژه دارندگان تحصيلات تكميلي كه فرصت كار متناسب با رشته تحصيلي خود را پيدا نميكنند و حتي مهاجرت هم نميكنند، به ناچار در مشاغل خدماتي يا نامرتبط با رشته تحصيليشان به كار مشغول ميشوند تا بتوانند گذران زندگي كنند.
كاهش كيفيت آموزشي در مدارس و دانشگاهها، مساله مهم ديگري است كه جامعه با آن دست و پنجه نرم ميكند. بيان دلايل كاهش كيفيت آموزشي، مجال ديگري را ميطلبد ولي به صورت خلاصه ميتوان گفت سياستگذاريهاي كلان و غفلت از بايستهها و معيارهاي آموزش كارآمد، در كاهش كيفيت آموزش اثرگذار بوده است. با نگاه سيستمي، ميتوان گفت كه آموزش به عنوان بخشي از ساختار كلان اجتماعي كشور در پيوند با ديگر بخشهاي جامعه و سبك سياستگذاري آنها است و نابساماني و بيسازماني اجتماعي و مديريتي در نظام اداري و اجتماعي، تاثير منفي بر نهاد آموزش و كيفيت عملكردي آن دارد.
مسائل و مشكلات ياد شده به معناي اين نيست كه آموزش در همه مراكز آموزشي از كيفيت لازم برخوردار نيست. با وجود همه مشكلات ياد شده، هنوز مراكزي با جديت و تعهد علمي به انجام فعاليت آموزشي ميپردازند. مساله اينجاست كه فضاي غالبي كه بر آموزش جامعه حاكم شده است، تلاش علمي سودمند و ارزشمند مراكز علمي معتبر را كمفروغ ميسازد و از اثربخشي آنها ميكاهد. زماني كه آموزش تبديل به كالاي پولي و نمادين گردد، كيفيت علمي و دانشآموختگان توانمند به گوشه گمنامي رانده ميشوند.
آموزش كارآمد نيازمند بهرهگيري از دستاوردها و تجربههاي علمي نوين است. مراودات علمي با مجامع علمي جهاني براي داشتن آموزش توسعهمحور نه تنها ضروري بلكه حياتي است. پويايي دانش بشري امروزه و اهميت آن انكارناپذير است و براي عقب نماندن از سرعت تحولات دانش بشري، نياز به همراهي و تبادل فكري و اقتباس فناوريها و رويههاي نوين علمي است. خوداتكايي به معناي دوري از نوآوريهاي علمي نيست، زيرا در صورت بدفهمي از مفهوم استقلال و خوداتكايي، وابستگي و عقبماندگي علمي و توسعهاي افزايش پيدا ميكند. علم، پديدهاي بشري است و نميتوان و نبايد از دستاوردهاي نوين علمي جهاني روي برگرداند، زيرا رويگرداني از دستاوردهاي نوين علمي، نتيجهاي جز تعميق عقبماندگي ندارد. اگر جامعه توسعهخواه باشد، بايستههاي دستيابي به شاخصهاي توسعه را نيز با جديت مراعات ميكند. آموزش يكي از مهمترين پايهها و بايستههاي توسعه است. بديهي است غفلت از كيفيت آموزش، به ناكامي اهداف و برنامههاي توسعهاي ميانجامد و خواست توسعهاي بدون داشتن نظام آموزشي، رويايي بيش نيست. اگر توسعه براي سياستگذاران جامعه مهم باشد، بايسته است زمينههاي محوري آن، همچون دانش و آموزش كارآمد و مولد، در اولويت برنامهاي قرار گيرد. آموزش كارآمد، آموزش سطحي براي توليد مدرك و افزايش مدركداران بدون مهارت و تخصص نيست، بلكه آموزشي است كه همه ويژگيها و سازوكارهاي آن بر پايه نياز جامعه و با بهكارگيري معيارهاي علمي طراحي و اجرا ميشوند و همه فرآيندها در سازماندهي منابع انساني، توليد محتواي درسي، تعيين رشتههاي تحصيلي، سبك پذيرش و تربيت دانشجو و كميت و كيفيت آموزش با بهرهمندي از معيارهاي علمي و تخصصي اجرايي و مديريت شود. شوربختانه، سالياني است حوزه آموزش دچار گونهاي رهاشدگي شده است و از حد و قواره آموزش توسعهمدار خارج شده است. اگر در پي گام نهادن در مسير توسعه هستيم، آموزش جامعه نيازمند پالايش و پيرايش است به گونهاي كه شهروند واقعي و سرمايه انساني توانمند تربيت نمايد نه خيل گستردهاي از جمعيت مدركدار، بيانگيزه و ناتوان از نقشآفريني سازنده براي آينده جامعه.
سنت بنيانگذار در مورد آتشبس و خاتمه جنگ (۱۴)
بنده هم كه در همسايگي امام بودم با فاصله چند دقيقه خودم را رساندم. از نظاميان كسي حضور نداشت، پس از عرض تبريك مرحوم آقاي هاشمي گزارش كوتاهي از عمليات داد، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام خوانديم. پس از نماز وقتي بنده خواستم از حضور امام مرخص شوم گفتند شما هم بمانيد كه البته همه بيش از پنج نفر نبوديم. حضرت امام از آقاي هاشمي پرسيدند حالا ميخواهيد چه كار كنيد؟ آقاي هاشمي گفتند بنا داريم جزيره يا جزاير مجنون
-ترديد از بنده است- را بگيريم. استدلالشان اين بود كه اگر نيروهاي ما در مرز بمانند توپخانه عراق ميتواند شهرهاي پشت خط ما را بزند اما اگر ما داخل خاك عراق بشويم و نيروهاي عراق را به عقب برانيم شهرهاي ما نيز از تير رس توپخانه عراق خارج ميشوند، امام در پاسخ فرمودند؛ من وارد شدن به خاك عراق را صلاح نميدانم. اين كار را نكنيد! آقاي هاشمي استدلال دومي را مطرح كردند و آن اينكه جزاير مجنون هفت ميليارد بشكه نفت دارد و ما اگر نتوانيم خسارات جنگ را از صدام بگيريم، نفت اين منطقه را به جاي خسارت بر ميداريم. امام مجددا فرمودند كه من ورود به خاك عراق را صلاح نميدانم، ما از اول گفتهايم كه به ما تجاوز شده است و ما از خودمان دفاع ميكنيم، امروز اگر وارد خاك عراق شويم، هم مردم خودمان و هم دنيا فكر ميكنند كه ما دروغ ميگفتيم و صدام هم تا امروز از كشورهاي حاشيه خليجفارس كمك ميگرفت با اين بهانه كه قصد ايران تصرف همه حاشيه خليجفارس است و از عراق شروع كرده است و اين كشورها هم تا امروز هر كمكي كه ميتوانستند به او كردهاند، پول دادهاند، بيمارستانهايشان دراختيار مجروحين عراقي بوده است و هر كمك ديگري و اگر قشون نفرستادهاند چون نميتوانستند و امروز اگر شما وارد خاك عراق شويد حرف صدام را تاييد كردهايد و ميگويد من از اول هم گفتم كه ايران قصد تصرف عراق را دارد و بعد هم ميآيد سراغ شماها و تا امروز سربازان ما انگيزه جنگ داشتند چون دفاع از وطنشان ميكردند. وطني كه مورد تجاوز قرار گرفته بود و سربازان عراقي انگيزه قوي نداشتند چون متجاوز بودند و اگر وارد خاك عراق شويد اين قضيه به عكس ميشود، ولي آقاي هاشمي قانع نشدند و امام فرمودند، نظر من اين است و شما برويد با بقيه صحبت كنيد ببينيد چه بايد كرد؟» (جماران، تاريخ انتشار: 03/۰۴/1402) مشروح اين مصاحبه و تحليل جناب عبدي خواندني است؛ اما اين خاطره ردپايي از گرايش امام به صلح و در عين حال احترام به ساز و كارهاي رسمي است كه در ادامه نيز به آن خواهيم پرداخت.