ناتواني ساختاري امريكا براي عقبنشيني آرام
از اين زاويه، برخورد چين و امريكا نيز بالقوه به سمت رويارويي سوق داده ميشود. منتقدان معاصر؛ ازجمله برندز و بكلي، اما بر اين باورند كه اين چارچوب بيش از حد سادهانگارانه است و شرايط امروز، با توجه به پيچيدگيهاي داخلي چين و ابزارهاي غيرمستقيم امريكا، الزاما به جنگ مستقيم منتهي نخواهد شد. اين نقدها همراستا با اين ديدگاه است كه ايالات متحده ترجيح ميدهد از مسيرهاي غيرمستقيم، مانند بيثباتسازي محيط پيراموني چين يا استفاده از نيروهاي نيابتي؛ نمونه بارز آن اوكراين، پيش برود. از منظر توان نظامي، دادههاي «ترازنامه نظامي ۲۰۲۴» موسسه IISS نشان ميدهد كه نيروي دريايي چين از نظر تعداد كشتيها از امريكا پيشي گرفته است. برتري چين در حوزه منطقهاي آسيا-پاسيفيك در تضاد با پراكندگي جهاني ناوگان ايالات متحده قرار دارد. اگرچه برخي اين وضعيت را نشانه عقبنشيني واشنگتن تعبير ميكنند، فازي معتقد است كه اين تفسير نادرست است. حضور بيش از ۲۵۰ پايگاه نظامي امريكا در سطح جهان (طبق دادههاي وزارت دفاع، ۲۰۲۳) و استقرار سامانههاي جديد مانند موشكهاي تايفون در ژاپن و فيليپين نشان ميدهد كه سياست مهار همچنان ادامه دارد و ايالات متحده از طريق شبكه متحدان و پايگاههاي خود جايگاهش را حفظ ميكند. تركيب اين واقعيتها تصويري متناقض به دست ميدهد: از يك سو، پنتاگون بر ضرورت تمركز بر امنيت داخلي تاكيد دارد؛ از سوي ديگر، پراكندگي جهاني پايگاهها و مانورهاي نظامي گسترده (مانند REFORPAC 2025) نشانه استمرار سياست مهار چين است. اين وضعيت نوعي بنبست استراتژيك است: امريكا قادر به عقبنشيني كامل نيست و در عين حال نميتواند بار هزينهها را به تنهايي تحمل كند. پيامد چنين الگويي افزايش خطر درگيريهاي غيرمستقيم، بيثباتي منطقهاي و احتمال تشديد تدريجي تنشهاست.
روشنساز كلام
استراتژي دفاع ملي ۲۰۲۵ در صورت تصويب، لحظهاي تاريخي خواهد بود: لحظهاي كه ايالات متحده بهطور رسمي از سياست «رقابت جهاني» فاصله گرفته و به سمت تمركز بر «امنيت داخلي» حركت ميكند. اين تحول ممكن است جايگاه تاريخي ترامپ را نه به عنوان رييسجمهوري كه «امريكا را دوباره بزرگ كرد»، بلكه به عنوان كسي كه «امريكا را دوباره واقعبين كرد» تثبيت كند.
ديدگاه مخالف؛ با وجود بدبيني ذاتي، اما بر يك واقعيت انكارناپذير تاكيد ميكند: ايالات متحده به دليل ساختار متناقض داخلي و الزامات امپرياليستي خود، در مسير عقبنشيني منسجم از آسيا نيست. تغيير رويكردها در اسناد استراتژيك بيشتر جنبه تاكتيكي دارند تا تحول بنيادين. در اين چارچوب، چين با اتكاي به تمركز منطقهاي و رشد توان دريايي خود، در برابر امريكا قرار گرفته است؛ اما جنگ مستقيم الزاما محتملترين سناريو نيست، بلكه تداوم رقابت غيرمستقيم، واگذاري مسووليت به متحدان و تشديد فضاي بيثباتي، سيماي واقعي آينده روابط دو قدرت را شكل خواهد داد. دكتراي حقوق نفت و گاز