معضلات اجتماعي در حال تشديد و آموزش رسانهاي
چرا مجرمين بهراحتي در جامعه هر كاري انجام ميدهند و دست به هر عمل شنيعي ميزنند و از اعمال و رفتارهاي مجرمانه خود نيز هراسي ندارند؟
اكثر اين مجرمان از روي غفلت و ناداني به چنين اعمال و رفتاري دست ميزنند.
كسي به آنها ياد نداده و يادآوري نكرده كه در صورت گرفتار شدن در حلقه پليس، چه عواقب سختي در انتظار آنهاست.
چه كسي و كدامين نهاد رسمي اجتماعي بايد به آنها هشدارهاي لازم قبل از وقوع جرم را بدهد؟
آيا اين وظيفه به عهده نهاد رسانه ملي نيست؟
چرا اين رسانه هر بار منتظر است تا يك چنين مصيبتهايي، افراد و خانوادهها را درگير خود كند، بعد برود در كلانتريها يقه مجرم را بگيرد و از او صرفا در مورد انگيزهاش بپرسد و به تهيه گزارش تلويزيوني بسنده كند.!؟
اين گزارشهاي بعد از ايجاد جرم به چه درد مردم ميخورند؟
رسانه بايد ابتدا به پيشگيري و آگاهسازي انديشه كند تا برملا كردن موضوع و تهيه گزارش در مورد آن ...!!
با اين اتفاقات هولناكي كه روزانه در جامعه ميفتد، مردم به آموزش مواجهه با جرايم مختلف نياز مبرم و بيشتري دارند تا گزارشهاي بعد از وقوع جرم .!!
نهاد رسانه ملي، حداقل از بين اينهمه شبكههاي موجود خود ميتواند شبكه آموزش را نسبت به برنامهسازي در اين زمينهها مجاب كند. چرا از برنامهسازيهاي مفيد و آموزشهاي بازدارنده در اين شبكه تخصصي كه نام آموزش را به خود گرفته است، در تلويزيون خبري نيست.؟ چرا اين شبكه بايد به پخش برنامههاي غير مفيد بپردازد.؟ در جنگ دوازده روزه اخير شاهد بوديم كه اين شبكه بهجاي همراهي با مردم در حين بمباران و ارايه آموزشهاي مورد نياز زمان جنگ، مستند خط توليد ميخ را پخش ميكرد كه يك كار غير حرفهاي و غير مسوولانه بود و معلوم گرديد كه اين شبكه به اشتباه نام « آموزش » را بر روي خود نهاده است. اين شبكه با عنوان مهمي كه دارد ميتواند بهجاي پخش مستندهاي تخصصي كه بيشتر با شبكه مستند سيما در ارتباطاند يا برنامههاي غير مفيد و تكراري ديگر شبكهها، نسبت به تهيه و توليد محتوا و برنامههاي آموزشي در زمينه اشراف مردم نسبت به قوانين حقوقي، جزايي و كيفري با كمك و مشاركت قوه قضاييه اقدام كند. در شرايط حاد جامعه كه بزهكاريها روز به روز در حال افزايش بوده و جان و مال مردم در خطر است، رسانه ملي و در راس آن شبكه آموزش موظف است بيست و چهار ساعته به آموزشهاي همگاني در اين زمينهها بپردازد. چرا بايد هنر بزرگ رسانه اين باشد كه همواره بعد از مصيبت و اتفاق و پس از دستگيري متهمان در كلانتريها حضور داشته باشد و موضوع مهم آموزشهاي پيشگيرانه در اين رسانه، محلي از اعراب نداشته باشد .!!؟ اعلام فجايع اجتماعي از طريق گزارشهاي تلويزيوني بعد از وقوع جرم، شايد از نظر دستاندركاران رسانه اقدام مفيدي به نظر برسد، اما غير از ايجاد تشويش و نگراني صرف، سودي براي مردم ندارد. با اين خلأهاي موجود آموزشي در برنامهسازيها، خاصه شبكه تخصصي آموزش، به نظر ميرسد كه ابتدا ميبايست خود مديران رسانه ملي، آموزشهاي اوليه رسانهداري را ببينند تا بتوانند اولويتهاي اصلي مردم را تشخيص دهند و آموزشهاي ضروري مربوط به معضلات اجتماعي را در صدر برنامهسازيهاي خود قرار دهند.
آموزشهاي همگاني، مخصوصا در بحث امنيت جاني و مالي، جزو وظايف اصلي و اوليه رسانه ملي است.
با اين خلأهاي موجود، به نظر ميرسد تا اين رسانه، خود در جهت ارتقاي سواد رسانهاي مديران و دستاندركاران خود اقدام اساسي انجام ندهد و برنامهسازان خود را نسبت به اهميت توليدات آموزش محور، مخصوصا بزهكاريهاي اجتماعي و... آگاه نسازد، نخواهد توانست در مسير ارتقاي فرهنگي مردم اقدام موثري انجام دهد.
با اين شيوه برنامهسازي در تلويزيون، مخصوصا شبكه آموزش كه از وظايف اوليه خود فاصله زيادي دارد، به نظر ميرسد كاركنان اين رسانه، خود بيشتر از همه، نيازمند آموزشهاي مختلف رسانهاياند كه اين موضوع نيازمند دقت بيشتر مديران و تصميمگيران رسانه است .
مستندساز و منتقد