ورود فينتكها به بازار مالي ايران، معادلات سنتي بانكها را به چالش كشيده است؛ آنها نه تنها مدلهاي سنتي درآمدزايي را هدف گرفتهاند، بلكه ساختار بازار مالي را به سمت بازاري چابكتر، رقابتيتر و مشتريمحورتر سوق دادهاند، اما اين تغيير، چالشهاي جدي نيز براي نظام بانكي و تنظيمگري مالي كشور در پي داشته است.
بانكداري سنتي، سنگين و كند
تا همين يك دهه پيش، تصور ارايه خدمات مالي بدون بانك تقريبا غيرممكن بود. صفهاي طويل در شعب، كاغذبازيهاي طاقتفرسا و خدمات محدود، تصوير آشناي مشتريان از بانكداري ايران بود، اما اكنون با گسترش استارتآپهاي فينتكي در حوزههايي نظير پرداخت، وامدهي، بيمه، مديريت سرمايه و حتي رمزارزها، تصوير بازار مالي كشور در حال دگرگوني است. فينتكها، با تكيه بر فناوريهاي نوين نظير هوش مصنوعي، بلاكچين و دادهكاوي، در حال ارايه خدماتي سريعتر، ارزانتر و كاربرپسندتر هستند. آنها بازي را از زمين بانكها خارج كرده و در بستري ديجيتال، رقابتي جديد را آغاز كردهاند. اكنون مشتريان در عرض چند دقيقه و بدون مراجعه حضوري ميتوانند تسهيلات بگيرند، حساب باز كنند، سرمايهگذاري انجام دهند يا بيمهنامه تهيه كنند.
اين تحولات، بانكها را از جايگاه انحصاري خود پايين كشيده و به يكي از بازيگران متعدد در اكوسيستم مالي تبديل كرده است. اگر تا ديروز بانك تصميمگير نهايي بود، امروز مشتري انتخابگر اصلي است.
فينتكها چگونه دگرگون ميكنند؟
ساختار بازار بانكي ايران همواره داراي ويژگيهاي خاص خود بوده: تمركز بالا، سهم غالب بانكهاي دولتي، رقابت محدود و نرخ بهره دستوري، اما فينتكها با ورود به اين فضا، نوعي رقابت غيرمستقيم را آغاز كردهاند كه الزاما نيازمند مجوز بانكي نيست. در حوزه پرداخت، شركتهايي مانند «زرينپال»، «زيبال» و «آيديپي» توانستهاند بدون برخورد مستقيم با بانكها، حلقه تعامل مشتري با پول را دراختيار بگيرند. آنها به جاي ساخت بانك، لايههاي مياني خدمات مالي را تصاحب كردهاند. در حوزه اعتبارسنجي و اعطاي تسهيلات، فينتكها با استفاده از كلاندادهها و تحليل رفتار مشتري، خدماتي شخصيسازي شده و مبتني بر ريسك ارايه ميدهند؛ كاري كه اغلب بانكهاي ايراني هنوز به شكل دستي و غيرهوشمند انجام ميدهند. اين تغييرات، ساختار بازار را از مدل «بانكمحور» به مدل «پلتفرممحور» سوق داده؛ جايي كه دسترسي به مشتري، مهمتر از داشتن شعبه است.
فرصت تنظيمگري هوشمند؟
نقطه ضعف اصلي نظام مالي ايران، عدم هماهنگي سرعت تنظيمگري با شتاب نوآوري است. بسياري از فينتكها در خلأ قانوني يا در شرايطي خاكستري فعاليت ميكنند. رگولاتورها (شامل بانك مركزي، شوراي پول و اعتبار و مركز تنظيم مقررات) يا دير وارد عمل ميشوند يا با وضع قوانين محدودكننده، رشد نوآوري را متوقف ميكنند. براي مثال تا سالها فعاليت كيفپولهاي ديجيتال به رسميت شناخته نميشد، درحالي كه در بسياري از كشورها اين ابزارها به عنوان بستري رسمي براي پرداخت خرد يا حتي تسويه بينبانكي بهكار گرفته ميشوند. عدم وجود سند سياستي روشن براي فعاليت فينتكها، باعث بلاتكليفي و ريسك سرمايهگذاري در اين حوزه شده است. در همين حال، برخي بانكها با راهاندازي شركتهاي وابسته شبهفينتكي، به دنبال دور زدن محدوديتهاي قانوني و حفظ انحصار خود هستند؛ اقدامي كه خلاف روح رقابت سالم است.
درِ بانكها هنوز بسته است
دادهها، شريان اصلي خدمات فينتك هستند، اما دسترسي به دادههاي بانكي در ايران همچنان محدود، جزيرهاي و انحصاري است. اكثر بانكها، از ارايه API يا به اشتراكگذاري دادهها به فينتكها امتناع ميكنند. اين درحالي است كه در كشورهاي توسعهيافته، مدل Open Banking (بانكداري باز) به عنوان اصل پذيرفته شده و باعث شكوفايي صدها استارتآپ مالي شده است. فقدان بانكداري باز در ايران، منجر به ايجاد نابرابري در رقابت شده است؛ شركتهاي بزرگ كه با بانكها رابطه دارند، به داده دسترسي پيدا ميكنند، اما فينتكهاي مستقل يا نوپا عملا پشت در ميمانند.
اگر سياستگذار بخواهد فضاي رقابتي واقعي ايجاد كند، بايد با تدوين قوانين مشخص براي بهاشتراكگذاري دادهها (با حفظ محرمانگي و امنيت)، مسير فعاليت فينتكها را هموار كند.
انقراض يا بازتعريف؟
با گسترش فينتكها، سوال اساسي اين است كه آيا بانكها در آينده منقرض خواهند شد؟ پاسخ كوتاه: نه. اما بيترديد، بانكهايي كه خود را بازتعريف نكنند، حذف خواهند شد. بانكهاي سنتي بايد از نقش انحصاري «ارايهدهنده خدمات» به نقش «زيرساختگذار» تغيير وضعيت دهند. آنها ميتوانند با ارايه API، ورود به حوزه بانكداري باز و همكاري با فينتكها، به اكوسيستم مالي آينده بپيوندند. در غير اين صورت، شاهد مهاجرت تدريجي مشتريان، افت درآمدهاي سنتي و حاشيه سود پايينتر خواهند بود. برخي بانكهاي ايراني، مانند بانك آينده، پاسارگاد و ملت، گامهايي در جهت همكاري با فينتكها برداشتهاند؛ اما اين اقدامات هنوز محدود و بيشتر در قالب «سرمايهگذاري» بوده تا «نوآوري ساختاري».
همكاري يا تقابل؟
بسياري از اقتصادهاي پيشرفته، مسير «همكاري فينتكها و بانكها» را انتخاب كردهاند. در اين مدل، بانكها به عنوان پلتفرم زيرساختي عمل ميكنند و فينتكها خدمات خلاقانه را بر بستر آنها توسعه ميدهند. در ايران نيز اگر رويكرد رگولاتور و بازيگران سنتي از تقابل به سمت مشاركت حركت كند، ميتوان به خلق يك اكوسيستم مالي رقابتي، پاسخگو و فناورانه اميدوار بود. در غير اين صورت، مسير فينتكها به سمت اقتصاد زيرزميني يا كوچ به خارج از كشور خواهد رفت؛ پديدهاي كه در حوزه رمزارزها و پلتفرمهاي خارجنشين شاهد آن بودهايم.
فرصتي براي نجات بانكها؟
واقعيت اين است كه فينتكها تهديدي براي بانكهاي ايستا و غيرشفاف هستند، اما در عين حال ميتوانند فرصتي طلايي براي نجات بانكهايي باشند كه به دنبال تحول ديجيتال، كاهش هزينهها، افزايش شفافيت و بهبود تجربه مشتري هستند. ساختار بازار بانكي ايران با فشار فينتكها در حال پوستاندازي است. اين تغيير اگر با تنظيمگري هوشمند، آزادسازي دادهها، حمايت از رقابت سالم و بازتعريف نقش بانكها همراه شود، ميتواند ايران را به يكي از بازيگران مهم حوزه فينتك در منطقه تبديل كند. اما اگر همچنان با عينك سنتي به اين پديده نگريسته شود، نهتنها فينتكها رشد نميكنند، بلكه بانكها نيز در باتلاق ناكارآمدي بيشتر فرو خواهند رفت. فينتكها آمدهاند كه بمانند. اين واقعيت را بايد پذيرفت، نه انكار كرد.