مهدي بيكاوغلي
بار ديگر پس از فعالسازي اسنپ بك، جامعه ايراني با يك معادله كليشهاي مواجه شده است؛ اينكه «آينده چه خواهد شد؟» سالهاست كه ايرانيان با وقوع هر شوك تازهاي در حوزههاي سياسي و اجتماعي و ديپلماسي، تلاش ميكنند واكنش مناسبي نشان دهند. جنگ 12 روزه به بسياري از ايرانيان اهميت امر ملي را يادآور شد و به آنان نشان داد كه از منظر ماهوي، وجودي و اگزيستانس سلطهپذير نيستند، بنابراين طبيعي است كه حال و هواي مردم در نخستين شوك پس از جنگ 12 روزه با نمونههاي مشابه تفاوت داشته باشد. در تجربههاي قبلي خريد دلار، سكه طلا و تبديل ريال به دلار، نخستين واكنشي بود كه مردم به رخدادهاي اينچنيني نشان ميدادند اما اينبار دهكهاي محروم و متوسط ايراني امروز در تلاش براي رساندن امروز به فردا و امسال به سال آينده هستند. عليرغم اين مشكلات اما اتفاقا دهكهاي محروم و متوسط مناديان انسجام و اتحادند و درك بالاي خود را از امر ملي نشان ميدهند. در روزهايي كه مردم ايران به دنبال مرهم نهادن بر زخمهاي اقتصادي و معيشتيشان هستند، جماعتي تندرو در درون و بيرون مجلس، جشن فعالسازي مكانيسم ماشه برگزار كرده و به هم شادباش ميگويند. جماعتي كه از منظر بيژن عبدالكريمي استاد فلسفه، كار آنها را در عرصه سياسي ايران زمين بايد تمام شده دانست.
عبدالكريمي كه مدتهاست منادي امر ملي در عرصه رسانهاي كشور شده و به خاطر برخي ترجيعبندهاي خاص، مورد تهاجم هم قرار گرفته، اينبار در گفتوگو با «اعتماد» از مشكلات معيشتي و اقتصادي مردم ميگويد.
موضوعي كه قبلا به خاطر طرفداري از قرائت رسمي، متهم به جانبداري از حكومت شده بود. او با اشاره به اينكه حاكميت ابتدا بايد نان و آب مردم را تامين كند، حاكميت بايد مردم را در امكانات كشور سهيم كند و آنها را ارج نهد.
به اعتقاد اين استاد فلسفه، انسجام ايجاد شده پس از جنگ 12 روزه يك رفتار غريزي بود و بايد تلاش كرد آن را به خودآگاهي جمعي بدل كرد. تحولي كه ميتواند زمينهساز يك رنسانس اجتماعي- سياسي و پارادايم شيفت باشد.
اساسا جامعه ايراني از نظر ذهني و رواني زماني كه با يك بحران مواجه ميشود چه مواردي را بايد مورد توجه قرار بدهد؟ يك چنين جامعهاي چگونه ميتواند از خود امر ملي و تماميت ارضي خود حفاظت كند؟
حاكميت هر تصميمي كه ميگيرد بايد اجماع ملي و نخبگاني را در كنار خود داشته باشد. بدون ايجاد اين اجماع ملي و نخبگاني اصولا هيچ تصميمي به سرانجام مورد نظر نميرسد. ايران فعلا يك واحد سياسي است كه تحت فشار شديد امپرياليسم و نظام سلطه قرار دارد. من اين حرف را بارها زدهام و بهاي آن را پرداختهام، فكر ميكنم در شرايط فعلي كه طرف مقابل بيتوجه به مفاد نظام بينالملل بر طبل تنش و تنازع ميكوبد، مقاومت كمهزينهتر از تسليم است. البته دولت آقاي پزشكيان نشان داده تا آخرين حد ممكن براي اجتناب از جنگ و تحقق مطالبات از طريق ديپلماسي تلاش ميكند. شخص آقاي پزشكيان راهي نيويورك شد تا از هر فرصتي براي پايان دادن به تنش و عدم بازگشت تحريمها استفاده كند. به طرفهاي مقابل يادآور كرد كه مفاد برجام توسط غربيها كنار گذاشته شد و ايران تعهدات خود را ذيل اين سند اجرايي كرده بود اما باز هم طرف مقابل حاضر به مواجهه منطقي نشد.
اما نشانه اين تلاشها در داخل كشور هنوز نمايان نشده است. انگار در سطح داخلي در اقناع افكار عمومي كار قابل توجهي صورت نگرفته است؟
هنوز كه هنوز است بخشي از نخبگان و مردم ايران تحت تاثير فضاسازي خاص رسانههاي غربي و برخي رسانههاي ماهوارهاي فارسي زبان قرار دارند. نخبگان و روشنفكران ناتويي ما و كنشگران سياسي و اجتماعي متاثر از ايران اينترنشنال ميگويند ايران بايد ترك تخاصم كند! اين افراد يك بار هم نگفتهاند اين غرب است كه بايد تغيير رويه بدهد.
به هر حال هر كشوري در راستاي منافع ملي خود كار ميكند. تلاش غربيها كسب بيشترين سود و منفعت از هر ارتباطي است. مساله مردم اين است كه آيا تصميمسازان ايراني هم در راستاي منافع ملي مردم خود كار ميكنند؟
معتقدم ما ايرانيها به عنوان يك واحد سياسي در اين جريان مظلوميم. توجه داشته باشيد كه ميگويم در اين جريان خاص مظلوميم نه در همه شؤونات و پروندهها! معتقد نيستم نظام حكمراني ايران اشتباهي نداشته اما امروز ايران ميگويد آقا من حاضرم بيايم و در قالب نظام بينالملل و محتواي NPT و... مذاكره كنم. اما امريكا نميپذيرد. امريكا و غرب در برابر ايران دو گزينه قرار داده است. يا جنگ يا تسليم مطلق. هر دوي اين مسيرها براي ايران هزينههاي خاص خود را دارد. اما تسليم مطلق ايران را به دوران پيشااستعمار و استعمار بازميگرداند كه ايران بخشي از مستعمره غرب بود. البته غرب به همين هم قانع نخواهد شد. اينها تا ايران را تكه تكه نكنند، ول كن نيستند. هر كنشكر سياسي و اجتماعي و هر روشنفكري كه در جهت تشديد تعارض دولت - ملت در ايران حركت كند، يك امر غيراخلاقي مرتكب شده و به كشور و ملت ايران خيانت كرده است.
امروز مردم با مشكلات اقتصادي بسيار و فشار زايدالوصف معيشتي روبهرو بوده و از آينده ميترسند. چطور ميتوان اين مردم را پاي حفاظت از ايران و ساختار سياسي آورد؟
مردم همواره حضور خود را نشان دادهاند. بارها گفتهام، گفتمان انقلاب و حاكميت ما از فقدان يك اينرسي گفتماني و يك اينرسي تشكيلاتي رنج ميبرند. رسانهها را ورشكسته كردهاند و از ريسمان سياه و سفيد هم ميترسند. صدا و سيما هم فاجعه است و به هر چيزي شبيه است جز اينكه يك رسانه ملي باشد. مردم رها شدهاند و ريسمان هدايت ايرانيان به دست رسانههاي خارج از كشور افتاده است. در شرايطي كه به طور طبيعي صدا و سيماي ملي بايد خانه چهرههاي ملي و ايراندوستان واقعي باشد. نخبگان و فرهيختگان با تفكرات مختلف بايد در صدا و سيما حاضر شوند و موضوع امر ملي را از ظن خود تشريح كنند. اما صدا و سيما سرگرم جناح بازيها و جناح بنديهاي سطحي و مبتذل است. اين روند حاكميت ملي ما را به خطر انداخته است. نيروهاي اطلاعاتي، امنيتي و بچههاي گفتمان انقلاب و نيروهاي حاكميت بايد از اين اينرسي گفتماني خارج شوند. تمام تلاشها براي حفظ كشور در بخش نظامي متمركز شده است. حوزه امر اجتماعي و امر ملي، فاقد نيروهاي اصيل و رسانههاي حرفهاي است. ما نيازمند يك شيفت پارادايمي به لحاظ امر اجتماعي هستيم. توجه كنيد اين شيفت پارادايمي نه در حوزه سياست خارجي بلكه در حوزه امر اجتماعي بايد محقق شود.
كشور در شرايط فعلي به كدامين سو ميرود؟ آيا ما در حال پوستاندازي در حوزه سياسي و ديپلماسي هستيم؟ به قول شما شيفت پارادايمي را تجربه ميكنيم يا تحولات ديگري در ميان است؟
به نظرم شرايط تاريخي خوبي است براي اينكه يك رنسانس فرهنگي از منظر امر اجتماعي در ايران رخ بدهد. از اين طريق ميتوان انسجام ملي را بالا برد. آنچه طي 12 روز جنگ اخير شكل گرفت، يك صيانت نفس غريضي بين مردم بود. اين موضوع با خودآگاهي ملي فاصله زيادي دارد. اين خودآگاهي ملي را بايد ايجاد كرد و قوام بخشيد. اين وظيفه حاكميت است كه نشانههاي مناسب را به مردم ارسال كند. وضعيت اقتصادي مردم در اين شرايط سرنوشتساز است. اين اقتصاد يله و رها، باعث فاصله گرفتن مردم از گفتمان مقاومت ميشود. حاكميت سريعتر بايد كاري بكند. حاكميت ايران از فقدان تئوري در حوزه فلسفه اقتصاد سياسي رنج ميبرد. به همين دليل حاكميت در مواجهه با مسائل اقتصادي و مشكلات معيشتي مردم گيج و گنگ است.
طي روزهاي اخير كه مكانيسم ماشه توسط اروپاييها فعال شد، برخي افراد و جريانات در كشورمان نسبت به پايان برجام و بازگشت تحريمها خوشحالي و پايكوبي كرده و آن را جشن گرفتند.
چه كساني را ميگوييد؟ مردم خوشحالي ميكردند؟
نه، نه... برخي طيفهاي سياسي راديكال...
در خارج كشور؟
نه، در داخل كشور و در پارلمان ايران! اعضاي جبهه پايداري و نزديكان آنها اقدام به خوشحالي براي فعالسازي مكانيسم ماشه و بازگشت تحريمها كردند.
اينها نيروهاي اصيل تاريخي و هويتي ما نيستند. اينها نيروهايی هستند كه تاريخ بلندبالاي ايران طي قرنهاي متمادي نديده است. اينها خارج از خرد و لوگوس ايراني هستند. شخصا مرگ اين جريانات را در ايران اعلام ميكنم. پس از حمله اسراييل به ايران، اين نوع گفتمانهاي راديكال به پايان راه خود رسيدند. اينها به جز برخي حركات ايذايي، نميتوانند نقش جدي در پهنه سياسي و تصميمسازي ايران داشته باشند. كساني كه در زمين دشمنان مردم و كشورشان بازي كند، نيروهايي يا مزدور يا احمق هستند. همسويي اين طيفها با مطالبات دشمنان كشور، ننگي است كه تا ابد بر پيشاني اين جريانات خواهد ماند. مساله ايران ماست. ما نوكر مردم هستيم. تضعيف حاكميت ملي به مفهوم اين است كه ايران را به سمت زمين سوخته شدن سوق بدهيم. اين گونه نيست كه غرب فرش قرمز پهن كند و بگويد عبدالكريمي شما بفرماييد نظر بدهيد! سقوط حاكميت ايران را به زمين سوخته بدل ميكند، حمام خون به راه مياندازد و ايران را تكه تكه ميكند. اين واقعيتي است كه روزنامهنگاران، اهالي رسانه، روشنفكران، تحليلگران و هر وطندوستي بايد مورد توجه قرار بدهد. امنيت و آينده ايران و ايراني چيزي نيست كه دستاويز ريسك و قمار و بده بستان اين و آن قرار داشته باشد.
شما درباره وظايف مردم، فعالان سياسي، نخبگان و روشنفكران صحبت ميكنيد اما بخش قابل توجهي از اين فضاي اتحاد و انسجام، بايد از سوي حاكميت ايجاد شود. نقش حاكميت براي جلوگيري از غلتيدن به يك چنين شرايطي چيست؟
همواره به اين نكته تاكيد كردهام كه حاكميت بايد مطالبات مردم را مدنظر قرار بدهد. ايجاد دو قطبيهاي مبتذل و سطحي و عدم توجه به مطالبات، خواستهها و سبك زندگي مردم باعث ميشود تا مرجعيت فكري و رسانهاي و ذهني مردم به دست بيگانگان بيفتد. همچنين نهادهايي مانند صدا و سيما و ساير ظرفيتهاي رسانهاي بايد تلاش كنند امر ملي را ترويج كنند. مساله مهم بعدي توجه به اقتصاد و معيشت مردم است. مردم بايد احساس كنند در داشتههاي كشور مطابق تلاش خود سهيم هستند و ايران مال آنهاست.