ادامه از صفحه اول
بازآفريني معلمي به عنوان حرفهاي مشاركتي
غيبت نهادهاي مدني- در كشورهاي توسعهيافته، انجمنهاي صنفي معلمان، شوراهاي دانشآموزي و تشكلهاي والدين در تصميمسازيهاي آموزشي نقش موثر دارند. اما در ايران، اين نهادها يا اساسا وجود ندارند يا بسيار ضعيفند و صداي آنها كمتر شنيده ميشود. نتيجه آن است كه آموزش و پرورش نه يك پروژه اجتماعي و جمعي، بلكه نهادي دولتي و بسته باقي مانده كه از ظرفيت جامعه براي نوآوري و اصلاح بيبهره است.
طبقاتي شدن آموزش و بيعدالتي آموزشي- نظام آموزشي كشور در سالهاي اخير به شدت طبقاتي شده است. وجود انواع و اقسام مدارس - از نمونهدولتي و استعدادهاي درخشان گرفته تا مدارس هياتامنايي، غيردولتي، خاص و بينالمللي -دسترسي به آموزش باكيفيت را به وضعيت اقتصادي و اجتماعي خانوادهها گره زده است. اين وضعيت، عدالت آموزشي را خدشهدار كرده و فرصتهاي برابر براي رشد را از ميان برده است. در چنين فضايي، معلمي نيز از يك حرفه اجتماعي به خدمترساني به طبقات مرفه فروكاسته ميشود.
محتواها و روشهاي سنتي- آموزش در ايران هنوز تا حد زيادي حافظهمحور و رويكرد يكسويه به دانش متكي است. آموزش مهارتهاي زندگي، هنر، تفكر انتقادي و خلاقيت جايگاهي حاشيهاي دارد. اين وضعيت نهتنها مانع شكوفايي استعدادهاي دانشآموزان ميشود، بلكه امكان ابتكار و مشاركت حرفهاي معلمان در طراحي و اجراي برنامههاي آموزشي را نيز از ميان ميبرد.
بحرانهاي اقتصادي و سياسي- تحريمهاي بينالمللي، تورم افسارگسيخته و فشارهاي شديد معيشتي، نهتنها بر كيفيت آموزش تاثير گذاشته، بلكه روحيه معلمان را نيز تحليل برده است. در حالي كه بسياري از مدارس دولتي حتي از امكانات اوليه محرومند و شهريه مدارس غيردولتي سر به فلك ميكشد، سخن گفتن از «حرفه مشاركتي» براي معلمان دغدغهمند و كمدرآمد، بيشتر شبيه يك آرزو است تا يك برنامه قابل تحقق.
مديريت ناكارآمد و شكاف دولت-ملت- حضور مديران سياسي و فاقد صلاحيت تخصصي، يكي ديگر از موانع تحول در آموزش و پرورش است. اين وضعيت در كنار شكاف عميق ميان معلمان و بدنه اداري كه بازتابي از ساير شكافها و گسلهاي اجتماعي و سياسي است، موجب شده كه اعتماد و همكاري -دو ركن اصلي مشاركت - تضعيف شوند.
سخن پاياني- شعار «بازآفريني معلمي به عنوان حرفهاي مشاركتي» در شرايط كنوني ايران نه يك آرمان لوكس، بلكه ضرورتي ملي براي خروج از بحران آموزشي است. عبور از وضعيت كنوني مستلزم مشاركتي، افقي و معرفتي شدن ساختار آموزش، افزايش اختيار معلمان، تقويت نهادهاي مدني، مبارزه با طبقاتي شدن آموزش و رهايي از سيطره سياست است.
آموزش و پرورش زماني ميتواند بستر رشد جامعه باشد كه معلمان «كنشگران آگاه و خلاق» باشند. تحقق اين هدف، آينده كشور را تضمين ميكند.
ضرورت نگاه ويژه به خبرنگار
مادامي كه ذخاير اطلاعاتي و دادهاي خبرنگار غني نباشد حتما سطح تحليل، مصاحبه و گزارش و يادداشتنويسيها متفاوت خواهد بود. اينكه اساتيد روزنامهنگاري سالهاست از ديده شدن قشر خبرنگار به عنوان يك بازيگر مهم صحبت ميكنند و خواستار مشاركت دادن آنان در تصميمسازيها هستند به اين خاطر است كه چيزي از نگاه خبرنگار پنهان نماند. اما نبايد اين برداشت را كرد كه خبرنگار اگر در جريان همه دادهها و اطلاعات خاص قرار بگيرد، امكان افشا وجود دارد، شك نكنيد در تمام اين سالها و با توجه به محدوديتها و شرايط ويژهاي كه براي انتشار اخبار در نظر گرفته شده، خبرنگاران بيش از هر كسي خطوط قرمز را رعايت ميكنند.