حمله به دولت از مسووليتشناسي تا ابراز وجود!
اين در حالي است كه هيچ نشاني از تمايل اروپاييان براي مصالحه پيرامون رفع دايمي تحريمهاي سازمان ملل وجود نداشت. آنان براي چكاندن ماشه چنان ولعي داشتند كه همه پيشنهادهاي ايران را رد كردند و راههاي تحقيرآميزي را جلوي هيات اعزامي تهران به نيويورك گذاشتند كه مطمئن بودند قابل پذيرش نيست. جالبتر و عبرتآموزتر توصيههاي مكرر به آقاي پزشكيان براي ديدار با آقاي ترامپ بود كه انواع رويدادهاي يكي، دو هفته اخير نشان داد كه نه تنها امريكا كوچكترين تمايلي به اين امر نشان نداد بلكه در صورت اصرار طرف ايراني و اجابت آن برخوردي به مراتب بدتر از برخورد با آقاي زلنسكي واقع ميشد و امتيازاتي طلب ميشد كه اساسا همه حقوق ايران حتي حق دفاع از خود را هم بلاموضوع ميكرد.
در چنين شرايطي فشار و سوالهاي جهتدار از رييسجمهور از شمول مسووليتشناسي خارج و دريغ كردن درك اوضاع كشور و تلنبار كردن خطاهاي گذشته بر سر كسي است كه حتي كمتر از سوالكنندگان در فضاي سياسي كشور حضور داشته است.
درست است كه آقاي پزشكيان با آگاهي نسبت به همه مسائل داخلي و خارجي مسووليت پذيرفته است ولي واقعا چه كسي تصور ميكرد كه در اولين روز تحليف بحراني بزرگ دامن كشور را فرا بگيرد و اين بحران در صور گوناگون تا همين امروز ادامه پيدا كند؟ مگر همه نگفتيم كه انتظار معجزه از طبيب صادق نداريم؟ آيا نقطه عطف دانستن اسنپبك و جدا كردن پيش و پس از آن در دوران تصدي رييسجمهور يك معجزهخواهي آشكار از پزشكيان نيست؟ برخي چنان وانمود ميكنند كه گويي ادامه تصدي رييسجمهورديگر توجيه چنداني ندارد و در مقابل مشكلات كاري نميتوان كرد! هرچند ممكن است به مذاق برخي خوش نيايد ولي واقعيت آن است كه همه ما در پاسداري از فضاي همدلي ايجاد شده پس از آغاز تجاوز اسراييل كوتاهي كرديم و فقط دو هفته از آتشبس گذشته بود كه زخمهاي گذشته را باز كرديم و اختلافات به ريل سابق بازگشت. احتمالا يكي از دلايل فشار روزافزون غربيان همين رفتارهاست.
اسنپ بك خود يك اعلام جنگ اقتصادي بود و نياز داشت كه همه گروهها محكومش كنند و صحنهاي از جوشش يك دفاع همهجانبه را به وجود آورند. مسلما حملات غربيان مقصران قديم و جديد در داخل دارد ولي هركس مقصر باشد چوبش را همه ميخورند و مقصريابي كسي را از دايره ستم بيگانگان خارج نميكند. دولت همچنان نياز به حمايت دارد و تضعيف او نه گردي به دامان خطاكاران اصلي مينشاند و نه نفعي متوجه ملك و ملت ميكند. اوضاع كشور حتي بيش از زمان جنگ دلالت بر نياز به استحكام داخلي دارد.
گاهي برخي افراد به هر حال بايد چيزي بگويند و بنويسند، تو گويي كه سكوتشان نشانه ضعفشان است لذا استبعادي از خطرآفريني ندارند! امروز شايد بيش از هرزمان ديگر به تعهد و اخلاق و وطنگرايي و مسووليتشناسي و صبر و همراهي نياز داريم اگر اجتماع خصمانه بيگانگان بيدارمان كند و تب تند زمان ما را از منفعتگرايي فردي دور كند.