• 1404 دوشنبه 14 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6156 -
  • 1404 دوشنبه 14 مهر

صلح بدون فلسطين تغيير موازنه و آينده منطقه خاورميانه

حسين ربيعي

حدود دو سال پس از حمله هفتم اكتبر ۲۰۲۳ جنبش حماس به اسراييل، خبرها حاكي است كه حماس پذيرفته در طرحي موسوم به «آتش‌بس غزه» يا «طرح صلح ترامپ» مشاركت كند و مسير صلح با اسراييل را در پيش گيرد. اين تحول از چند جنبه قابل بررسي است و مي‌تواند آينده تحولات منطقه غرب آسيا و خاورميانه را به ‌طور جدي تحت‌تاثير قرار دهد.
از منظر داخلي، مهم‌ترين نكته اين است كه حماس آخرين گروه فلسطيني بود كه به ‌صورت آشكار و عملي در برابر اسراييل ايستاده و با تمام توان نظامي و امنيتي خود عليه اشغالگري مقاومت مي‌كرد. پس از دگرديسي‌هاي جنبش فتح در اواخر قرن بيستم و سازشي كه با اسراييل انجام داد، اين گروه به عنوان آخرين جنبش مقاومت، روياي بازپس‌گيري سرزمين‌هاي عربي و فلسطيني را در سر داشت و خود را ادامه‌دهنده جريان تاريخي مقاومت در جهان عرب مي‌دانست. با اين حال، به نظر مي‌رسد با كمرنگ شدن نقش حماس در آينده نظامي و امنيتي غرب آسيا، موضوع «سرزمين‌هاي فلسطيني» يا به تعبير ديگر «سرزمين‌هاي عربي تحت اشغال اسراييل»، به تدريج از اولويت معادلات عبري-عربي منطقه‌اي خارج شود. البته اين روند، از دهه ۱۹۸۰ و پس از آنكه مصر به عنوان نخستين كشور عربي، وارد فرآيند صلح با اسراييل شد، بر سر سرزمين‌هاي اشغالي معامله شد و در مراحل بعدي نيز كشورهاي ديگري مانند اردن در چارچوب پيمان اسلو و سپس بحرين و امارات در قالب «پيمان ابراهيم» روابط خود را با اسراييل عادي كردند. 
به عبارتي از همان زمان، موضوع سرزمين‌هاي اشغالي و مساله سرزمين فلسطين به‌ تدريج به حاشيه رفت و اهميت پيشين خود را در معادلات سياسي و امنيتي منطقه از دست داد.
اكنون به نظر مي‌رسد اگر حماس نيز وارد اين جريان شود، آتش‌بس را بپذيرد و حتي در قالبي ديگر در مسير فرآيند صلح گام بردارد و به هر شكل، از معادلات نظامي و امنيتي منطقه كنار گذاشته شود، به نظر مي‌رسد مساله «سرزمين‌هاي عربي» به‌ طور كلي از دستور كار ژئوپليتيكي بسياري از كشورها و گروه‌هاي سياسي خاورميانه كنار گذاشته خواهد شد و چه بسا موضوعات اقتصادي و سياسي به اشكال كاملا جديدي در منطقه سر برآورد كه ماهيت تعاملات منطقه غرب آسيا را به‌ شدت دگرگون خواهد كرد. 
اما در بُعد منطقه‌اي نيز اين مساله حائزاهميت است. از آنجا كه تقريبا هيچ‌يك از كشورهاي بزرگ يا كوچك عرب خاورميانه مخالفتي با اين طرح ابراز نكرده‌اند و اغلب دولت‌هاي منطقه ضمن اعلام موافقت، آمادگي خود را براي كمك به برقراري آتش‌بس و پيشبرد فرآيند صلح اعلام كرده‌اند.
 به بيان ديگر، اقدام حماس در پذيرش آتش‌بس ازسوي كشورهاي منطقه تاييد و حتي حمايت شده است، بنابراين به نظر مي‌رسد اين كشورها پيشاپيش با ورود به عصر جديدي از مناسبات سياسي و ژئوپليتيك منطقه سلام گفته‌اند و به دنبال در پيش گرفتن رويكرد تازه‌اي به منطقه غرب آسيا هستند. درنتيجه، محور اصلي اختلاف ميان كشورهاي اسلامي و اسراييل كه در طول دهه‌ها برمبناي «مساله سرزمين» تعريف مي‌شد، اكنون عملا كنار گذاشته شده است. ديگر سرزمين به عنوان عامل تعيين‌كننده در مناسبات منطقه‌اي مطرح نيست. حتي مديريت «توني بلر» نخست‌وزير پيشين بريتانيا بر فرآيند گذار اين دوره نيز از‌سوي طرف‌هاي مختلف پذيرفته شده است. 
به اين ترتيب، يكي از مهم‌ترين مسائل ژئوپليتيكي يك قرن اخير يعني مساله سرزمين‌هاي اسلامي و بيت‌المقدس عملا از متن گفت‌وگوها و طرح‌هاي جديد كنار گذاشته شده است. در طرح پيشنهاد شده، هيچ اشاره‌اي به اين موضوع مهم وجود ندارد. در مورد بيت‌المقدس ايده‌اي بيان نشده است و البته چه بسا در ادامه طرح قبلي ترامپ در دوره اول (معامله قرن) بنا دارند كه كل بيت‌المقدس را به اسراييل واگذار كنند. بنابراين مي‌توان گفت يكي از چالش‌هاي تاريخي و محوري منطقه، به صورت حساب شده به حاشيه رانده شده و به ‌طور كامل از معادلات ژئوپليتيكي كنار گذاشته شده است. در واقع، همه كشورهاي منطقه به ‌نوعي مالكيت و حاكميت اسراييل را بر بخش عمده‌ سرزمين‌هاي تحت كنترل فعلي پذيرفته‌اند. به همين دليل، معادله ميان كشورهاي اسلامي و اسراييل در مسير جديد و جهت‌گيري تازه‌اي قرار گرفته است. 
با اجرايي شدن اين طرح يك‌طرفه، به نظر مي‌رسد روند تحولات به‌گونه‌اي پيش خواهد رفت كه توازن جغرافيايي و سياسي به سود اسراييل تغيير يابد. همان‌طور كه از سال ۱۹۴۸ تاكنون، اسراييل از محدوده‌اي كوچك به ‌تدريج بيشتر سرزمين‌هاي فلسطين و بخش‌هايي از كشورهاي پيرامون (بلندي‌هاي جولان و كرانه باختري) را به تصرف خود درآورد، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه در آينده نيز اسراييل به اشغال كامل كرانه باختري و نوار غزه بپردازد و اين طرح مقدمه‌اي باشد براي شروع تحقق ايده اسراييل بزرگ. به ‌ويژه آنكه در طرح ترامپ هيچ اشاره‌اي به تاسيس كشور مستقل فلسطين نشده و ايالات‌متحده نيز همواره از مخالفان جدي تشكيل چنين كشوري بوده است. 
بر اين اساس، به نظر مي‌رسد در يك فرآيند بلندمدت، اسراييل تمامي سرزمين‌هايي را كه اكنون دراختيار فلسطينيان است، به محدوده رسمي تحت حاكميت خود ملحق خواهد كرد. نقش و مديريت توني بلر در فرآيند گذار كه در اين طرح پيش‌بيني شده، مي‌تواند مقدمه‌اي براي انتقال تدريجي اين مناطق به مالكيت و حاكميت اسراييل تلقي شود؛ همان‌گونه كه در گذشته نيز تجربه تاريخي مشابهي از سوي بريتانيا در جريان بوده است. در نتيجه، به نظر مي‌رسد روياي تشكيل كشور مستقل فلسطيني بيش از آنكه به واقعيت نزديك شود، به رويايي دوردست تبديل خواهد شد. 
با وجود آنكه بسياري از كشورهاي اروپايي و غيرا‌روپايي استقلال فلسطين را به رسميت شناخته‌اند يا از استقلال آن حمايت كرده‌اند، با اين وجود در طرح جديد هيچ اشاره‌اي به تشكيل كشور فلسطين نشده و در خوشبينانه‌ترين حالت، اداره اين مناطق به نيروهاي كم‌اثري مانند تشكيلات خودگردان واگذار خواهد شد كه نه ساختار و تشكيلات سياسي لازم براي تبديل ‌شدن به يك دولت مستقل را دارد و نه توانايي اداره اين سرزمين‌ها را به عنوان كشوري مستقل خواهد داشت. از اين منظر، به نظر مي‌رسد غزه در آينده به عنوان منطقه‌اي خودگردان و شايد با حاكميت بين‌المللي تبديل شود و محلي براي سرمايه‌گذاري شركت‌هاي خارجي و ورود سرمايه‌هاي غربي باشد. اين فرآيند مي‌تواند بخشي از طرح ادغام تدريجي غزه در يك شبكه اقتصادي و سياسي وابسته به غرب باشد؛ شبكه‌اي كه در راس آن اسراييل قرار دارد و مديريت آن با مشاركت شركت‌ها و نهادهاي غربي انجام شود. در چنين شرايطي، فلسطيني‌ها نه از نظر سياسي و نظامي و نه از جنبه اقتصادي، نقش تعيين‌كننده‌اي در آينده اين منطقه خواهند داشت. 
نكته قابل‌توجه ديگر در مورد اين طرح، تغيير نقش ميانجي‌گري قطر است. در چند دهه گذشته، به ‌ويژه طي دو سال اخير، قطر نقشي فعال به عنوان ميانجي ميان حماس و اسراييل ايفا كرده و بارها ميزبان مذاكرات مربوط به آتش‌بس و فرآيند صلح در غزه بوده است. 
در اين مدت، رفت ‌و آمدهاي ديپلماتيك متعددي ميان دوحه و ساير بازيگران منطقه‌اي و بين‌المللي برقرار بود و قطر عملا به مركز اصلي گفت‌وگوهاي غيرمستقيم ميان دو طرف تبديل شده بود، اما پس از تحولات اخير و به ‌ويژه حمله اسراييل به مقر سياسي حماس در دوحه طي چند هفته گذشته، به نظر مي‌رسد نقش قطر در اين روند به‌طور چشمگيري تضعيف شده است. اين كنار گذاشته شدن مي‌تواند يا ناشي از تصميم خود دوحه براي فاصله گرفتن از پرونده غزه باشد يا نتيجه تغيير در توازن سياسي و تصميم ديگر بازيگران براي واگذاري اين نقش به كشوري ديگر. در حال حاضر، مصر به عنوان بازيگر جديد اين روند معرفي شده است. انتخاب قاهره به عنوان محل برگزاري مذاكرات، مي‌تواند به دليل سابقه تاريخي مصر در برقراري صلح با اسراييل مرتبط باشد. 
مصر در سال ۱۹۸۰ نخستين كشور مسلمان بود كه به عادي‌سازي روابط با تل‌آويو اقدام كرد و از آن زمان تاكنون نقش خود را به عنوان ميانجي فعال يا ميزبان مذاكرات در تحولات فلسطين حفظ كرده است. از همين رو، انتخاب مصر براي ميزباني مذاكرات آتش‌بس و «طرح صلح ترامپ» بي‌ارتباط با اين سابقه تاريخي نيست. به احتمال زياد، قاهره در تلاش است تا از اين فرصت براي تثبيت موقعيت خود به عنوان محور جديد ديپلماسي صلح در خاورميانه استفاده كند. در عين حال، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه اين مذاكرات، مقدمه‌اي براي شكل‌گيري صلحي نسبتا پايدار در منطقه باشد و پس از اجراي آتش‌بس در غزه، كشورهاي عربي بيشتري به سمت عادي‌سازي روابط با اسراييل سوق داده شوند. 
در ارزيابي كلي اين طرح و قابليت اين طرح كه براي تضمين صلح و حل‌وفصل مناقشه باشد، بايد گفت كه اين طرح بيش از هر چيز تضمين‌كننده منافع اسراييل است. همچنان‌كه گفته شد در متن طرح هيچ اشاره‌اي به استقلال فلسطين يا تاسيس يك كشور مستقل فلسطيني نشده است. 
به عبارت ديگر مهم‌ترين مساله سرزميني اين منطقه در اين طرح ناديده گرفته شده و مسكوت مانده است. علاوه بر اين، جنايت‌هاي اسراييل و تخريب كامل غزه در دو سال گذشته، وضعيت خسارت‌هاي فلسطينيان، وضعيت آوارگان و حتي كمك‌هايي كه به منطقه وارد مي‌شد و توسط اسراييل مصادره شده، همگي رها شده و هيچ صحبتي درباره آنها در طرح به ميان نيامده است. مي‌توان گفت تا زماني كه برتري مطلق اسراييل و حمايت همه‌جانبه امريكا به همين شكل باقي بماند، احتمالا و به‌ طور اجتناب‌ناپذير اين طرح عملياتي خواهد شد، زيرا نيروها و محور مقاومت در داخل سرزمين‌هاي فلسطين و كشورهاي اطراف سركوب شده و امكان فعاليت نظامي يا سياسي آن به‌شدت محدود شده است. در چنين شرايطي، انتظار اقدام جدي عليه اين طرح نمي‌رود. با اين حال، مساله سرزمين، از آن دسته مسائلي است كه هيچ‌گاه فراموش نمي‌شود.
 مسائل سرزميني مسائل زنده‌اي هستند كه در حافظه تاريخي و جمعي مردم باقي مي‌مانند و حتي ممكن است هزاران سال نيز ادامه پيدا كنند. بنابراين، اگر شرايط منطقه تغيير كند و زمينه براي نقش‌آفريني مجدد گروه‌هاي مقاومت فراهم شود، احتمال دارد در آينده اين جريان‌ها عليه اين طرح اقدامات جدي انجام دهند.
عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون