به مناسبت هفته خوشنويسي
اهميت احياي خط تعليق در عرصه جهاني
مريم آموسا
بازشناسي زيباشناسي خط تعليق كه در اوايل دهه 80 توسط حجت اماني مطرح و به همت او در سال 1399 با شماره «2866» براي ايرانيان در فهرست آثار ناملموس و معنوي ثبت شد، از شاخصههاي فرهنگي عصر معاصر است. شناخت خطوط ايراني كه در شرايط سياسي و اجتماعي زمان خود كنار نهاده شده بود در دنياي امروز از ضروريات هويت فرهنگي به شمار ميآيد كه شايسته توجه بيشتر توسط نهادهاي فرهنگي و هنري ازجمله انجمن خوشنويسان ايران است. در اين مسير حركتهاي صحيح و توجه به پژوهشهاي نظري در عرصه بينالمللي درخور توجه است آنچه امروز فرهنگهاي بومي را زنده نگه ميدارد، ترجمه و اشاعه در سطوح بينالمللي است كه در سياستهاي انجمنهاي خوشنويسي كمتر بدان توجه شده است. از اين رو اهميت خط تعليق به عنوان هويت ملي ثبت شده بيش از اين درخور توجه است. هر چند در سالهاي اخير پس از ثبت خط تعليق افرادي انگشتشمار در اين زمينه به ترويج آن پرداختهاند. خط تعليق يا نامه به عنوان يكي از اقلام مهم و اولين شيوه خوشنويسي ايراني است كه از منظر برخي پژوهشگران اين شيوه از خوشنويسي در اواسط سده هفتم هجري قمري از تركيب و توسعه دو خط توقيع و رِقاع و تحت تاثير خطوط ايراني پيش از اسلام و با توجه به ذوق و روحيه ايراني به وجود آمده باشد. در تشكيلات حكومت اسلامي، متون كوتاه با خط توقيع (با دهانه قلم 2-3 ميليمتر) و متون بلند با خط رقاع (با دهانه قلم 1 ميليمتر) نوشته ميشد؛ در نتيجه تغييراتي كه در اين نوشتهها در ايران و كشورهاي شرق ايران به وجود آمد، اسلوب جديدي در خط پديد آمد كه تعليق ناميده شد. براساس اسناد موجود اين خط حدود يك قرن مورد توجه بود، اما پس از ابداع خط نستعليق و شكسته اين خط رونق خود را از دست داد، با اينكه به حيات خود ادامه داد، اما همواره زير سايه دو خط قدرتمند نستعليق و شكسته ماند. در واقع اين شيوه اولين نوع خوشنويسي بود كه براي خط پارسي ابداع شد و در آن علامتهاي زير و زبر و پيش بهكار نميرفت. تعليق خطي پيچان، تودرتو و متصل به هم است و كلمات و حروف در آن يكنواخت نوشته نميشوند، يعني اندام حروف گاهي بزرگ و گاهي ريزند. خط تعليق داراي گردش زياد، حروف مدور و قابليت فراوان در ارائه تركيبهاي متنوع را دارد. خط تعليق خطي است كه قوت و ضعف (از اصطلاحات خوشنويسي) با شدت بيشتري در كنار هم قرار گرفتهاند كه اين تضاد بر جنبه زيبايي آن افزوده است. همچنين كلمات و حروف به هم نزديك و در كنارهم تركيببندي شده است كه از سمت راست به چپ تحرير ميشود و انتهاي سطور كمكم به سمت بالا ميل ميكنند. فاصله بين خطوط نسبت به خوشنويسي امروزه بيشتر است كه به صورت موازي با سطور بالا و پايين پيش ميرود. به همين سبب بيشتر در بين افرادي رواج داشت كه از نظر سواد و ميزان آشنايي با خط در سطح بالايي بودهاند و از آنجا كه بيشتر در ديوانها و در تحرير فرامين حكومتي مورد استفاده قرار ميگرفته به نوعي خوانش دشوارتري نسبت به ساير خطوط داشته است. شايد از همين رو مختص منشيان ديوانسالارها بوده است. شواهد و اسناد تاريخي نشان ميدهند كه خط تعليق تا سده دهم هـ. ق در ايران رواج كامل داشت؛ اما با پيدايش و كاربرد وسيع خط نستعليق از نسخهنگاريها گرفته تا كتيبهنگاري به عنوان دومين شيوه اختصاصي ايرانيان در خوشنويسي شدت گرفت، همزمان با انتقال پايتخت به اصفهان در دوره صفوي، خط تعليق رفتهرفته به فراموشي سپرده شد. شكلگيري خط شكسته نستعليق كه سومين خط ويژه ايرانيان بود نيز كاربرد تعليق را بيش از پيش كاهش داد. اين روند به آرامي تا پايان سده دوازدهم هجري ادامه داشت تا آنكه پيشرفت و رواج چشمگير خط شكسته نستعليق توسط درويش عبدالمجيد طالقاني (۱۱۸۵ق) موجب فراموشي كامل خط تعليق شد. خط تعليق در واقع يكي از پايههاي مهم «خط نستعليق و شكسته نستعليق» به شمار ميرود. با اين وجود هر چند خط شكسته را با نام ايرانيان ميشناسند، ضروري است خط تعليق را در كنار آن به جهانيان معرفي و شايسته كاربري كرد.