رويكرد آسه آن به جنگ تعرفهاي ترامپ
پرهام پوررمضان
در سالهاي اخير، جنگ تعرفهاي ميان ايالاتمتحده و چين يكي از مهمترين تحولات اقتصادي و ژئوپليتيك جهان به شمار ميآيد كه تاثيرات گستردهاي بر اقتصادهاي منطقهاي و جهاني برجاي گذاشته است. اين منازعه تجاري باعث شد تا كشورهاي عضو اتحاديه جنوبشرقي آسيا با چالشي پيچيده مواجه شوند كه چگونه ميتوانند از فرصتهاي اقتصادي ناشي از روابط با دو قدرت بزرگ بهرهمند شوند و همزمان از پيامدهاي منفي اين تنشها بر اقتصاد و امنيت خود جلوگيري كنند. اهميت اين موضوع به دليل وابستگي متقابل اقتصادي، حجم بالاي تجارت با چين و امريكا و نقش اين كشورها در زنجيرههاي تامين منطقهاي دوچندان ميشود.
از سوي ديگر، كشورهاي عضو اتحاديه جنوبشرقي آسيا داراي ساختارهاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي متنوعي هستند كه رويكردهاي متفاوتي را در مواجهه با تحولات جهاني شكل ميدهد. برخي كشورها به دليل وابستگي بالاي اقتصادي به چين ممكن است گرايش به حمايت از اين كشور داشته باشند، در حالي كه برخي ديگر با هدف كاهش وابستگي سياسي و اقتصادي، به همكاري با امريكا روي ميآورند. اين تنوع ساختاري و تفاوت در منافع ملي، موجب شده است كه تحليل واكنشهاي كشورهاي عضو به جنگ تعرفهاي امريكا و چين نيازمند توجه دقيق به زمينههاي اقتصادي، امنيتي و ژئوپليتيك باشد.
هدف اين كوتاه نوشتار بررسي سناريوهاي محتمل براي واكنش كشورهاي عضو اتحاديه جنوبشرقي آسيا در مواجهه با جنگ تعرفهاي امريكا و چين است. اين تحليل براساس سه رويكرد اصلي انجام ميشود: حفظ بيطرفي و موازنه اقتصادي، گرايش به چين و بهرهبرداري از فرصتهاي اقتصادي و نزديك شدن به امريكا به منظور كاهش وابستگي به چين و تقويت امنيت ژئوپليتيك. با بررسي مزايا، معايب و پيامدهاي هر سناريو، ميتوان راهبردهاي بهينه و چالشهاي احتمالي پيش روي كشورهاي عضو را شناسايي كرد و چشماندازي علمي و واقعبينانه از مسيرهاي توسعه اقتصادي و سياسي آنها ارايه داد.
سناريو شماره 1: حفظ بيطرفي و موازنه اقتصادي
در اين سناريو، كشورهاي عضو اتحاديه جنوبشرقي آسيا تلاش ميكنند تعادل ميان دو قدرت اقتصادي بزرگ يعني امريكا و چين را حفظ كنند. آنها از پيوستن به اقدامات تلافيجويانه يا اعمال محدوديتهاي تجاري مستقيم اجتناب ميكنند و به توسعه روابط اقتصادي چندجانبه و منطقهاي ميپردازند. هدف اصلي، حفظ دسترسي به بازارهاي بزرگ دو كشور بدون آسيب به منافع داخلي و جلوگيري از تنشهاي اقتصادي براي اقتصادهاي كوچك و متوسط منطقه است. در ادامه، اين كشورها سعي ميكنند از طريق ايجاد توافقنامهها و همكاريهاي منطقهاي، ظرفيتهاي توليدي و تجاري خود را تقويت كنند و وابستگي بيش از حد به هر يك از دو قدرت بزرگ را كاهش دهند. همچنين، با بهرهگيري از سازوكارهاي ديپلماتيك و مشورتهاي چندجانبه، تلاش ميكنند ضمن حفظ منافع اقتصادي، ثبات سياسي و اجتماعي در منطقه را تضمين كنند و از تبديل شدن به ميدان رقابت مستقيم ميان امريكا و چين جلوگيري نمايند. اين رويكرد به كشورهاي عضو اتحاديه امكان ميدهد همزمان از فرصتهاي اقتصادي جهاني بهرهمند شوند و از پيامدهاي منفي احتمالي جنگ تجاري بين دو قدرت بزرگ در امان بمانند.
سناريو شماره 2: گرايش به چين و بهرهبرداري از فرصتها
برخي كشورهاي عضو اتحاديه، به دليل وابستگي بالاي اقتصادي به چين، ممكن است سياست حمايتي نسبت به اين كشور اتخاذ كنند. آنها با استفاده از برنامههاي سرمايهگذاري و پروژههاي منطقهاي چين، به دنبال تامين منافع اقتصادي كوتاهمدت خود هستند و در برابر فشارهاي تجاري امريكا مقاومت ميكنند. هرچند اين رويكرد ميتواند مزاياي اقتصادي فوري ايجاد كند، اما ريسك كاهش دسترسي به بازار امريكا و افزايش فشارهاي سياسي از سوي واشنگتن را نيز به همراه دارد. در همين راستا، اين كشورها ممكن است تلاش كنند روابط سياسي و ديپلماتيك خود با چين را تقويت كرده و با بهرهگيري از سرمايهگذاريهاي زيرساختي و فناوري، جايگاه خود را در زنجيرههاي تامين منطقهاي و جهاني مستحكم كنند. با اين حال، تمركز بيش از حد بر چين ميتواند تنشهايي با ديگر شركاي تجاري و اقتصادي ايجاد كند و انعطافپذيري آنها در مواجهه با تغييرات سريع در بازارهاي بينالمللي و سياستهاي اقتصادي جهاني را كاهش دهد. به اين ترتيب، گرايش به چين نيازمند مديريت دقيق ريسكهاي سياسي و اقتصادي براي حفظ ثبات و منافع بلندمدت است.
سناريو شماره3: نزديك شدن به امريكا و كاهش وابستگي به چين
در اين سناريو، كشورهايي كه مايل به كاهش وابستگي اقتصادي و سياسي به چين هستند، رويكرد حمايتي از امريكا را در پيش ميگيرند. اين كشورها با توسعه روابط تجاري و سرمايهگذاري با امريكا و جذب فرصتهاي اقتصادي ناشي از آن، سعي ميكنند از مزاياي امنيتي و سياسي هم بهرهمند شوند. هرچند اين رويكرد ممكن است منافع اقتصادي كوتاهمدت را محدود كند، اما باعث تقويت امنيت ژئوپليتيك و نفوذ سياسي در سطح منطقه ميشود. علاوه بر اين، كشورهايي كه به امريكا نزديك ميشوند، ممكن است از حمايتهاي فني، نظامي و زيرساختي واشنگتن نيز بهرهمند شوند كه ميتواند توانمنديهاي داخلي آنها را در مديريت چالشهاي اقتصادي و امنيتي افزايش دهد. اين رويكرد همچنين امكان مشاركت فعالتر در توافقات تجاري و طرحهاي منطقهاي مورد حمايت امريكا را فراهم ميكند و به آنها كمك ميكند تا جايگاه خود را در معادلات ژئوپليتيك تقويت كنند. با اين حال، اين سياست نيازمند مديريت دقيق روابط با چين و ساير شركاي منطقهاي است تا از ايجاد تنشهاي سياسي يا اقتصادي و محدود شدن فرصتهاي تجاري جلوگيري شود.
درنهايت گفتني است كه؛ با توجه به سه سناريوي مطرحشده براي واكنش كشورهاي عضو اتحاديه جنوبشرقي آسيا نسبت به جنگ تعرفهاي امريكا عليه چين، ميتوان نتيجه گرفت كه اتخاذ هر رويكردي مستلزم موازنه دقيق ميان منافع اقتصادي، امنيتي و ژئوپليتيك است. سناريوي حفظ بيطرفي و موازنه اقتصادي به كشورهاي عضو امكان ميدهد ضمن بهرهمندي از فرصتهاي تجاري هر دو قدرت بزرگ، استقلال نسبي خود را نيز حفظ كنند و از تبديل شدن به ميدان رقابت مستقيم ميان امريكا و چين جلوگيري نمايند. اين رويكرد براي اقتصادهاي كوچك و متوسط منطقه اهميت ويژهاي دارد، زيرا امكان كاهش آسيبهاي اقتصادي و جلوگيري از تنشهاي سياسي را فراهم ميكند.ازسوي ديگر، گرايش به چين يا نزديك شدن به امريكا هر دو مزايا و ريسكهاي خاص خود را دارند. حمايت از چين ميتواند منافع اقتصادي فوري و دسترسي به سرمايهگذاريهاي زيرساختي را فراهم كند، اما خطر كاهش انعطافپذيري در برابر تغييرات بازارهاي جهاني و فشارهاي سياسي امريكا را به همراه دارد. نزديك شدن به امريكا نيز مزاياي امنيتي و ژئوپليتيك ايجاد ميكند، ولي ممكن است محدوديتهايي در منافع اقتصادي كوتاهمدت ايجاد كند و نيازمند مديريت دقيق روابط با چين و ساير شركاي منطقهاي است. بنابراين سياست بهينه براي كشورهاي عضو اتحاديه، تركيبي از ديپلماسي هوشمندانه، مديريت ريسك و بهرهگيري از فرصتهاي چندجانبه خواهد بود كه تعادل ميان منافع اقتصادي و امنيتي را تضمين كند.
پژوهشگر علم سياست