سحر آزاد
اگرچه در ميان تمام كشمكشها و جنگهايي كه در سالهاي اخير در دنيا رخ داده، وضعيت هنر كمتر از حوزههاي ديگر مورد بررسي قرار گرفته اما گشتي در هنر خاورميانه و به خصوص ايران نشان ميدهد، اين عرصه نيز تحت تاثير بيثباتيهاي سياسي منطقه قرار گرفته و نه تنها رد پاي ترس و نگراني از توجه و سرمايهگذاري در اين عرصه قابل مشاهده است، بلكه در ايران ميتوان ركود بازار هنر و زنگ خطر تعطيلي گالريهاي كوچك و فرهنگي را لمس كرد.
توجه به اقتصاد هنر يا بازار هنرهاي مدرن و معاصر از نيمه مياني دهه ۸۰ شمسي با راهاندازي شعبه حراج كريستيز در دوبي و بعد از آن، ورود ديگر شعبههاي حراجهاي خارجي به خاورميانه داغتر شد. با همه اينها، تاكيد بر سرمايهگذاري در زمينه هنر مدرن و معاصر و گستراندن آن در منطقهاي كه مدام دستخوش تحولات و كشمكشهاي سياسي است، فراز و فرودهاي خود را نيز دارد، از ريسك اقتصادي تا چگونگي جريانسازيهاي هنري.
سوييس؛ مقصد بيطرف براي حفظ آثار هنري
بعد از هفتم اكتبر و درگيريهاي بعدي آن در غزه و اسراييل، شايد بتوان گفت، حجم كشمكشها و اتفاقها به سمتي رفت كه تلاش براي تداوم زندگي روزمره و معاش، كمترين روزنه را براي توجه و پژوهش در فرهنگ و هنر باز گذاشت. با همه اينها، گزارشي كه تير ماه امسال در سايت «MOMAA» منتشر شد، تصوير شفافتري نسبت به آنچه اكنون در هنر خاورميانه در حال روي دادن است، در اختيار ما قرار ميدهد. به عنوان مثال، طبق اين گزارش، مجموعهداران خاورميانهاي كه بهطور تاريخي ۲۳درصد از تقاضاي جهاني براي هنر معاصر بالاي يك ميليون دلار را تشكيل ميدادند، به شكل سيستماتيكي، خريدهاي خود را از اين منطقه به بازارهاي بينالمللي منتقل كردهاند.
در همين حال، مراكز نگهداري آثار هنري تحت تاثير بحرانهاي خاورميانه قرار دارند. مراكز نگهداري آثار هنري در سوييس اعلام كردهاند كه داراييهاي مشتريان خاورميانهاي در اين مراكز ۱۴۵درصد افزايش يافته و سوييس به مقصدي بيطرف براي حفظ آثار هنري در دورههاي بحران تبديل شده است.در اين مهاجرت نظاممند سرمايه حدود ۸۹۰ ميليون دلار دارايي منتقل شده است و فشار نقدينگي در بازارهاي منطقهاي و افزايش رقابت در بازارهاي بينالمللي مشهور را موجب شده است.
اين جابهجاييها، نكته ديگري را نيز به همراه دارد، مثلا از يك طرف، فرصتهاي آربيتراژ (بهره گرفتن از تفاوت قيمت بين دو يا چند بازار براي كسب سود) قابل سنجشي براي سرمايهگذاران با جايگاه استراتژيك فراهم كرده است و از طرف ديگر، تعويق همكاري با گالريهاي منطقهاي و... نشاندهنده اعمال پروتكلهاي ارزيابي ريسك از سوي نهادهاي هنري است كه در اولويتبندي خود، امنيت شركتكنندگان را بر فرصتهاي توسعه بازار ترجيح ميدهند.
همچنين، تحليل فروشهاي اضطراري حاكي از آن است كه بهترين زمانهاي خريد در اوج دورههاي تنش رخ ميدهد، زماني كه مجموعهداران منطقهاي براي جابهجايي جغرافيايي به سرعت به نقدينگي نياز دارند. تحليلهاي تاريخي نشان ميدهد، اين دورههاي كاهش قيمت معمولا بين ۱۴ تا ۱۸ ماه طول ميكشند و فرصتهاي خريد نظاممند را قبل از آنكه تقاضاي حفظ نهادي موجب بازيابي ارزش شود، فراهم ميكنند.
انباشت موجودي گالريها، مزاياي چانهزني سيستماتيكي براي مجموعهداران خبرهاي ايجاد ميكند كه استراتژيهاي سرمايهگذاري صبورانه را به كار ميگيرند. گالريهاي منطقهاي كه موجودي بالاتري دارند، انعطافپذيري قيمت ۱۵ تا ۲۵درصدي براي خريدهاي بزرگ ارايه ميدهند، به ويژه زماني كه اين تخفيفها با شرايط پرداخت طولانيتر و حمل و نقل بينالمللي كه هزينههاي گالري را كاهش ميدهد، همراه باشند. علاوه بر اينها، مجموعهداران بينالمللي با تغيير استراتژي پرتفوي (مجموعه سهام خريداري شده توسط سرمايهگذار) خود، ميزان سرمايهگذاري در هنر خاورميانه را ۸۹درصد كاهش دادهاند. مجموعهداران منطقهاي نسبت به گذشته ۱۵۶درصد بيشتر، داراييهاي خود را به انبارهاي بينالمللي منتقل كردهاند. حدود ۶۷ ميليون دلار سرمايههاي نهادي هم از حمايت مالي پروژههاي فرهنگي منطقهاي صرفنظر كردهاند (سرمايهگذاران نهادي، مجموعهاي از موسسهها و سازمانهاي مالي هستند كه به عنوان واسطه بين سرمايهگذاران و بازارهاي مالي عمل ميكنند. به عبارت ديگر، آنها به نمايندگي از سرمايهگذاران خود در بازار سهام، اوراق قرضه، املاك و مستغلات و ساير ابزارهاي مالي سرمايهگذاري ميكنند).
در يك مرور كلي، گزارش «MOMAA» سه عامل اصلي كوچك شدن بازار منطقه را اينطور دستهبندي كرده است: «كاهش خريد مجموعهداران بينالمللي، خروج مجموعهداران منطقهاي و خروج سرمايههاي نهادي از پروژههاي فرهنگي منطقه.»
بازار راكد هنر
بحران خاورميانه و اتفاقهايي كه در غزه روي داده، تاثير خود را بر كشورهاي منطقه گذاشته است، اما در كشور ما به واسطه حمله اسراييل و جنگ ۱۲روزه، اثرات مستقيم بحران مشهودتر شده است. فعاليتهايي كه در حوزه هنرهاي تجسمي نيز روي ميدهند، همچون ديگر بخشهاي جامعه، دچار وقفه در جريان جنگ شدند. اگرچه در روزهاي ابتدايي آغاز حملات، گالريها نيز مانند ديگر مشاغل براي تعطيلي يا ادامه فعاليت خود مردد بودند، اما با ادامه جنگ و سفر مردم از شهرهاي بزرگ مخصوصا تهران به شهرهاي كوچكتر و حواشي، عملا گالريها هم تصميم به تعطيلي و تداوم فعاليتهايشان به صورت آنلاين گرفتند. البته بررسي صفحات شبكههاي اجتماعي گالريها در همان دوران نيز نشان ميدهد كه اين وعده، بيشتر در حد يك تصميم باقي ماند و كمتر اجرايي شد. با اعلان آتشبس، به مرور فعاليتهاي روزمره آغاز شد. گالريها نيز از اين موضوع مستثني نبودند. برخي از آنها برنامههاي نمايشگاهي خود را بهروز كرده و زودتر به جريان عادي برگشتند. در اين ميان گالريهايي نيز بودند كه مجبور شدند، تغيير زيادي در برنامههاي خود دهند و تا همين اواخر، نمايشگاهي برگزار نكرده بودند. شايد يكي از دلايل اصلي هم كمبود تمايل برخي هنرمندان براي برگزاري نمايشگاه و موكول كردن آن به زماني ديگر بوده است، چراكه گمان برخي هنرمندان، كيوريتورها و گالريداران اين بوده است كه به دليل جنگ، ممكن است، خريداران و مجموعهداران، تمايل كمتري براي خريد اثر و سرمايهگذاري در هنر داشته باشند. اين موضوع بيراه هم نيست. فقط كافي است به برخي حراجهاي آنلايني كه برگزار ميشوند، نگاهي بيندازيم.
طبق بررسيهاي «اعتماد» از روند خريد و فروش آثار در حراجهاي آنلاين، نمونههايي كه آثار هنرمندان شناخته شده، فروش نرفته، در انتهاي مزايده از عنوان «اعلام نشده» استفاده شده يا قيمت نهايي فروش تنها كمي بيش از قيمت كمينه باشد، كم نبوده است. البته در مواردي هم قيمت نهايي فروش از قيمت كمينهاي كه برآورد شده بود، كمتر بوده است. به عنوان مثال، يك تابلوي نقاشي از يكي از هنرمندان شناخته شده كه در روزهاي پاياني شهريور بين ۲۰۰ تا ۲۲۰ ميليون تومان برآورد شده بود، با قيمت نهايي ۱۵۰ ميليون تومان فروخته شد. در مزايده ديگري كه در هفته پاياني شهريور برگزار شد، اثري از ديگر نقاش شناخته شده كه در قيد حيات است، ۱۲۰ تا ۱۴۰ ميليون تومان برآورد شده بود كه با قيمت نهايي ۹۰ ميليون تومان به فروش رفت. در همان مزايده، يك تابلوي نقاشي از يك هنرمند مشهور كه فوت كرده و اثرش ۱۲۰ تا ۱۴۰ ميليون تومان برآورد شده بود، با قيمت نهايي ۷۰ ميليون تومان فروش رفت.
در نمونهاي بزرگتر حتي ميتوان به بيست و چهارمين حراج تهران اشاره كرد كه جمعه، ۱۱ مهر ماه برگزار شد. اين حراج در زمينه هنر معاصر برپا شد. تعدادي از آثار به خصوص گرانترينها از برآورد بيشينه فراتر نرفتند. گرانترين اثر، تابلوي «شكار زمستان زرفام» از رضا درخشاني بود كه ۱۲ تا ۱۴ ميليارد تومان برآورد شده بود. قيمت نهايي فروش ۱۴ ميليارد تومان بود. در جايگاه بعدي اثر «نقشبرجسته» از مسعود عربشاهي بود كه ۱۲ تا ۱۴ ميليارد تومان برآورد شده بود. قيمت نهايي فروش ۱۲ ميليارد و ۶۰۰ ميليون تومان بود و در رتبه سوم اثر «طبيعت بيجان» كوروش شيشهگران قرار گرفت كه ۱۰ تا ۱۲ ميليارد تومان برآورد شده بود. قيمت نهايي فروش ۱۰ ميليارد تومان بود.
در كنار اين موارد، گشت و گذاري به گالريها و صحبت با هنرمندان، مديران گالريها و واسطهها نيز حكايت از ركود بازار دارد. برخي از كساني كه در ماههاي اخير براي فروش آثارشان به گالريها و واسطهها مراجعه كردهاند، با اين جملهها روبهرو شدهاند: «بازار راكد است. ممكن است، در شرايط فعلي اثرتان فروش نرود يا با قيمتي پايينتر از قيمت خريد يا قيمت تعيين شده، خريداري پيدا شود.»
سلطه نوپديد اقتصاد
به غير از جنبه اقتصادي هنر، بخش ديگري كه از هنر و گالريها انتظار ميرود، جريانسازي و تاثيرگذاري فرهنگي است؛ اتفاقي كه در گذشته بيشتر شاهد آن بوديم و اين روزها كمتر به آن پرداخته ميشود. اين همان نكتهاي است كه رزيتا شرفجهان، نقاش و مدير گالري «طراحان آزاد» به واسطه سالها تجربه گالريداري و آشنايي با جريانهاي فرهنگي بهآن اشاره ميكند. به همين دليل سراغ او رفتيم و از وضعيت گالريها و هنرهاي تجسمي در 6 ماهه اول سال ۱۴۰۴ پرسيديم. شرفجهان گفت: «فكر ميكنم، اين جمعبندي خيلي بهموقع است، چون تغييرات همهجانبه در وضعيت گالريها به وجود آمده. يك تغيير چشمگير كه همه درباره آن حرف ميزنند و شايد يك موضوع پيش پاافتاده باشد، موضوع اقتصادي است. اين موضوع خيلي مشخص شده است و از مخاطب گالريها تا خود گالريداران آن را حس ميكنند. پيدا كردن دليل آن هم سخت نيست. از اول سال و بعد از عيد، شروع شد اما بعد از حمله اسراييل وضعيت خيلي بدتر شد. به طور واضحي همه با آن دست به گريبان هستند.»
مدير گالري طرحان آزاد ادامه داد: «از آنجا كه در چند سال اخير تمام وزن و بحث گالريها به مساله اقتصادي متكي شده بود، حالا كه اين موضوع دچار اشكال شده، انگار تمام هويت گالريها نيز فروكش كرده است. قبلا ما با سلطه اقتصاد مواجه نبوديم و گالريها فعاليتهاي زياد ديگري انجام ميدادند. گالريها در گذشته، جنبههاي فرهنگي بيشتري داشتند. اقتصاد بخشي از فعاليت آنها بود اما در سالهاي اخير اقتصاد، تمام بحث اصلي شده است. درنتيجه الان كه با اين شرايط مواجهيم، انگار كه كل علت وجودي گالريها زير سوال رفته است.»
از او درباره دليل تمركز زياد بر جنبه اقتصادي گالريها پرسيديم. شرفجهان با بيان اينكه در گذشته بازار هنر شكل نگرفته بود، افزود: «بعد از اينكه بازار هنر شكل گرفت، تعداد زيادي از گالريها يعني حدود نيمي از گالريها با اين رويكرد شروع به كار كردند و همه مسائل حول اقتصاد شكل گرفت. حتي انتشار كتاب، مجله و نقد و نوشتهها حول تجارت رفت. الان، گالريهاي نسل آخر با همين رويكرد باز شدهاند و نقاط قوتشان در تجارت است.»
همچنين از او درباره پيشبينياش از وضعيت هنر در نيمه دوم سال پرسيديم و او چنين گفت: «يك رويكرد اين است كه در شرايط كنوني كه تجارت و اقتصاد دچار ركود شده، گالريها از فضاهايي كه دراختيار دارند، براي جنبههاي ديگر استفاده كنند، مثل شناسايي استعدادهاي جوان يا برگزاري نشستهايي براي گفتوگو و... منتهي بعيد ميدانم، چنين كاري صورت بگيرد، چون توانايي آنها در اين حيطهها نيست و اشتياقي هم ندارند.»
شرفجهان درباره اتفاق ديگري كه ممكن است، روي دهد، گفت: «مسير ديگر اين است كه اگر چنين شرايطي به صورت طولانيمدت ادامه پيدا كند، يكسري از گالريهاي فرهنگي يا كوچكتر از بين ميروند. در مقابل يكسري از گالريهايي كه وابستگيهايي دارند يا پشتوانههاي اقتصادي خيلي عجيب و غريب دارند، ميمانند، جلو ميروند و از پس اين بحران آنها بيرون ميآيند.»
او همچنين در پاسخ به اين پرسش كه آيا به ايجاد شرايطي براي رشد جريانهاي تاثيرگذار و فرهنگي در فضاي هنر و گالريها اميدوار است، عنوان كرد: «در شرايط كنوني بعيد ميدانم. بايد بستري براي رشد چنين جريانهايي باشد. متاسفانه هيچ بستري براي آن نيست، يعني يك سمت ماجرا گالريدار و خريدار است و در سمت ديگر، هنرمند. متاسفانه موضوع اقتصاد روي هنرمندها هم خيلي تاثير گذاشته است، ازجمله نسل جديد. بسياري از آنها ميخواهند با رويكرد تجاري فعاليت و خودشان را به معيارهايي كه فروش موفق دارند، نرديك كنند. متاسفانه از دانشجويان تا افراد تثبيت شدهتر اين رويكرد را ميبينيد.»
بيثباتي سياسي، بيثباتي هنر
در يك جمعبندي كلي، نه تنها ايران بلكه هنر در خاورميانه نيز به خصوص در ماههاي اخير تحت تاثير بيثباتيهاي سياسي و بحران و جنگ، دچار افت و خيزهاي زيادي شده است؛ همانطور كه گزارش «MOMAA» اشاره كرده يكي از پيامدهاي اين اتفاقها، به غير از مهاجرات سرمايهها و مجموعههاي هنري است بلكه سرمايههاي نهادي كه ميتوانند موتوري براي راهاندازي و توسعه پروژههاي فرهنگي و جريانهاي هنري باشند، در حال خروج از منطقه هستند. بيم همين وضعيت در ايران نيز ميرود. بهغير از اثراتي كه تحريم بر پيكر خسته و بيجان فرهنگ در دهههاي گذشته گذاشته بود، جنگ و كشمكشهاي سياسي ضربه ديگري بر اقتصاد و بازار هنر بوده است. با همه اينها، نكتهاي كه شايد كمتر به آن توجه شده و رزيتا شرفجهان به درستي به آن اشاره كرده، خطر از ميان رفتن گالريهاي كوچك و فرهنگي در هياهوهاي قدرت است كه در سالهاي گذشته تلاش كرده بودند با جريانسازي، نقش اجتماعي خود را حفظ كنند و اكنون در صورت تداوم وضعيت فعلي فرهنگ و هنر همين اندك نهادهاي برجاي مانده نيز ممكن است تعطيل شوند.