آيا انقلابي جديد در فوتبال در راه است؟
«كرنر»؛ مفهومي كه اين روزها زياد دربارهاش صحبت ميشود
بيش از ۴۰ گل در اين فصل ليگ برتر از روي كرنر به ثمر رسيده است؛ آيا اين به «استاندارد جديد» فوتبال تبديل شده است؟
به گزارش «اعتماد» و به نقل از گاردين، توپ به پشتِ «كانر بردلي» فرستاده ميشود تا «كوين شاده» آن را دنبال كند. «جيورجي مامارداشويلي» از دروازهاش بيرون ميآيد و توپ را با بغل پا به اوت ميفرستد. حس انتظار در ورزشگاه موج ميزند. «مايكل كايوده» از دفاع راست به سمت ديگر زمين ميدود تا پرتاب را انجام بدهد. توپ را خشك ميكند، چند قدم عقب ميرود و در حركتي نرم و يكدست توپ را به سمت تير اول پرتاب ميكند. ليورپول توپ را دفع ميكند. دو دقيقه بعد دوباره همين صحنه تكرار ميشود. اينبار مامارداشويلي توپ را به بردلي پاس ميدهد، اما او توپ را از دست ميدهد و باز هم پرتاب براي برنتفورد است. اينبار پرتاب بلند كايوده با ضربه سر «كريستوفر آير» تغيير مسير ميدهد و «دانگو اواتارا» با والي آن را وارد دروازه ميكند. تنها پنج دقيقه از بازي برنتفورد مقابل ليورپول گذشته است. به دنياي مدرن ليگ برتر خوش آمديد.
از ميان ۲۴۱ گل ليگ برتر تا پيش از اين هفته، فقط ۹ گل از پرتاب اوت به ثمر رسيده، اما احساس ميشود كه تعداد آنها بسيار بيشتر است. در عوض، ۴۵ گل از روي كرنر بوده؛ يعني ۱۸.۷درصد. اگر اين روند تا پايان فصل ادامه پيدا كند، شاهد جهشي چشمگير نسبت به ركورد ۱۴.۲درصدي فصل
11-2010 خواهيم بود. البته احتمال دارد اين آمار دوباره به ميانگين معمول بازگردد. اگر به روند چند سال اخير نگاه كنيم، درصد گلهاي حاصل از كرنر معمولا بين ۱۱ تا ۱۴درصد نوسان داشته و الگوي ثابتي نداشته است.جالب اينكه برخلاف تصور رايج، دوران «گوارديوليزم» (تاكيد بر مالكيت و بازي موقعيتي) باعث كاهش اهميت كرنرها نشد؛ در واقع، فصل گذشته كمترين درصد گل از كرنر از فصل 14-2013 تاكنون ثبت شد.اما واضح است كه اتفاقي در جريان است. تماشاي پيروزي آرسنال مقابل كريستال پالاس و سپس برد رئالمادريد برابر بارسلونا در همان روز، دو رويكرد كاملا متفاوت به فوتبال را نشان داد (هر چند حتي در اسپانيا هم حدود ۱۴درصد گلها از روي ضربات ايستگاهي بودهاند). تغيير ناگهاني سبك بازي در انگلستان چشمگير است، به ويژه در ميان تيمهاي بزرگ. گويي دو دهه اخيرِ تاكيد بر صبر، كنترل بازي و مالكيت توپ، اكنون به گذشتهاي پشيمانكننده تبديل شده است. به سختي ميتوان باور كرد كه فوتبال براي مدتي تصور ميكرد ضربات ايستگاهي چندان مهم نيستند.در واقع، اگر تيمي از ضربات ايستگاهي موقعيت خلق نميكرد، به اين معنا بود كه روش اجراي آن را اشتباه انجام ميداد، اما پرسش اينجاست كه چرا درست حالا اين بازگشت اتفاق افتاده و چه معنايي براي آينده دارد.از يك منظر، اين تحول نتيجه گسترش تحليل دادههاست. كرنرها و ضربات ايستگاهي نقاط ثابتي هستند و تحليل و كنترل آنها بسيار آسانتر از جريان سيال بازي است. حركات از پيش تمرين شده و طرحهاي آماده را ميتوان بارها تكرار كرد. شايد حتي بشود گفت اين بهترين راه براي شكستن دفاعهاي فشرده است؛ دفاعهايي كه تيمهاي بزرگ به دليل شكاف مالي فزاينده، بيشتر از هميشه با آن روبهرو هستند.در عين حال، شرايط فشرده بازيها هم نقش دارد. «پپ گوارديولا» در ژانويه گفته بود: «بورنموث، برايتون و نيوكاسل در خط مقدم فوتبال مدرن هستند. فوتبال مدرن ديگر موقعيتي نيست؛ بايد با ريتم بازي حركت كرد.» او اذعان كرد كه سبك بازي موقعيتياش بيش از حد قابل پيشبيني شده است. اما بخش ديگر حرفش اين بود كه با توجه به فشردگي تقويم و خستگي بازيكنان، اجراي سبك پيچيده او ديگر ممكن نيست.در عوض، چيزي كه هنوز ميشود برايش برنامهريزي كرد، ضربات ايستگاهي است . چيزي كه «ميكل آرتتا» زودتر از ديگران به اهميتش پي برد. آرسنال در اين فصل ۷ گل از كرنر زده، بيش از هر تيم ديگري در ليگ برتر، و اين گلها ۴۴٪ از كل گلهاي تيم را تشكيل ميدهند.آيا اين آينده فوتبال است؟ آيا قرار است بازي تبديل شود به مجموعهاي از ضربات ايستگاهي - كرنرها، پرتاب اوتها و ضربات آزاد - با بخشهاي كوتاهي از بازي در جريان؟اگر در دوران اوليه گوارديوليزم بازگشت هافبكهاي تكنيكي ريزنقش را ديديم، آيا حالا بايد انتظار هافبكهايي بزرگهيكل، فيزيكي و سرزن را داشته باشيم؟احتمالا نه. بيش از ۴۰ سال از زماني كه «هانس پيتر بريگل» بازيكن آلماني را نماد «فوتباليست آينده» ميدانستند گذشته، اما فوتبال همچنان بازيكناني با فرمها و قدهاي متفاوت را در خود جاي داده است. سبكهاي تاكتيكي ميآيند و ميروند. گوارديوليزم شايد در برابر موج جديد ضربات ايستگاهي عقبنشيني كرده باشد، اما چالش بعدي در راه است.فوتبال در تاريخ خود انعطافپذيري و پويايي چشمگيري نشان داده است. برخلاف راگبي يا هاكي، به ندرت نياز به تغيير قوانين داشته تا مسائل تاكتيكي را حل كند.هيات بينالمللي فوتبال (IFAB) نگران كاهش زمان واقعي بازي به خاطر طولاني شدن پرتاب اوتهاست و بررسي ميكند كه محدوديت ۳۰ ثانيهاي براي آن وضع كند. اما واقعيت اين است كه مدافعان هم درنهايت راه مقابله با اين پرتابها را پيدا خواهند كرد - شايد به سادگي با انتخاب مدافعاني كه در نبردهاي هوايي بهترند تا پاسدهندگان دقيق - و در نتيجه، اين روند فعلي نيز از بين خواهد رفت.فوتبال همواره در حال تحول است. پس از سالهاي سنگينِ مالكيت توپ و تاكتيكمحوري، اين فصل به نوعي بازگشت به فيزيك و قدرت بدني را نشان داده است. اما اين هم گذراست ؛ همانطور كه همه سبكها در فوتبال گذرا هستند.