نظام شهرسازي
سيستم شهرسازي ما توليدكننده بيماريهاست، در كنار نهاد درمان و پزشكي كه يكي از نهادهاي توليدكننده بيماري است. نظام شهرسازي ما توليد خشونت اجتماعي ميكند. اگر تهران را در نظر بگيريم ميبينيم ديگر ساحت يك شهر را ندارد. دولت چه برنامهاي براي اين شهر دارد؟ رييسجمهور در ايران اين شجاعت را دارد كه با شهردار تهران در برخي موارد برخورد كند؟ قوانين اين اجازه را به او ميدهد؟ چه كسي شواري شهر و نهادهاي شهري ما را كنترل ميكند؟ شوراهاي شهر را ايجاد كردند كه شهرداريها را كنترل كنند، بسياري از اين شوراها رانتخوار شدهاند و در مسيري قرار گرفتهاند كه دارند شهر را ميبلعند. يك زماني استاندار، شهردار را انتخاب ميكرد و استاندار را وزير كشور منصوب ميكرد، در آن شرايط يك كسي پاسخگوي كارهاي صورت گرفته در شهر بود، اما حالا كسي پاسخگو نيست. آمديم مديريت شهر را دموكراتيزه كنيم اما كار را خراب كرديم.
ساختار شهري مثل تهران، اجازه مناسبات اجتماعي به ساكنانش نميدهد. مناسبات به اداره و مدرسه و خانه محدود شده است. ما زندگي شهري نداريم. انصاف و عدالت از دل زندگي شهري بيرون ميآيد. زندگي شهري را شهرداري و نهادهاي شهري از ما گرفتهاند. چون شهر را صرفا در گسترش خيابان و ساختن برج و پل و بزرگراه و تونل و مراكز تجاري و اداري تعريف كردهاند كه نه استانداردهاي شهرسازي را رعايت ميكند و نه استاندارد محيط زيست و زندگي اجتماعي را. در اين زمينهها دولت بايد ورود داشته باشد.
مساله محيط زيست با سلامت و شادابي مردم و حياط شهري در ارتباط است. كاري كه دولت در اين زمينه بايد انجام بدهد و در طول اين دو سال اين كار را انجام نداده، يك نوع چرخش معرفتي از نگاه مهندسي به طرف يك نوع نگاه زيست محيطي است. اين كار در ائتلاف با رشتههاي علوم انساني و علوم اجتماعي و بهطور خاص جامعهشناسي ميتواند صورت بگيرد. در طول اين سالها هر نوع حركتي كه جامعه شناسان قصد انجام آن را داشتند از طرف بخش دولتي مورد استقبال قرار نگرفت. به اين دليل كه در بخش دولتي عمدتا مهندسين در راس كار بودند.
يك مهندس ميآيد ميگويد اين پروژه من است و من با محاسبات دقيق رياضي جوانب آنرا سنجيدهام و امكان سنجي كردهام، توجيه فني و اقتصادي هم برايش دارم، هزينهاش را هم دولت ميپردازد. من شهروند حق ندارم اين مهندس را توبيخ كنم كه چرا چشمانداز طبيعت را با ساختن سد از بين ببريد؟ نمونه اين طرز تفكر هم سد گتوند است، كه طراحي و اجرا شده و حالا شرايطي پيش آمده كه نه ميشود از آن بهرهبرداري كرد و نه امكان تخريبش وجود دارد. كساني كه از منظر علوم اجتماعي مسائل را ميبينند و بررسي ميكنند بايد وارد عمل شوند و اين رويكرد را در دولت مهار كنند. دولت آقاي احمدينژاد به كلي دولت مهندسان بود وزير ارشاد و
وزيرآموزش و پرورش و رييس سازمان ميراث فرهنگي دولت ايشان هم مهندس بودند. در دولت آقاي روحاني مشاوراني از رشتههاي ارتباطات و علوم سياسي و اقتصاد هستند. اين بايد پررنگتر شود. ما در جامعه مان بيش از حد به مهندسان و نگاه مهندسي بها ميدهيم. نگاه مهندسي و تكنولوژيك را بايد كاهش داد و مهندسان را بايد وارد گفتوگوهاي اجتماعي با ديگر رشتهها كرد كه همه مسائل را به امر اقتصاد و فني تقليل بدهند.