در دهه گذشته، پلتفرمهاي اجتماعي در هند به مهمترين بستر توليد، توزيع و رقابت روايتهاي سياسي تبديل شدهاند؛ تحولي كه ريشه آن را بايد در همزماني سه روند ديد؛ ارزان شدن اينترنت موبايل، رشد بيسابقه كاربران شبكههاي اجتماعي و ديجيتالي شدن فعاليت احزاب. در كشوري با بيش از ۱.۴ ميليارد نفر جمعيت و تنوع زباني گسترده، شبكههايي مانند واتسآپ، يوتيوب، فيسبوك و پلتفرمهاي بومي عملا جاي رسانههاي جمعي سنتي را گرفتهاند و به فضاهايي تبديل شدهاند كه در آن گروهها، احزاب و حتي دولتها براي انتقال پيام، سازماندهي افكار و شكلدهي به گفتمان عمومي رقابت ميكنند. اين تحول نه تنها ساختار پيامرساني سياسي را تغيير داده، بلكه ميزان سرعت و شدت انتشار روايتها را نيز چندين برابر كرده است.
ويژگي برجسته اين ميدان جديد، غيرمتمركز شدن توليد روايت است. در شرايطي كه رسانههاي رسمي هند غالبا تحت محدوديتهاي سياسي يا اقتصادي قرار دارند، شبكههاي اجتماعي امكان خلق و بازآفريني روايتهاي سياسي را به طيف وسيعي از بازيگران دادهاند: از فعالان محلي و گروههاي مدني گرفته تا اينفلوئنسرهاي سياسي و اتاقهاي فكر حزبي. اين بازيگران با استفاده از محتواي ويديويي كوتاه، ميمها، كمپينهاي هدفمند و شبكهسازي مبتني بر زبانهاي محلي، گفتمانهايي را شكل ميدهند كه اغلب قدرت نفوذي فراتر از رسانههاي جريان اصلي پيدا ميكنند. با اين حال، همين فرصت باعث تشديد قطبيسازي سياسي شده است؛ زيرا روايتها در شبكههاي اجتماعي بيش از آنكه بر داده و تحليل تكيه كنند، بر احساسات، هويتمحوري و سادهسازي افراطي مسائل سياسي استوارند .
پلتفرمهاي اجتماعي در هند به صحنهاي براي نبرد ساختاري ميان روايتهاي دولتي، حزبي و مردمي تبديل شدهاند؛ نبردي كه پيامدهاي آن از انتخابات فراتر رفته و به حوزههاي امنيت اجتماعي، انسجام قومي و اعتماد عمومي نيز رسيده است. الگوريتمهاي توصيهگر، استخراج دادههاي رفتاري كاربران و ابزارهاي ميكروتارگتينگ دست احزاب را براي مهندسي پيامهاي شخصيسازيشده بازتر كرده و در مقابل، جامعه مدني را وارد مرحله جديدي از مبارزه براي شفافيت و مقابله با اطلاعات نادرست كرده است. به اين ترتيب، سياست در هند امروز نه فقط در خيابانها و پارلمان، بلكه در جريان پيوسته روايتها در فضاي ديجيتال رقم ميخورد. روايتهايي كه هر كدام ميتوانند توازن قدرت، جهتگيري افكار عمومي و حتي تعريف «حقيقت» را بازسازي كنند.
تحليل ارتباط ميان هوش مصنوعي و رفتار رايدهي نسل Z در هند معمولا از سطح «اكوسيستم ديجيتال» آغاز ميشود؛ نسلي كه نخستينبار در تاريخ سياسي هند، كاملا در محيطي دادهمحور و الگوريتمي اجتماعي شده است. پلتفرمهايي مانند اينستاگرام، يوتيوب، با الگوريتمهاي توصيهگر مبتني بر هوش مصنوعي، جريان اطلاعات سياسي را براي اين نسل شخصيسازي ميكنند و همين شخصيسازي، نوعي «حباب شناختي» ميسازد كه محتواي سياسي را نه براساس تنوع ديدگاه، بلكه براساس الگوهاي مصرف قبلي آنان ارايه ميدهد.
به همين دليل، پژوهشگران رفتار سياسي در هند ميگويند شكلگيري گرايشهاي اوليه نسل Z بيشتر تحتتاثير معماري الگوريتمي است تا رسانههاي سنتي يا خانواده.
در سطح دوم، تحليلها بر نحوه اثرگذاري ميكروتارگتينگ سياسي مبتني بر هوش مصنوعي تمركز دارد؛ جايي كه احزاب هندي با استفاده از تحليل احساسات، خوشهبندي رفتاري و پيشبيني الگوهاي رايدهي، پيامهاي سياسي ويژه نسل Z طراحي ميكنند. اين پيامها در قالب ويديوهاي كوتاه، ميمها، محتواي سرگرمي-سياسي و كمپينهاي اينفلوئنسري منتشر ميشوند تا با سبك رسانهاي نسل Z سازگار باشند. ويژگي مهم اين نسل در هند
-مصرف سريع، چندزبانه و تصويري اطلاعات- باعث شده ابزارهاي هوش مصنوعي نقش واسطي پيدا كنند كه احساسات، هويت و علايق شخصي را با پيامهاي سياسي تركيب ميكند؛ الگويي كه حتي ميتواند پيشبيني كند كدام مضمون (اشتغال، آموزش، نابرابري، محيطزيست) بيشترين احتمال تاثيرگذاري را دارد. در سطح سوم، تحليلها به پيامدهاي هويتي و سياسي اين تعامل ميپردازند. پژوهشها نشان ميدهد نسل Z هند در مواجهه با محتواي هوشمصنوعي-محور، بيش از نسلهاي قبل گرايش به سياست عملكردي و مسالهمحور نشان ميدهد، اما همزمان به دليل اعتماد بيشتر به محتواي آنلاين، آسيبپذيري بيشتري نسبت به دستكاري ديجيتال و روايتهاي احساسي دارد. درنتيجه، رابطه ميان هوش مصنوعي و رايدهي نسل Z مجموعهاي دوگانه ايجاد كرده است: از يكسو توانمندسازي سياسي از طريق دسترسي گسترده و سريع به اطلاعات و ازسوي ديگر افزايش حساسيت به مهندسي روايتها. تحليلگران هندي اين پديده را «سياست الگوريتمي نسل Z» مينامند؛ سياستي كه در آن تصميمگيري سياسي كمتر محصول ايدئولوژي و بيشتر نتيجه طراحي هوشمندانه جريان اطلاعات است.
حال ميتوان سه سناريو براي اين امر تبيين كرد:
سناريو شماره1: تعميق سياست الگوريتمي و شكلگيري بلوكهاي رايدهي ديجيتال
در اين سناريو، هوش مصنوعي به طور فزايندهاي در كمپينهاي سياسي هند ادغام ميشود و نسل Z -به عنوان بيشترين كاربران شبكههاي اجتماعي– تحت تاثير شديد شخصيسازي الگوريتمي قرار ميگيرد. احزاب با بهرهگيري از مدلهاي پيشبينيگر رفتاري، پيامهاي فوقهدفمند توليد ميكنند و محتوا به صورت لحظهاي براساس وضعيت احساسي و مصرف رسانهاي كاربران تنظيم ميشود. نتيجه اين روند، شكلگيري «بلوكهاي رايدهي ديجيتال» است؛ گروههايي كه هويت سياسيشان نه از مسير سنتي، بلكه از طريق الگوهاي مصرف محتواي ديجيتال و علايق الگوريتمي تثبيت ميشود. در اين وضعيت، سياست هند بيش از پيش به ميدان رقابت فناوري و داده تبديل خواهد شد.
سناريو شماره2: بازگشت به نقد فضاي ديجيتال و افزايش مقاومت نسل Z نسبت به دستكاري الگوريتمي
در اين سناريو، آگاهي نسل Z نسبت به دستكاري محتواي آنلاين رشد ميكند، به ويژه پس از چند مورد افشاگري درباره استفاده افراطي احزاب از تحليل داده و ديپ فيكهاي سياسي. در واكنش، نسل Z رفتار انتخاباتي خود را بازتعريف ميكند و به سمت منابع معتبرتر، رسانههاي مستقل سوق مييابد. فشار اجتماعي براي شفافيت الگوريتمها افزايش پيدا كرده و احتمال تدوين مقررات سختگيرانهتري براي تبليغات سياسي ديجيتال بالا ميرود. در چنين شرايطي، نقش هوش مصنوعي نه در دستكاري، بلكه در طراحي مشاركت آگاهانهتر و پاسخگوتر خواهد بود.
سناريو شماره 3: ادغام هوش مصنوعي با مشاركت سياسي روزمره و شكلگيري رايدهندگان همراه با هوش مصنوعي
در اين سناريو، هوش مصنوعي نه تنها در كمپينها، بلكه در تصميمسازي سياسي شخصي نسل Z ادغام ميشود. ابزارهاي كمكي مبتني بر هوش مصنوعي، داشبوردهاي سياستمحور، خلاصهسازهاي هوشمند و رباتهاي توضيحدهنده سياستها به كاربران كمك ميكنند تا مواضع احزاب و پيامدهاي سياستها را بهتر درك كنند. نسل Z با اتكا به اين «دستياران سياسي هوشمند» تصميم ميگيرد كه چه موضوعاتي اهميت دارد و چگونه راي دهد. اين روند ميتواند دموكراسي مشاركتي ديجيتال را تقويت كند، اما همزمان خطر وابستگي شناختي به سيستمهاي هوش مصنوعي را نيز افزايش ميدهد؛ سيستمي كه ممكن است خود تحت نفوذ بازيگران سياسي يا اقتصادي قرار گيرد.
درنهايت گفتني است كه؛ تاثير هوش مصنوعي بر رفتار رايدهي نسل Z در هند به نقطهاي رسيده كه جريان اطلاعات سياسي بيش از هر زمان ديگر توسط معماري الگوريتمي شكل ميگيرد. اين نسل همزمان از فرصت دسترسي گسترده به اطلاعات بهرهمند است و در معرض خطر دستكاري ديجيتال قرار دارد. آينده رايدهي نسل Z وابسته به اين خواهد بود كه جامعه و نهادهاي سياسي چگونه ميان توانمندسازي الگوريتمي و محافظت از استقلال شناختي اين نسل تعادل ايجاد كنند.
پژوهشگر علم سياست