پيام تسليت بنياد اكبر رادي و انجمن بازيگران خانه تئاتر
هادي مرزبان، همزبانِ جامعه بود
بنياد اكبر رادي (موسسه فرهنگي هنري استاد اكبر رادي) در پي درگذشت عضو هياتمديره خود، هادي مرزبان، متن پيام تسليتي را منتشر كرد. متن اين پيام تسليت را در ادامه ميخوانيد:
«زندهنام هادي مرزبان، كارگردان برجسته تئاتر و عضو هيات مديره بنياد اكبر رادي بيش از چهار دهه با كوششهاي بيوقفه خويش براي اجراي نمايشنامههاي ايراني و به خصوص با صحنه بردن ده اثرِ استاد اكبر رادي نشان داد ميتوان همگام با تلاطمات اجتماعي در صحنههاي تئاتر، با زبان جامعه سخن گفت و از راههاي صعبالعبور گذشت و به كنه انديشه نمايشنامههاي ايراني دست يافت.
فِقدان اين هنرمند، يار ديرين و دلبسته اكبر رادي و اين بنياد، ما را به اندوهي عميق فرو برد.
بنياد اكبر رادي، آسماني شدن و جاودانگي هادي مرزبان را به فرزانه كابلي، هستي مرزبان (همسر و فرزند گرامياش) و نيز جامعه تئاتر تسليت ميگويد و براي ايشان صبوري آرزو ميكند.
هميشه نامش زنده، جايش سبز و يادش گرامي.»
انجمن بازيگران خانه تئاتر هم درپي درگذشت هادي مرزبان، كارگردان و بازيگر پيشكسوت تئاتر ايران، پيام تسليتي منتشر كرد. به گزارش روابط عمومي انجمن بازيگران خانه تئاتر، در متن پيام آمده است:
«در سوگ خاموشي چراغ انديشه و صحنه؛ استاد هادي مرزبان؛ به جامعه بزرگ هنري ايران، به همسر ايشان بانو فرزانه كابلي، به تنها يادگار و فرزندشان هستي مرزبان، به دامادشان مهدي عبادتي و به نازنين و آسمان، نوادگان عزيز استاد تسليت ميگوييم.
امروز داغدار از دست دادن كارگرداني هستيم كه ساليان متمادي، واژههاي يكي از بزرگترين نمايشنامهنويسان عصر حاضر، زندهياد اكبر رادي را با جان و جهان خود بر صحنه زنده كرد.
گاه انساني در جهان ميزيد كه حضورش نه به وزن جسم كه به تاثير روحش اندازهگيري ميشود؛ روحي كه هر جا قدم ميگذارد، جهان اندكي مهربانتر، اندكي ژرفتر و اندكي روشنتر ميشود. هادي مرزبان از همين تبار بود.
از آنان كه صحنه را فقط تماشا نميكردند، بلكه در سكوتش ميشنيدند و در تاريكي پيش از آغاز نمايش، «نفس انسان» را ميكاويدند. او ميدانست كه بازيگر، پيش از آنكه تكنيك باشد، «روحي در حال تجربه كردن» است؛ روحي كه بايد فهميده شود، شنيده شود و چون حقيقتي زنده با آن رفتار شود.
اكنون كه او از جهان ما به جهاني آرامتر رفته است، نه تنها يك كارگردان كه يك پژوهشگر جان انسان و فيلسوف خاموش صحنه را از دست دادهايم.
اين فقدان، غمي است كه در آن نه اشك كافي است و نه واژه؛ تنها «ايستادن آرام» است در برابر عظمت كسي كه رفتنش، جاي خالي نور را به ما ميآموزد.
باشد كه ياد استاد مرزبان چون چراغي بر بلنداي صحنه، بر ذهن و جان نسلهاي آينده بتابد و باشد كه راه او همچنان از دل تاريكيها به روشنايي معنا برسد.»