• 1404 سه‌شنبه 25 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6215 -
  • 1404 دوشنبه 24 آذر

شهيندخت خوارزمي در «اعتماد» به شناخت و بررسي شاخصه‌هاي نسل زد و آلفا مي‌پردازد (بخش سوم)

نسل‌هاي زد و آلفاي ايراني

نسل زد، ۱۵ تا ۳۰ ساله پرشمارترين نسل در ايران است نسل آلفا، ۱ تا ۱۴ ساله در ايران با بحران جمعيتي روبه‌رو است

نسل زد، ۱۵ تا ۳۰ ساله پرشمارترين نسل در ايران است و بيش از نسل‌هاي قبلي جمعيت دارد. اين گروه، ۲۵ درصد از جمعيت ايران را تشكيل مي‌دهد كه حدود ۲۲ تا ۵/۲۲ ميليون نفر مي‌شود.اين امر آنها را به نيروي اصلي تغييرات اجتماعي تبديل كرده است. نسل آلفا، ۱ تا ۱۴ ساله در ايران با بحران جمعيتي روبه‌رو است. نرخ تولد پايين (به دليل مشكلات اقتصادي و تاخير در ازدواج) باعث شده جمعيت آن كمتر از ميانگين جهاني باشد. اين نسل ۶/۱۹درصد از جمعيت ايران و شامل ۵/۱۷ تا ۱۸ ميليون نفر است. در جمع، اين دو نسل، بيش از ۴۲ ميليون نفر از ۸۹ ميليون نفر جمعيت ايران را در بر مي‌گيرند. همين آمار نشان مي‌دهد كه اين دو نسل چقدر اهميت دارند.

اين دو نسل، ايرانِ آينده را خواهند ساخت
به‌رغم اهميت بسيار اين دو نسل، پژوهش علمي چنداني درباره آنان انجام نشده و اين جاي تاسف بسيار دارد. در نبود يافته‌هاي پژوهشي معتبر، با استناد به مدارك موجود و تحليل‌هاي انتشاريافته در رسانه‌ها و فهم و تجربه خودم درباره اين دو نسل، با احتياط چنين مي‌توان گفت ايران از نظر پويايي‌ نسلي كشوري خاص است. برخي فكر مي‌كنند كه در مورد اين دو نسل شكاف نسلي به گسست نسلي تغيير يافته است. به اين معنا كه نسل‌هاي قبلي اين دو نسل را درك نمي‌كنند و نمي‌توانند با آن ارتباط برقرار كنند. 
به هر حال، هر نوع تحليلي درباره اين دو نسل‌ بايد با توجه به عوامل زير صورت گيرد: 
1. پيشينه تاريخي - تمدني سرزمين ايران و روايت‌هايي كه از آن در شبكه‌هاي اجتماعي انتشار مي‌يابد.
2. تصوير ذهني نسل زد از وضعيت ايران قبل از انقلاب و مقايسه آن با وضعيت كنوني.
3. محدوديت‌هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي جامعه.
4. شكاف دولت - ملت.
5. ناكارآمدي نظام حكمراني در مديريت منابع و عدم استفاده از ثروت ملي در راه تامين زندگي خوب براي مردم به‌طور كلي و براي اين دو نسل به‌طور خاص.
6. بحران‌هاي تركيبي و آينده مبهم اقتصاد كشور.
7. بررسي شكاف ديجيتال با نگاهي آينده‌نگر.
8. دوگانگي سنت - مدرنيسم.
9. خانواده‌هاي عاطفي و در عين حال كنترلگر.
10. ناهمزماني ايران با جهان و اين واقعيت كه در ايران، زمان فرهنگي به معناي آن بخش از فرهنگ كه در كنترل و نظارت حكومت است، با زمان تكنولوژيك كه جبر زمانه بر آن حاكم است، در تضاد است.
در ايران، هر دو نسل از كودكي با اينترنت و گوشي‌هاي هوشمند آشنا هستند و زندگي آنلاين‌-‌آفلاين و 
مجازي‌- ‌فيزيكي را درهم آميخته‌اند، اما سانسور و سياست‌هاي بازدارنده‌ حكومت، آنان‌ را به سمت روي آوردن به فيلترشكن و پلتفرم‌هاي جايگزين سوق داده و بار مالي سنگيني را براي بهره‌گيري از اينترنت به آنان تحميل كرده است. حال آنكه در كشورهاي پيشرفته، دسترسي به اينترنت پرسرعت و ارزان و باثبات از حقوق اساسي مردم، به ويژه اين دو نسل به شمار مي‌آيد.
نسل زد در ايران براي پيوند و برقراري ارتباط با ديگران و ايجاد همبستگي در بحران‌ها (مانند جنگ يا اعتراضات) حتي با وجود محدوديت‌هاي اعمال شده از جانب حكومت، از فضاي آنلاين استفاده كرده و مي‌كند. به يك معنا، اين نسل آموخته چگونه خود را از چنبره قوانين و سياست‌هاي محدودكننده‌  رها سازد. 
نسل آلفا به عنوان «دهه نودي‌ها» (متولدين دهه ۱۳۹۰ شمسي) با متاورس و محتواي ديجيتال رشد مي‌كنند. از همان كودكي پرسش‌هاي خود را از دستياران هوش مصنوعي مي‌پرسند و خيلي زودتر از نسل زد با الگوريتم‌هاي هوش مصنوعي آشنا مي‌شوند.
در جهان، دسترسي آزاد به تكنولوژي، فرصت‌هاي برابر ايجاد كرده است. اما در ايران، محدوديت‌ يا عدم دسترسي به اينترنت پرسرعت و مطمئن، به نسل زد كمك كرده «بلوغ اجتماعي» خود را پرورش دهد. دنياي آنها بزرگ‌تر از ايران است. جهان، جولانگاه فكري و جست‌وجوگري اين نسل است. البته ايران و وضعيت نابسامان كنوني و آينده آن دغدغه وجودي اين نسل است. حكومت خوب مي‌داند كه نسل زد را از دست داده است و نيز مي‌داند كه جلب اعتماد اين نسل چقدر دشوار است، چون براي آن بايد از بسياري از خط قرمزهاي خود بگذرد، به همين دليل سعي دارد بر نسل آلفا تمركز كند، آن‌هم از طريق ارايه برنامه‌هاي آموزشي ديجيتال كه تحت نظارت او است. برنامه‌هايي كه اثربخشي آن جاي ترديد دارد. هدف اين برنامه‌ها پرورش نسلي وفادار و فرمانبردار است. حكومت شايد نداند كه اين نسل جوياي استقلال فردي و خودمختاري است و  زود مي‌آموزد همه ‌چيز را مورد پرسش قرار دهد و شك را جايگزين يقين سازد. اسفناك آن است كه چنين سياست‌هايي درست زماني اعمال مي‌شود كه كشورهاي پيشرفته در مورد نسل آلفا، تمركزشان بر پرورش خلاقيت و كارآفريني و ايجاد فرصت براي آموختن مهارت‌هاي مورد نياز زندگي خوب در جهان تكنولوژي ‌بنيان آينده است.
نسل زد در ايران، خلاق، واقع‌گرا، عمل‌گرا و مستقل است. به معناي زندگي مي‌انديشد، پرسش‌هايي فلسفي ذهنش را درگير كرده، مي‌خواهد ريشه‌هاي تاريخي خود را بهتر بشناسد و به ارزش‌هايي چون اصالت و مسووليت اجتماعي گرايش دارد، اما كمتر به سنت‌هاي مذهبي و سياسي پايبند است. در مناسك مذهبي شركت مي‌كند، اما محتوا و آداب آن را به سليقه خود تغيير مي‌دهد. نوحه‌خواني‌هاي مراسم عاشورا به ويژه در يزد نمونه‌اي از اين تحول است.
نسل زد، سنت‌ها را از نو تعريف مي‌كند، در قالب جامعه‌اي پويا، حتي براي زندگي تعريفي دگر دارد. سبك زندگي را خودش تعيين مي‌كند و الگوهاي جدید را در جامعه رواج مي‌دهد. شادي برايش يك ارزش است. موسيقي او را به وجد مي‌آورد و سالن‌هاي كنسرت را با هم‌آوايي با خواننده سرشار از شور مي‌كند. در هنر و صنعت و اداره كسب‌وكار ايده‌هاي خلاقي دارد و اين ايده‌ها را عملي مي‌سازد.
نسل آلفا در ايران خواهان تجربه‌هاي واقعي انساني است. برچسب‌گذاري غربي بودن، هويت فرهنگي آنها را مخدوش مي‌كند. در حال يادگيري است. نقد را خوب مي‌آموزد. حتي نسل زد را كه نسل قبلي او است، نقد مي‌كند تا به قول خودش اشتباه‌هاي اين نسل را تكرار نكند، اما مقايسه وضعيت خود با جهان، اعتماد به نفس آنان را كاهش مي‌دهد.
در ايران، نسل زد «شجاع، اميدوار و شكست‌ناپذير» توصيف مي‌شود. اين نسل اعتراضات را رهبري مي‌كند، آن‌هم در‌حالي كه نسل زد جهاني، بيشتر بر تحول فردي تمركز دارد.
مي‌گويند نسل آلفا در ايران با بحران هويتي روبه‌رو است. اين طبيعي است. اقتضاي سن او است. بزرگ‌ترين آنان هنوز ۱۴ سال دارند و بحران دوران بلوغ را تجربه مي‌كنند. زندگي كودكان اين نسل، به ويژه در شهرهاي بزرگ با ابزار هوشمند و دستياران هوش مصنوعي درآميخته است. در نتيجه، درك آنان از واقعيت برگرفته از اين ابزار است. معيارها و الگوها در فضاي مجازي با آنچه در زندگي واقعي وجود دارد، اغلب همخوان نيست، اما در روستاها شايد چنين نباشد. هر چند اغلب روستاها به اينترنت دسترسي دارند، ولي ذهن كودك روستايي بيشتر از خانواده و مدرسه و جامعه تاثير مي‌پذيرد تا فضاي مجازي. مي‌توان پيش‌بيني كرد كه اين وضع در روستاها نيز تغيير كند.
در ايران، نسل زد با بيكاري، تورم دست‌وپنجه نرم مي‌كند، اما «سرگشته و بي‌آينده» نيست؛ آنها نوآور و خالق تغيير و پيشرواند. چالش‌هاي سياسي-اقتصادي عميق‌ ايران نسل زد را به سمت همبستگي ديجيتال سوق مي‌دهد. قاعده بازي حضور در فضاي مجازي به عنوان كنشگر را خود تعيين مي‌كنند. در سياست، نسل زد ايران فعال‌تر از همتايان جهاني خود است، اما نسل آلفا در ايران هدفي است براي حكومت كه وفاداري آن را به سمت خود جلب كند، ولي دنياي او را هوش مصنوعي شكل خواهد داد، نه حكومت.
نسل زد و آلفا در ايران و جهان هر دو ديجيتال، آگاه و تغييرخواه هستند، اما شرايط ايران (تحريم، سانسور و بحران اقتصادي،  جنگ و...) آنها را واقع‌گراتر و مقاوم‌تر كرده است. هر دو نسل خيلي زود مي‌آموزند چگونه محدوديت‌ها را دور بزنند. 
در ايران، اين دو نسل‌ مي‌توانند موتور تغييرات اجتماعي باشند، اما براي حفظ هويت فرهنگي و ملي خود نياز به حمايت دارند، چون بار آينده اين سرزمين بر دوش اين دو نسل است، شناخت عميق ديدگاه‌ها و نظرات و انتظارات و جهان‌بيني و الگوهاي فكري و رفتاري و سبك زندگي آنان ضرورت راهبردي دارد. درك تفاوت‌هاي اين دو نسل نيز كليدي است. از آن مهم‌تر، فهم شكاف بين والدين و افراد اين دو نسل و از آن مهم‌تر، بررسي شكاف حكومت با آنان است. 
اين دو نسل‌ در جهان، آينده اقتصاد ديجيتال مبتني بر هوش مصنوعي را شكل خواهند داد و در ايران، پتانسيل مشابهي براي ايفاي چنين نقشي وجود دارد.
نسل زد در ايران در فضايي چشم به جهان گشود كه عوامل ده‌گانه‌اي كه برشمردم و بسياري عوامل ديگر بستري فراهم آورد براي شكل‌گيري شخصيت و نظام باورها و ارزش‌هاي او. شايد بتوان در نگاهي گذرا چنين گفت نسل زد كودكي و نوجواني و جواني خود را در ميانه چنين فضايي تجربه كرده و مي‌كند: 
٭  بحران اقتصادي
٭  انواع نابرابري‌ها و ناترازي‌ها
٭  شكاف رو به گسترش ميان فهم و درك نهادهاي رسمي (دولت، دين، خانواده، نهادهاي آموزش رسمي و...) از واقعيت و تجربه زيسته اين نسل
در چنين فضايي مي‌توان انتظار داشت كه در اين نسل چنين واكنش‌هايي شكل گيرد: 
٭  اعتماد حداقلي به نهادهاي سياسي و رسانه‌هاي رسمي حكومت‌
٭  دين‌گريزي به ‌معناي نهادي، اما معنويت‌گرايي با شكل‌هاي نو
٭  نارضايتي از نظام آموزشي 
٭  رنج بردن از فساد و ناكارآمدي و نابرابري و نبود آزادي و عدالت 
٭  موج مهاجرت بيشتر از نوع «اجباري و آرزو‌نگر» 
و البته «فرصت‌محور»
٭  استقلال‌طلبي در روابط عاطفي و اجتماعي
اما واكنش اين دو نسل به واقعيت‌هاي اجتماعي جامعه شگفت‌انگيز است. اين نسل و البته نسل آلفا در چند زمينه عملكردي درخشان داشته است: 
٭  يادگيري مهارت‌هاي تكنولوژي بنيان‌ با بهره‌گيري از فضاي مجازي
٭  يادگيري زبان انگليسي و هر زباني كه به آن نياز يا علاقه داشته باشند.
٭  توليد محتوا براي انتشار در شبكه‌هاي اجتماعي.
٭  يادگيري مهارت‌هاي كار آزاد يا فري لنسينگ و راه‌اندازي كسب و كارهاي جديد با ايده‌هايي خلاق در فضاي مجازي.
نسل آلفا، تجربه دوران كودكي خود را در فضايي سرشار از التهاب و بحران‌ رسانه‌اي يا واقعي گذرانده است. مهارت‌هاي ديجيتال بالا ولي خلاقيت محدودي دارد. ‌دليل آن گرايش بالا به مصرف محتوا و وابستگي به ابزار ديجيتال و هوش مصنوعي است. خلاقيت بالقوه او در فضايي شكوفا مي‌شود كه مساعد باشد براي خلق ايده‌هاي نو و تبديل آن به كاربرد. سازمان تينزآپ چنين فضايي را براي نسل آلفا فراهم كرده كه رويدادي مهم و اميدبخش به شمار مي‌آيد. در اين فضا كودكان به كمك مربيان مجرب مي‌آموزند كه چگونه ايده‌هاي خلاق خود را به طرحي براي كسب و كاري موفق تبديل كنند و براي اجراي اين طرح حامي مالي بيابند.
دغدغه‌هاي اصلي نسل آلفا، دستيابي به آينده‌اي امن و مطمئن است. از سوي ديگر، از جانب خانواده تحت فشار است براي رفتن به مدرسه‌اي كه حضور در آن برايش خوشايند نيست. الگوي مناسب يادگيري براي اين نسل، آموزش جذاب و تصويري و گيم‌محور است كه با استفاده از ابزار هوش مصنوعي طراحي و اجرا شده باشد. متاسفانه مدارس ايران از اين نظر نسبت به كشورهاي پيشرفته بسيار عقب هستند.
چالش مهم نسل آلفا در جهان، عدم تمايل كودكان به بازي در فضاي فيزيكي، نداشتن رابطه‌اي سازنده با طبيعت، دور ماندن از عالم هنر و نياموختن مهارت‌هاي اجتماعي است. اما، نسل آلفا در ايران براي پر كردن برخي خلأها راهكارهاي خلاقي يافته است. ايجاد كافه‌هاي ريسك كه در آن بچه‌هاي اين نسل و نسل زد دور هم جمع مي‌شوند و با بازي‌هاي گوناگون جديد خود را سرگرم مي‌كنند. در كنار آن كافه ريسك‌هاي سلامت روان به راه انداخته‌اند كه به قول خودشان به فرد يك فنجان سلامت روان عرضه مي‌شود! در اين كافه‌ها بچه‌هاي نسل آلفا و زد گرد هم مي‌آيند و در فضايي باز و بدون هيچ كنترل و نظارتي و بدون ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن به راحتي درباره احساسات و ديدگاه‌ها و رابطه‌ها و مسائل خود و البته گلايه‌هاي خود از والدين با هم صحبت مي‌كنند. اين كافه‌ها نقش مهمي در سلامت روان اين نسل دارد. به دليل سبك زندگي ديجيتال، اين نسل در معرض اضطراب و استرس و آسيب‌هاي رواني جدي است. حضور در چنين كافه‌هايي شايد به كاهش اين مشكلات كمك كند. البته اين دو نسل به راحتي سراغ روان‌درمانگر مي‌روند.
مهم‌ترين چالش اين نسل والدين است. والديني خسته، مضطرب و سردرگم و متناقض كه هم كنترلگرند و هم وابسته به كودك و در تلاش دايمي براي جلب مهر و توجه او.
حال بد نيست در مقايسه‌اي كوتاه، به تفاوت‌هاي اين دو نسل در ايران نگاهي بيندازيم.
٭  از نظر مهارت‌هاي ديجيتال، نسل زد در ايران بسيار خلاق و توليدكننده محتواست و خوب مي‌تواند از فرصت‌هاي آن استفاده كند. نسل آلفا، الگوريتم‌محور و مصرف‌كننده محتواست.
٭  از نظر هويت، نسل زد دچار بحران هويت و دوپارگي ارزش‌هاست. نسل آلفا، هويتي ديجيتال دارد.
٭  در مورد نگاه به آينده، نسل زد نگاهي پيچيده دارد: تركيبي از اميد به آينده ايران و حس نوميدي. نسل آلفا، به دليل آگاهي كمتر، آينده‌ برايش مبهم است.
٭  در مورد تحصيلات، نسل زد ديدگاهي نقاد داشته و به درس ‌خواندن و مدرك اعتقادي ندارد. نسل آلفا، تحت فشار بالاي خانواده به مدرسه مي‌رود.
٭  از نظر روابط خانوادگي، نسل زد با خانواده در تعارض و نسل آلفا به آن وابسته است.
٭  در مورد مهاجرت، در مقايسه با نسل‌هاي قبلي، شمار بيشتري از افراد نسل زد يا مهاجرت كرده يا به احتمال زياد در فكر مهاجرت‌اند.
٭  از نظر رويكرد سياسي، نسل زد آگاه و منتقد است و نسل آلفا خام و بي‌تفاوت بوده و اگر دست به اعتراض مي‌زند، از روي آگاهي كافي نيست و اين اقتضاي سن او است.
بحث را با بيان يك نكته پايان مي‌دهم. به‌رغم آنچه بيان كردم، واقعيت اين است كه بدون پژوهش علمي نمي‌توان ادعا كرد كه ما نسل زد و آلفاي ايران را مي‌شناسيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون