• 1404 پنج‌شنبه 27 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6218 -
  • 1404 پنج‌شنبه 27 آذر

يادداشتي بر «خواهران بانر» رمان كوتاه اديت وارتون

روايت تاريخ طولاني ناديده گرفته شدن

ليلا عبداللهي

اديت وارتون نه‌تنها اولين زني بود كه موفق به دريافت جايزه پوليتزر (۱۹۲۱) شد، بلكه آثارش نقدي دقيق و بي‌رحمانه از جامعه بسته و رياكار طبقه اشراف نيويورك در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ارايه مي‌دهد. وارتون در آثارش به دنياي پيچيده و محصور طبقات مرفه مي‌پرداخت، اما در برخي آثار كوتاه، نگاهش را به سمت زندگي طبقات پايين‌تر چرخاند و نتيجه آن، آثاري با لحني متفاوت و خشن‌تر از فضاي معمول رمان‌هاي او بود؛ «خواهران بانر» يكي از همين آثار است. رمان كوتاه (نوولا)يي كه سال ۱۸۹۲ نوشته شد، اما ناشر دو بار آن را رد كرد، زيرا طول آن را براي انتشار سريالي نامناسب مي‌دانست و به همين دليل «خواهران بانر» تاريخچه‌اي طولاني از ناديده گرفته‌شدن داشته است.
داستان «خواهران بانر» در محله‌اي فرسوده در شهر نيويورك رخ مي‌دهد. آن‌الايزا (خواهر بزرگ‌تر) و اِوِلينا (خواهر كوچك‌تر) دو خواهر بانر هستند كه مغازه كوچكي براي فروش گل‌هاي مصنوعي و اقلام دست‌دوز كوچك به «جمعيت زنانه» محله استايوسنت اسكوئر دارند. آن‌الايزا براي تولد اِولينا يك ساعت مي‌خرد. اين ساعت، خواهران را به آشنايي با هربرت رامي، صاحب «عجيب‌ترين مغازه كوچكي كه تابه‌حال ديده‌ايد»، رهنمون مي‌سازد. به زودي رامي مهمان دايم خواهران بانر مي‌شود و آنها متوجه مي‌شوند كه «چرخه روزمره» زندگي‌شان كه زماني مايه آسودگي بود، اكنون «به‌طرز غيرقابل تحملي يكنواخت» شده است: 
«خواهران بانر، بعد يكشنبه‌اي كه در سنترال‌پارك گذراندند، چهار روز از آقاي رامي بي‌خبر بودند. ابتدا هيچ‌كدامشان سرخوردگي و اضطرابش را پيش ديگري فاش نكرد؛ اما صبح روز پنجم، اِولينا كه هميشه زودتر تسليم احساساتش مي‌شد، از ليوان چاي لب‌نزده‌اش سر بلند كرد و گفت: «فكر كنم ديگر بايست آن پول را بياوري بيرون، آن‌الايزا.» آن‌الايزا منظورش را فهميد و سرخ شد. آن زمستان كار خواهرها تا حدودي پررونق بود و پس‌اندازي كه به مرور جمع كرده بودند ديگر به رقم قابل توجه دويست دلار مي‌رسيد؛ ولي خانم ملينز گفته بود درباره بانكي كه پس‌اندازشان را در آن گذاشته‌اند، شايعه‌هاي شومي مي‌پيچد و اين حرف رضايت خاطري را كه مي‌شد از اين ثروت ناخواسته داشته باشند، خدشه‌دار كرده بود. مي‌دانستند خانم ملينز به هشدارهاي بيهوده هم بها مي‌دهد؛ اما حرفش، صرفا به‌سبب تكرار بسيار، به‌قدري آرامش آن‌الايزا را به هم ريخته بود كه بعد از ساعات مشورت شبانه، اين دو خواهر تصميم گرفته بودند نظر آقاي رامي را بپرسند و اين وظيفه به آن‌الايزا واگذار شد...»
«خواهران بانر» تحت تاثير رئاليسم افراطي‌اي است كه در اواخر قرن نوزدهم توسط نويسندگاني چون اميل زولا و با آثار او نظير «آسوموار» و «ژرمينال» آغاز شد و ژانر جديدي به نام ناتوراليسم را پايه‌گذاري كرد. وارتون در اين اثر ناتوراليستي، بدبيني قاطعي به طبقات پايين‌تر، به‌ويژه زنان مجرد آن دارد.
در اين داستان، آن‌الايزا و اِولينا كه سن آنها از آنچه معمولا سن ازدواج تلقي مي‌شد فراتر رفته، با سختي و مشقت زندگي‌شان را مي‌گذرانند. آن‌الايزا با پس‌انداز خود تصميم مي‌گيرد ساعتي براي تولد اِوِلينا بخرد و در اينجاست كه مشكلات واقعي آنها آغاز مي‌شود و هربرت رامي، ساعت‌ساز آلماني، وارد زندگي‌شان مي‌شود.
آن‌الايزا ابتدا فكر مي‌كند شايد آقاي رامي به او علاقه دارد، اما زود متوجه مي‌شود كه قلب و چشم اِولينا به سمت او است و تصميم مي‌گيرد به نفع خواهر كوچك‌ترش از خواسته‌هاي خود بگذرد. آقاي رامي در نگاه خواهران گاهي اوقات بيمار به نظر مي‌رسد، با نگاهي كسل و نيازمند مراقبت. آنها فكر مي‌كنند او يك مرد مجرد است كه از خودش خوب مراقبت نمي‌كند، اما بعدا دليل واقعي وضعيت رامي مشخص مي‌شود.
اديت وارتون كه معمولا درباره طبقات مرفه مي‌نوشت، در اين مورد به اصطلاح به محله‌هاي فقيرنشين سر زده است. در حالي كه چارلز ديكنز اثرات شديد فقر را بر جوانان و خانواده‌هاي انگليسي نشان داد (معمولا با پاياني اميدبخش)، اديت وارتون در اينجا اثرات وخيم فقر را بر زنان بزرگسال و مجرد امريكايي به نمايش مي‌گذارد؛ به‌ويژه اگر اجازه دهند مرد نامناسبي از آنها سوءاستفاده كند: 
«آن‌الايزا تمام شب بيدار ماند و مسيري را كه آقاي هاوكينز به او گفته بود بارها و بارها مرور كرد. مرد مهرباني بود و آن‌الايزا مي‌دانست با كمال ميل حاضر است با او به هوبوكن برود؛ درواقع در چشم‌هاي محبوبش خواند كه بدش نمي‌آيد همراهي‌اش كند، اما ترجيح مي‌داد به تنهايي دنبال چنين كاري برود. از اين رو، يكشنبه‌ بعد، صبح زود راه افتاد و بي‌هيچ دردسري خود را به قايق مسافربر رساند. تقريبا يك سال از ديدار قبلي‌اش با خانم هوخ‌مولر مي‌گذشت و وقتي سوار قايق مي‌شد، نسيم خنك آوريل به صورتش مي‌خورد. بيشتر مسافرها در كابين كنار هم جمع شده بودند و آن‌الايزا به تاريك‌ترين گوشه خيزيد و زير رداي نازك سياهي كه ژوئيه گذشته آنقدر گرم به‌نظر مي‌رسيد، به خود مي‌لرزيد. وقتي پا به ساحل گذاشت، كمي گيج شده بود، اما مامور پليسي با رفتاري پدرانه او را سوار درشكه‌اي درست كرد و و آن‌الايزا، انگار كه خواب ببيند، ديد دوباره راه رسيدن به خانه خانم هوخ‌مولر را پيش گرفته است. اسم خياباني را كه مي‌خواست در آن پياده شود به راننده گفته بود و كمي بعد، در بادي گزنده سر تقاطع و نزديك سالن آبجوخوري ايستاد، همان جايي‌كه روزي آفتاب خيلي مصرانه بر او تابيده بود...»
«خواهران بانر» يك پرتره تيره و بي‌روح است كه هما‌ن‌طور كه هرميون لي، منتقد و نويسنده به آن اشاره مي‌كند، داراي «سختي بي‌امان» است. رماني كه به تعبير نانسي ون‌راسك «روايتگر تاريخ طولاني ناديده‌گرفته‌شدن» است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون